مارگارت هیلدا تاچر (2013-1925) نامی است که حضور و تاثیر آن نه تنها بر تاریخ بریتانیا بلکه بر تاریخ جهان غیرقابل چشمپوشی است. «بانوی آهنی» شاید لقبی زیبندهتر بجای «بانوی آهنین» برای این تنها زن نخستوزیر بریتانیا باشد. چرا که سیاست و میراث تلخ او حتی بهسختی هموطنان و هم حزبیهای محافظهکار او را اقناع میکند، چه رسد به سایر ملل دیگر. بدیهی است برای ما ایرانیان که نام «انگلیس» خواسته و ناخواسته خود، تبدیل به تجسمی از وجوه منفی پیر استعمار میشود، نام تاچر علیرغم اقرار به توانایی های او آهنگ خوشایندی ندارد. در ذیل گزارشی از بی بی سی درباره روزهای ایرانی او آورده میشود.
انقلاب، جنگ، گروگانگیری در سفارت آمریکا در تهران، گروگانگیری در سفارت ایران در لندن و صدور فتوای قتل سلمان رشدی، نویسنده بریتانیایی، همه در دورهای اتفاق افتاد که مارگارت تاچر نخستوزیر بریتانیا بود. او یازده سال در این سمت باقی ماند و روزهایی پرتنش با ایران را تجربه کرد.
دوران نخستوزیری خانم تاچر با سالهای طوفانی پس از انقلاب در ایران آغاز شد و تا پایان جنگ ایران و عراق و درگذشت آیتالله خمینی ادامه یافت.
سفر به تهران و دیدار با شاه در واپسین ماهها
سفر خانم تاچر بهعنوان رئیس وقت حزب محافظهکار بریتانیا به تهران در بهار ۱۳۵۷ شاید از آخرین دیدارهای یک سیاستمدار بریتانیایی از ایران چند ماه پیش از سقوط شاه باشد.
روزنامه تلگراف در پاییز سال ۱۳۸۷ سندی از آرشیو ملی بریتانیا منتشر کرد که میگوید سفر خانم تاچر به ایران و دیدارش با شاه یکی از نخستین نمادهای پراهمیت حضور او در صحنه سیاسی و دیپلماتیک بهعنوان رهبر حزب محافظهکار بریتانیا بود.
در کتاب خاطرات مارگارت تاچر (ترجمه فریدون دولتشاهی انتشارات روزنامه اطلاعات) از او نقلشده که پیش از اینکه نخستوزیر بریتانیا شود، چند سفر سیاسی خارجی از جمله به شوروی، آمریکا، آلمان، ایران و اسرائیل کرده بود. «در این سفرها سعی داشتم از نزدیک با مردم عادی برخورد کنم که این کار تقریبا در این سفرها میسر میشد.»
دیدار با شاه در کاخ نیاوران تهران از مهمترین برنامههای خانم تاچر در ایران بود.
دو نفر از نمایندگان مجلس عوام و آنتونی پارسونز خانم تاچر را در دیدار با شاه همراهی میکردند. پارسونز در کتاب خاطرات دو سفیر (ترجمه محمود طلوعی، نشر علم) مینویسد که تاچر در ملاقات با شاه درباره فروش تسلیحات نظامی، تاسیس صنایع نظامی در نزدیکی اصفهان و استقرار تأسیسات بندری در بندرعباس مذاکره کرد.
پارسونز مینویسد که خانم تاچر به شاه گفت: «خریدهای نظامی ایران باعث به وجود آمدن هزاران شغل در صنایع بریتانیا شده و به مبارزه با بیکاری در این کشور کمک شایانی کرده است.»
آنتونی پارسونز در دوره نخستوزیری خانم تاچر مشاور او در امور خارجی و نماینده بریتانیا در سازمان ملل شد.
از دیدارهای ظاهراً متنوع خانم تاچر در ایران، ملاقات او با هوشنگ انصاری، رئیس هیات مدیره و مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران بوده است.
یک گفتوگوی صریح در شرکت ملی نفت ایران
قباد فخیمی از مدیران نفتی وقت ایران که بر اساس کتابش «سیسال نفت ایران» در دیدار خانم تاچر و هوشنگ انصاری حضور داشته، نوشته است که این ملاقات در اداره مرکزی شرکت ملی نفت در خیابان تخت جمشید سابق (طالقانی فعلی) تهران انجام شد.
او مینویسد: «با وجود اینکه در جلسات ملاقاتهای تشریفاتی از این قبیل مطالب کلی مورد مذاکره قرار میگیرد… از همان ابتدای جلسه، انصاری تمام هوش و ذکاوت خود را به کار گرفت و نهایت سعی را به عمل آورد تا از دهان مارگارت تاچر حداقل برای یکی از مواردی که شرح میدهد پاسخی مثبت و آفرینی بشنود؛ ولی توفیق یارش نشد. تاچر صریح گفت شما کشوری نه کشاورزی و نه صنعتی هستید. از یک طرف از شرکت های خارجی برای سرمایهگذاری در ایران و انتقال تکنولوژی دعوت میکنید و از طرف دیگر با قانون واگذاری ۴۹ درصد سهام کارخانجات به کارگران همه آنها را فراری میدهید. شما نه کاپیتالیست هستید و نه سوسیالیست، شما در حقیقت نمیدانید چه میخواهید. تاچر این حرفها را با لبخند میگفت که کدورتی از خود به جای نگذارد.»
آقای فخیمی مینویسد که حرف آخر خانم تاچر – اینکه ایران نمیداند چه میخواهد – شاه بیت مذاکرات جلسه بود: «در تمام مدت جلسه مطالب مورد نظر را به وضوح، با قدرت و در عین حال با شیرینی و لبخند ارایه مینمود که کدورتی از خود به جای نمیگذاشت؛ به طوری که در پایان جلسه در چهره همه شرکتکنندگان به نظر میرسید که: جانا سخن از زبان ما میگویی.»
مارگارت تاچر در مدت اقامت چند روزهاش در ایران به شهرهای اصفهان و شیراز هم سفر کرد.
بر اساس اسناد آرشیو ملی بریتانیا، دیوید اوون، وزیر خارجه بریتانیا، شخصا از آنتونی پارسونز، سفیر وقت بریتانیا در تهران خواسته بود که آرایشگری در اختیار خانم تاچر قرار گیرد چرا که او نگران مدل موهایش در ضیافت رسمی شام شاه در روز ۲۹ آوریل (۹ اردیبهشت ۱۳۵۷) بوده است.
یک سال بعد از این دیدار در تهران، خانم تاچر دیگر نخستوزیر بریتانیا شده بود، اما شاه که با بیماری سرطان دستوپنجه نرم میکرد در جزایر باهاما در پی درمان بیماری پیشرفته خود بود.
یک سال بعد از دیدار با شاه در کاخ نیاوران: به بریتانیا نیا
اسناد آرشیو ملی بریتانیا میگوید که در این زمان، مارگارت تاچر دنیس رایت، دیپلمات بریتانیایی را که پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ علیه مصدق مامور بازگشایی سفارت بریتانیا در تهران شده بود را با نام مستعار ادوارد ویلسون نزد شاه فرستاد تا به او بگوید دولت بریتانیا علاقهای به سفر او ندارد و از پذیرفتن شاه سابق عملا معذور است.
سقوط شاه و روی کار آمدن حکومتی انقلابی و ضد غرب در ایران، آغاز طوفانی بود که مدیریت رابطه با ایران را در شرایطی که روز به روز سختتر میشد، دشوارتر میکرد.
اسناد دیگری از آرشیو ملی بریتانیا که سه سال پیش همزمان با اسناد بنیاد مارگارت تاچر منتشر شده بود، نشان میداد که جیمی کارتر در نخستین روزهای نخستوزیری خانم تاچر از او خواسته بود که با ارسال پیامی خصوصی به مقامهای ایران از سلامت یهودیان ایرانی اطمینان حاصل کند، اما بر اساس این اسناد، خانم تاچر این درخواست را با استناد به نظر سفارت بریتانیا در تهران رد کرد.
خانم تاچر گفته بود که سفارت بریتانیا معتقد نیست که یهودیان در ایران در خطر پیگرد سازمانیافته هستند و «دخالت بریتانیا ممکن است وضعیت آنها را ناامنتر کند.»
کاهش فعالیت در تهران، گروگانگیری در لندن
سند دیگری مربوط به درخواست جیمی کارتر از مارگارت تاچر در ارتباط با ایران ۱۰ روز پس از بحران اشغال سفارت آمریکا در تهران و گروگانگیری دیپلماتهای آمریکایی است. این سند میگوید که آقای کارتر در روز ۱۴ نوامبر ۱۹۷۹ (۲۳ آبان ۱۳۵۸) در پیامی از خانم تاچر خواسته بود که بریتانیا واکنشی قویتر به ماجرای اشغال سفارت آمریکا نشان دهد تا حکومت ایران تحت فشار قرار گیرد.
جیمی کارتر در این پیام مشخصا پیشنهاد کرده بود که بریتانیا تعداد دیپلماتهای خود را در تهران کاهش دهد.
جواب یک هفته بعد خانم تاچر نشان میدهد که گرچه بریتانیا تعدادی از کارکنان خود از ایران را خارج کرده اما حاضر به همراهی علنی بیشتر با آمریکا در آن شرایط بحرانی نشده بود: «بریتانیا در شرایط فعلی مصلحت نمیداند که به این اقدام (خروج کارکنان سفارت از ایران) بار سیاسی بدهد اول به دلیل اینکه نمیدانیم تاثیرش بر ایرانیها چقدر است و دوم اینکه خطر انتقامجویی را متوجه کارکنان باقی مانده در ایران میکند.»
بااینحال فعالیت عادی سفارت بریتانیا در تهران در سال ۱۳۵۸ عملا متوقف شده بود. حادثه دیگری در لندن در اوایل دوره نخستوزیری خانم تاچر به عمق بدبینیها و گرفتاری دو کشور افزود.
در اواسط بهار سال ۱۳۵۹ سفارت ایران در لندن مورد حمله گروهی قرار گرفت که خود را اعضای «نهضت انقلاب دموکراتیک برای آزادی عربستان» میخواندند و تقاضایشان خودمختاری استان نفتخیز خوزستان در جنوب ایران و آزادی شماری از زندانیان سیاسی عرب بود.
مهاجمان با تصرف شش روزه ساختمان سفارت، اقدام به گروگانگیری دست کم ۲۰ نفر از حاضران کردند که دو نفر از دیپلماتهای ایرانی طی آن کشته شدند. آن حادثه با دستور مارگارت تاچر مبنی بر حمله مأموران نیروی ویژه به ساختمان سفارت و کشته شدن پنج گروگان گیر پایان گرفت.
حدود شش ماه پس از آن صدام حسین، رهبر وقت عراق تهاجمی را به ایران آغاز کرد که به جنگی هشت ساله ختم شد.
از دیدگاه بریتانیا، نزدیک شدن بهروزهای همکاری گسترده نظامی و سیاسی با ایران انقلابی که تمام قراردادها و همکاریهای سیاسی – نظامی دوران شاه با غرب را ملغی کرده بود، در سالهای جنگ ممکن نبود و ایران هم تمایلی به آن نداشت.
گرچه انقلابیون ایران سر سازگاری با محمد مصدق نخستوزیر ملیگرای ساقط شده در کودتای سال ۱۳۳۲ را نداشتند، اما خاطره دخالت بریتانیا در کودتای ۲۸ مرداد، دلیل خوبی برای نشان دادن سابقه دخالت بریتانیا در ایران از نظر رهبران جمهوری نوپای اسلامی بود.
جنگ هشت ساله و آیههای شیطانی
نگرانی از احتمال تأثیر انقلاب ایران بر کشور نوپای امارات متحد عربی که پیش از تاسیس تحت قیمومیت بریتانیا بود و سرایت احتمالی ناآرامیها به آن سوی آبهای خلیجفارس و کشورهای عربستان سعودی، قطر، کویت، بحرین و عمان، غرب را ترغیب به تقویت بنیه نظامی کشورهای منطقه و استقرار جنگ افزارها و شناورهای نظامی بیشتر در خلیجفارس کرد.
همزمان با این حمایت، تحریم فروش سلاح به ایران، تا پیش از انقلاب یکی از بزرگترین مشتریان تسلیحات و جنگ افزارهای سنگین ساخت بریتانیا بود، دلیل دیگری شد برای خصومت بیشتر مقام های ایرانی با غرب، به خصوص بریتانیا و آمریکا.
روابط دیپلماتیک ایران و بریتانیا تا پایان جنگ هشت ساله ایران و عراق که در سال ۱۳۶۷ پایان گرفت، در پایینترین سطح باقی ماند، اما اوضاع پس از پذیرش آتش بس از سوی ایران و پایان جنگ برای مدتی آرام و روابط دیپلماتیک ایران و بریتانیا دوباره از سرگرفته شد.
اما این بازگشایی هم دیری نپایید. به دنبال انتشار رمان «آیههای شیطانی» نوشته سلمان رشدی، نویسنده هندی تبار اهل بریتانیا، آیتالله خمینی فتوایی برای قتل او صادر کرد و نهادهای حکومتی هم برای قاتل او جایزهای تعیین کردند.
روابط دو کشور در آخرین ماههای نخستوزیری مارگارت تاچر و واپسین هفتههای حیات آیتالله خمینی به شدت تیره شد و مجلس ایران رای به قطع روابط دو کشور داد. این وضعیت کم و بیش تا اوایل دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی ادامه پیدا کرد.
دوره نخستوزیری مارگارت تاچر سالهای دستوپنجه نرم کردن او با بحرانهایی بود که در بسیاری مواقع ایران در یک سر آن قرار داشت.
- ** به نقل از بی بی سی