انسان ايرانی|Homopersicus
نقد و بررسی خودمان!

سُکرآوری مفاهیم برای ذهن ایرانی

 خوانشی بر مفهوم خطیر و لغزنده اعتدال

دکتر رضا اکبری نوری*

مقدمه:

اعتدال مفهومی است که در تاریخ بشر همواره مورد توجه گروه‌های مختلف فلسفی، عرفانی، مذهبی، سیاسی و غیره قرار داشته است. به این معنا هیچ برهه از تاریخ بشر را نمی‌توانیم پیدا کنیم که مفهوم اعتدال بخشی از آن را به خود اختصاص نداده باشد. بنابراین به‌موازات طول عمر این مفهوم، بر پیچیدگی آن نیز افزوده شده است. این که چرا بشر از آغاز زیست خود با این مفهوم دست به گریبان است، به وجود دو نیروی شعور و غریزه در انسان باز می‌گردد. به گفته ابن خلدون انسان موجود موزونی نیست چرا که همواره بین دو نیروی شعور و غریزه قرار گرفته است و کشاکش بین این دو نیرو باعث بر هم خوردن موزونیت انسان می‌شود.

لذا در این تعبیر معنایی از اعتدال را می‌توان در موزونیت یافت. آن هم موزونیتی که حاصل حفظ تعادل بین شعور و غریزه است. اما در این بین آن چه که تعیین کننده است این که در هر صورت، زمانی که اندیشه و عمل انسان تحت سیطره غریزه قرار می‌گیرد، انسان موزونیت خود را از دست می‌دهد. لذا شاید بتوان اعتدال را در معنای موزونیت، به شعورمندی تعبیر کرد.

در اندیشه افلاطون نیز اعتدال از مفاهیم کلیدی محسوب می. در نگاه افلاطون اعتدال وظیفه خطیر ایجاد هماهنگی بین نیروهای موجود در نفس انسان را داراست. هم چنین حائز اهمیت است به این دلیل که اعتدال نقش بسیار مهم تحت کنترل درآوردن غرایز انسانی، امیال و آرزوها را به عهده دارد. لذا اعتدال نه تنها در ارتباط با روح، بلکه در ارتباط با شهر نیز از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. تا جایی که از نظر افلاطون زمانی که امیال از طریق بخش عقلانی روح کنترل می‌شوند تناسبی بین اجزاء مختلف پدید می‌آیند که هماهنگی لازم را برای بقای روح و جامعه ایجاد می‌کنند. با این تعبیر اعتدال نقش حیاتی در بقای روح و شهر در وضعیت سلامت دارد. اما چنان چه سقراط و افلاطون قائل هستند، اعتدال در کنار ویژگی دیگر روح که شجاعت است قرار می‌گیرد، به این معنا این شجاعت است که باعث می‌گردد تا فرد بتواند از اعمال و آرائش دفاع نماید و امر عادلانه و درست را از امر ناعادلانه و نادرست تمیز دهد و البته به‌کار بندد.

این مقدمه کافی است تا بدانیم که اعتدال مفهومی است با قدمت بسیار و البته حائز اهمیت در تربیت نفس و جامعه. اما آن چه که ما را به این مفهوم مشغول می‌سازد خطیر بودن این مفهوم است. خطیر در دو معنا: مهم و خطرناک. در تاریخ معاصر ایران از زمانی که ایرانی‌ها با تجدد آشنایی یافتند همواره نیروهای اجتماعی و سیاسی در صدد بوده‌اند تا پاسخی در خور برای پدیدار شدن فاصله بین خود و جوامع متجدد بیابند و ابزار مورد نیاز را برای بیرون رفت جامعه ایرانی از وضعیت خویش به‌دست دهند.

از زمانی که مستشارالدوله به دنبال یک کلمه بود (قانون) تا همان یک کلمه را عامل نجات ایران و ایرانی معرفی نماید، تا زمانی که دیگران مصادیقی چون استبداد، خودرایی، هرج‌ومرج، آزادی، دین، اسلام، اصلاحات، عدالت و بسیاری دیگر از این مفاهیم را عامل مشکلات یا راه حل برون‌رفت ایران و ایرانی از مصائب دیدند تا پدیداری مفهوم اعتدال در امروز ایران یک چیز ثابت باقی مانده است، ذهن ایرانی که به دنبال اکسیری است تا با آن اکسیر اعجاز نماید. در این بین آن چیزی که نادیده گرفته شد و هنوز هم نادیده گرفته می‌شود، این است که مفاهیم اکسیر نیستند، مفهومند. نتیجه آن شد که از زمان طرح مفهوم یک کلمه مستشارالدوله با عنوان قانون که آن را حل‌المسائل ایران دانست تا طرح مفهوم عدالت و پس از آن، اعتدال، هم کسانی که این مفاهیم را جعل کردند و هم مردم، با این مفاهیم برخوردی اکسیر گونه داشته‌اند. ازاین‌رو تا مدتی همه سرمستیم از این اکسیر و البته هر اکسیری مدت دوامی دارد و اثرش از بین می‌رود. اما حالتِ پس از سرمستی تا هوشیاری مجدد است که هر بار گریبان ایران و ایرانی را می‌گیرد و هر کس یقه خویش می‌درد یا سر در یقه خویش می‌برد که چه شد و بر ما چه گذشت. تا فرد دیگری پیدا شود و اکسیری بیاورد و ما را سرمست سازد و باز هم همان داستان همیشگی. این‌گونه است که زیست ما امروز هم همه این اکسیرها را کم دارد.

عدالت، اعتدال، مسلمانی، دین‌مداری، اخلاقی بودن، آزادی داشتن، قانون‌مندی، جامعه مدنی و بسیاری از مفاهیم دیگر که جای آن در زیست ما خالی است و ما هر از گاهی یکی از آن‌ها را طرح می‌اندازیم و از آن اکسیری می‌سازیم و سرخوشیم و به شیوه سرمستان پس از سرمستی هیچ چیز به خاطر نمی‌آوریم و دیگر هیچ. بنابراین در این سرمستی است که فراموش می‌کنیم دنیایی که ما را احاطه کرده است با جهان سرمستانه ما فاصله بسیار دارد و ما برای دست‌یابی به آن چه که می‌خواستیم و لازم داریم با هر بار سرمستی فاصله بیشتری می‌گیریم. ازاین‌روست که هر بار پرسش از چه باید کرد برای ما پرسشی حیاتی می‌شود و پاسخ به آن آغاز همه چیز از نو را می‌طلبد که ما را در مسیری مجدد قرار می‌دهد که تکرار گذشته است.

 چه باید کرد:

اول یک یادآوری. آیا ما تکلیف دیگر مفاهیمی چون قانون، آزادی، دین‌مداری، عدالت، استبداد، جامعه مدنی و بسیاری دیگر از این مفاهیم را روشن کردیم که اکنون نوبت به اعتدال رسیده است و مجددا با آن سرمستیم. مساله‌ای که پیش روی ماست مساله غامض و پیچیده‌ای است. ما باید بدانیم مفاهیم اکسیر نیستند تا ما را سر مست سازند. مفاهیم هر یک جهانی را پیش روی ما می‌گشایند که اگر به آن جهان یا جهان‌ها در نگشاییم و به آن‌ها ورود ننماییم، حاصل نمی‌شوند. به این معنا هر مفهوم با پشتوانه‌های معرفتیِ خود و فضای گفتگویی که ایجاد می‌نماید زنده می‌ماند و در حیات فردی و اجتماعی حاصل می‌شود. البته پس از ایجاد سازوکارهای لازم، که وقتی با مفاهیم سرخوشی می‌کنیم دست‌یابی به آن پشتوانه‌های معرفتی و این ساز و کارها را به فراموشی می‌سپاریم و به دنبال اکسیری قوی‌تر می‌گردیم تا سرخوشی را به ما بازگرداند.

 از این جاست که پرسش چه باید کرد مهم می‌نماید. البته قصد آن نداریم تا با یک کلمه یا عبارت یا حتی چند عبارت پاسخ چه باید کرد را بدهیم. اما در این ارتباط باید به نکاتی دست یافت.

اول این‌که این بار که پای مفهوم اعتدال در بین است، بدانیم این مفهوم ماهیتا با سرمستی تناسبی ندارد. پس به هوش باشیم که با این مفهوم چه کنیم و چگونه به آن دست یابیم.

دوم این‌که اعتدال نیز مانند هر مفهوم دیگری از دو بخش مفهومی و مصداقی تشکیل شده است که هر دو بخش نیازمند واکاوی در پشتوانه‌های معرفتی و البته مصادیق خویش دارد. به این معنا هر مفهومی که با آن رو برو هستیم از آن جهت که مفهوم است ریشه‌های مفهومی دارد و پشتوانه‌های معرفتی و البته معطوف به مصادیقی است که جهان بیرونی را شامل می‌شود. بنابراین رابطه‌ای دو سویه بین مفهوم و مصداق برقرار است و برای ارزیابی هر مفهومی باید دید که آیا مفاهیم حق مصداق را ادا می‌کنند؟ و آیا مصادیق مفهوم خود را اجرا می‌کنند یا نه؟ به این منظور پیش از هر چیز باید یک مفهوم به اندازه کافی و نه البته تماما که ممکن نیست، برای جامعه هدف آشکار و بیان‌گر باشد تا بتوان بر اساس آن مصادیق را آشکار و یا این‌که مصادیق آن را در جامعه پدیدار ساخت. لذا صرف در میان آوردن یک مفهوم نباید ما را به این اشتباه بیندازد که الزامات و بن مایه‌های معرفتی آن را به فراموشی بسپاریم و یا این که به دنبال تطبیق مصادیق با این بن مایه‌های معرفتی نباشیم.

سوم این که اعتدال بیش از این که هر چیزی باشد، نسبت مستقیمی با مناسبات اجتماعی و انسانی ما دارد و از این جهت دست‌مایه خوبی است تا این بار نه از سرمستی بلکه از سر آگاهی پرسش مجددی از چگونگی مواجهه با مصادیقی هم چون آزادی، قانون، جامعه مدنی، اخلاق‌مداری، دین‌مداری و بسیاری دیگر از این مفاهیم که روزگاری ما را سرمست ساخته‌اند و از عاقبتشان خبر نداریم طرح کنیم و عالمانه پیرامون آن بیندیشیم و سازوکارهای مفهومی و مصداقی آن‌ها را مورد بازخوانی قرار دهیم.

چهارم این که هر مفهومی از جمله اعتدال دارای ادبیاتی است که ما را بازمی‌دارد تا آن را با تفاسیر دلبخواهانه به نفع خود یا هر گروه دیگری مصادره نماییم که این از آفات تاریخ معاصر ما در مواجهه با مفاهیم است و باعث می‌شود تا مفاهیم در میان این همه تفاسیر دلبخواهانه گم شوند و دست‌یابی به آن‌ها را برای ما مشکل‌تر گرداند.

پنجم این‌که فراموش نکنیم اعتدال زمانی نقش خود را به درستی بازی خواهد کرد که ما آن را در کنار شجاعت و اقتدار قرار دهیم. به این معنا اعتدال همواره در خطر درغلطیدن در وادی است که از آن به گونه‌ای تعبیر شود که اعتدال یعنی “کاری نکنیم به کسی بر بخورد”. که این معنا غلط فاحشی است از خوانش اعتدال و برخاسته از بی‌مایگی و البته منجر به بی‌مایگی.

ششم، فراموش نکنیم که ما مفاهیم را وانکاویده سر می‌دهیم و گمان می‌کنیم که همگان همان را که ما مراد می‌کنیم از این مفهوم مد نظر دارند. در حالی که هر کس دال خود را پیش می‌برد که در این‌صورت است که پس از چندی با نزاع، خصومت و سرخوردگی از یکدیگر جدا می‌شویم و می‌گوییم، این نیز نشد و به دنبال اکسیری دیگر می‌گردیم.

بالاخره این که اکنون وظیفه داریم تا مفهوم اعتدال را به همراه دیگر مفاهیم که تاکنون طرح انداخته شده است مورد مطالعه و بازخوانی‌های گوناگون قرار دهیم و با در انداختن فضای گفتگویی پیرامون این مفاهیم در بعد معرفتی و در سه سطح نخبگان دانشگاهی، نخبگان سیاسی و توده مردم دانش تخصصی و عمومی پیرامون این مفاهیم را ارتقاء دهیم تا نقطه ختامی بر سرمستی‌های گذرا و خوت های طولانی مدت خویش گذاریم.


مطالب مرتبط

توسعه یعنی هدیه کتاب به‌جای سررسید

انسان ایرانی
۱۳۹۵-۰۱-۰۱

دانشگاهیان و پویش علیه فساد

انسان ایرانی
۱۳۹۶-۰۴-۱۷

زندگی ماجرایی دلاورانه است

انسان ایرانی
۱۳۹۲-۱۲-۰۱
خروج از نسخه موبایل