دکتر سعید مقیمی

طرح مسئله

«فردگرایی» و حقوق مرتبط با آن با توجه به تأثیر فراگیرش در شکل‌گیری و تداوم عصری جدید در تاریخ بشری به مقوله‌ای اساسی و معتبر در نظریه‌های سیاسی بدل شده است. ارتباط وثیق این مفهوم با اصول و آرمان‌هایی چون آزادی، برابری، قانون‌گرایی، دمکراسی موجب شده که پایه ریزی هر مکانیسم جدیدی از قدرت سیاسی بدون بهره‌گیری از ملزومات و حضور پر رنگ چنین مفهومی ناکارآمد بوده و در نهایت ره به جایی نبرد.

این پژوهش در صدد است که مبحث توسعه سیاسی را در قالب بحث «حدود» و «امکان» فرا روی جامعه به گفتگو گرفته و نشان دهد. در گذشته علی‌رغم ترسیم حدودهای فراخ برای تغییر و تحول، در واقع چنین «امکانی» برای جامعه وجود نداشته است.

پرسش اصلی این پژوهش به دنبال این است که دریابد، تحولات سیاسی و اجتماعی بر گرفته از نوسازی جامعه ایران چه تأثیری بر توسعه سیاسی ایران دارد؟ به بیان دیگر با توجه به ساختار اجتماعی و سیاسی فعلی کشور آیا می‌توان شاخص عمده‌ای را به عنوان گزینه و بستری مناسب جهت توسعه سیاسی در ایران مطرح نمود؟

سیطره تفکر سلبی بر بررسی‌های مباحث توسعه در ایران به نظر امکان توجه به پتانسیل‌ها و در عین حال تحولات انجام شده در تاریخ معاصر ایران را با نوعی امتناع روبرو گردانیده است. این فضا باعث گردیده است که چارچوب‌های تئوریک ارائه شده از سوی محققین در خصوص گذشته، حال و آینده این کشور در هاله‌ای از ابهام فرو رود. و در عین حال گذشته به عنوان امتناعی غیر قابل اجتناب از «نبودن»، «نداشتن» و «نشدن» تفسیر گردد. به گونه‌ای که حتی در اندیشه‌های انقلابی و ایده‌آلیستی که خواستار تحول در این مرز و بوم هستند عملاً چرخه‌ای از عدم امکان باز تولید می‌شود.

بدین جهت این نوشتار تلاش می‌نماید با رویکردی جامعه شناختی تغییر در مفاهیم و اندوخته‌های جامعه را پیگیری و بازبینی نماید. بازبینی که به نظر حکایت از آن دارد در جامعه «بودن»، «داشتن» و «شدن» برای فهمی تئوریک از روند تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در ایران (اندیشه ایجابی) کاملاً موضوعیت دارد.