انسان ايرانی|Homopersicus
دیدگاه دیگر

پرداختن به یک پارادوکس: نهضت آزادی تلاشی محافظه‌کارانه یا پاسخی به محافظه‌کاری

دکتر سعید مقیمی

1- در حوزه ادبیات سیاسی، محافظه‌کاری Conservatism ازجمله واژه‌هایی است که با تطور معنایی بسیاری مواجه شده است. به‌ویژه آنکه این واژه جدا از مبانی تفکری که می‌توان برای آن متصور بود معطوف به کنش سیاسی مقابله جویانه است. این نکته بدان معنا است که محافظه‌کاری تا حدود زیادی بار معنایی خود را از روند تحولات سیاسی یک جامعه وام می‌گیرد تا آنکه به معنای دقیق کلمه حوزه‌ای از تفکر و کنش سیاسی را بازنمایی کند.

به‌گونه‌ای که کارل مانهایم در کتاب معروف «ایدئولوژی و اتوپیا»[i] بر این باور است که محافظه‌کار، آنگاه که اندیشه‌اش بر اثر پیدایش نظریه‌های متضاد دستخوش تحریک و آزار واقع شود، تازه به وجود «عقیده» خودش پی می‌برد، به همین دلیل مانهایم محافظه‌کاری را به‌ویژه در آلمان، واکنش گروه‌ها و طبقات اجتماعی سنتی ازجمله اشراف، دهقانان و کشیشان در خصوص تغییرات سریع و گسترده اجتماعی و سیاسی پس از انقلاب فرانسه می‌دانست. انقلابی که ادموند برک (یکی از پدران محافظه‌کاری) آن را تلاشی ابلهانه برای ایجاد جامعه‌ای نوین از صفر تلقی می‌کرد.

در گستره تاریخی، محافظه‌کاری را در معنای عام آن مخالفت یا مقاومتی در برابر تغییرات و دگرگونی‌های عمیق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دانسته‌اند. اغلب محققین عامل این تعارض را در عصر جدید در تقابل سنت و مدرنیته دانسته‌اند. از منظر سیاسی و اجتماعی می‌توان شاخص‌هایی چون بدبینی به عقل بشر، نخبه‌گرایی، پای بندی به سنت‌ها و ارزش‌های فرهنگی، تأکید بر حفظ و تداوم و عدم‌تغییر ساحت ارزش‌ها و اعتقادات دینی، پذیرش نابرابری‌های سیاسی و اجتماعی به‌عنوان امری طبیعی، رویکرد پدرسالارانه و قیم مابانه، قدرت متمرکز و حکومتی اقتدارگرا را برای محافظه‌کاری برشمرد.

2- توجه به مطالب یادشده حکایت از آن دارد که در کشور ما که بیش از یک سده است گفتمان آرمان‌گرای «انقلاب» به اشکال متفاوت و از منظرهای گوناگون ایدئولوژیک، جاذبه فراگیر داشته است، خواسته و ناخواسته مفهوم محافظه‌کاری در تقابلی کور و نگاهی تقلیل گرایانه در حد یک دشنام سیاسی تنزل یافته است.

 نهضت آزادی ازجمله جریان‌هایی است که در قبل و به‌خصوص در جریان پروسه انقلاب اسلامی بارها از سوی فعالین سیاسی چپ و راست با گرایش‌های فکری گوناگون و برخی از پژوهشگران مسائل سیاسی و اجتماعی به‌عنوان نیرویی محافظه‌کار و گاه ضدانقلاب معرفی شده است. بدیهی بودن چنین ویژگی از سوی مخالفین نه تنها تازیانه نقد بلکه سیاست حذف این گروه را از سوی فعالین و منتقدین رادیکال به دنبال داشته است. دلایل توجیهی چنین نگاهی مستند است بر اتفاقات و مواضع ماه‌های نخستین انقلاب و عدم همراهی اعضای نهضت آزادی با سیاست‌ها مواضع انقلابی زمانه خود.

این نوشتار تنها درصدد است در این مجال کوتاه پیش‌فرض پذیرفته‌شده در این چند دهه را مبنی بر محافظه‌کاری نهضت آزادی از سوی نیروهای رادیکال مذهبی یا نیروهای انقلابی مسلمان با یک علامت سؤال جدی مواجه کند. (در نوشتاری دیگر به بررسی مبسوط این علامت سوال خواهیم پرداخت.)

در صورتی که گفتمان انقلابی توده و برخی از رهبران آن را شاخصی برای این ارزیابی قرار دهیم، با کنار زدن غبار سخت سیاست زدگی مفرط زمان، و بذل توجه و سنجش بیشتر به لایه‌های زبانی و کنش سیاسی بازیگران خرد و کلان عرصه انقلاب درواقع این سؤال مطرح می‌شود، که آیا شاخص‌های عام محافظه‌کاری که بدان اشاره کردیم، با مواضع و اقدامات اعضای نهضت آزادی به‌ویژه دولت موقت هم‌پوشانی دارد یا کنش و مواضع نیروهای به‌ظاهر انقلابی؟

3- آیا جابجایی و وارونگی شاخص‌ها و مواضع و کنش‌های حرکت‌های توده‌ای و شبه پوپولیستی با مواضع و کنش‌های به واقع ترقی‌خواه که عملاً در تقابل با شاخص‌های عام محافظه‌کاری قرار می‌گیرد ما را به‌اشتباه در تحلیل وا‌نداشته است؟ به‌عنوان مثال آیا در یک ارزیابی نادرست و سطحی تمایلات اقتدارگرایانه در کنش‌های توده‌وار و مواضع پوپولیستی را به خطا به‌عنوان روحیه و مواضع انقلابی تبیین ننموده‌ایم و در این رهگذر نهضت آزادی به عدم درک و شناخت و همراهی با این رویکرد انقلابی متهم شده است. در این خصوص اریک فروم در کتاب «گریز از آزادی»[ii] این نکته را یادآور می‌شود که گاه به اشتباه و متأثر از تلاطم‌های زمانه ایستادگی در برابر هرگونه مرجع قدرت به معنای استقلال‌طلبی شدید بیان می‌شود. ظاهر امر آن است که چنین کسانی بر اساس نیروی درونی و درستی و تمامیت وجود به جنگ نیروهایی که راه آزادی و استقلالشان را مسدود می‌کنند می‌روند، غافل از آنکه این نبرد یک نوع مبارزه‌طلبی است. جهدی است که صاحبان خوی قدرت‌گرا برای عرض‌اندام و غلبه بر احساس ناتوانی خویش به پا می‌کنند.

فروم بر این امر تاکید دارد کسی که خوی قدرت‌گرا دارد هرگز «انقلابی» نیست و بهتر است او را «طاغی» بنامیم. افراد بسیار و جنبش‌های سیاسی فراوانی وجود دارند که ظاهراً بی‌سبب، از «تغییر طلبی» به قدرت‌گرایی شدید توجه می‌یابند و آنان را که عمیق در قضایا نمی‌نگرند به حیرت می‌اندازند. از لحاظ روان‌شناسی، این‌گونه افراد نماینده کسانی اند که «طاغی» نام می‌گیرند. فروم یادآور می‌شود که قدرت‌گرا شرایطی را که به محدود شدن آزادی انسان منتهی می‌شوند و گردن نهادن در برابر تقدیر را دوست دارد.

4- اینکه از منظر جامعه‌شناختی نیروهای سنتی حاشیه‌نشین و یا طبقات محروم اجتماعی با رویکرد و ارزش‌های سنتی خود بدنه کنش توده‌ای موردنیاز انقلاب را امکان‌پذیر می‌کنند، امری است که از سوی اغلب محققین مورد تائید و تأکید قرار گرفته است. اما این تائید‌ و تأکید بدان معنا نیست که نخبگان و گروه های راهبر جریان انقلاب می‌بایستی باخواسته ها و خاستگاه حرکت‌های توده‌وار همسو شوند. چه بسا متاسفانه برخی گروه ها و افراد بر خلاف مواضع نهضت آزادی با همراهی و گسترش مواضع گروه‌های حاشیه نشین و طبقات محروم اجتماعی جهت تثبیت موقعیت خود و کسب اهرمهای قدرت سیاسی و اجتماعی، عملا به تثبیت و گسترش گفتمان پوپولیستی مدد رسانده اند.

5- میشل فوکو[iii] فیلسوف فرانسوی که خود در مقطعی نظاره‌گر مستقیم انقلاب ایران بوده است درجایی به‌درستی خاطرنشان می‌کند که چیزی به‌عنوان «عوام» بی‌شک در کار نیست، اما چیزی «از جنس عوام» وجود دارد. محافظه‌کاری بدین معنا «از جنس عوام» است. به همین دلیل برخلاف تصور رایج گفتمانی از قدرت و سیاست که خود را معطوف و ملزم به رفتار توده‌وار نمی‌کند نه تنها امکان تغییر واقعی را در مناسبات سیاسی و اجتماعی فراهم می‌کند، بلکه تنها در این بستر است که درنهایت امکان گذر از مواضع و کنش محافظه‌کارانه در اختیار جامعه قرار می‌گیرد.

با توجه به مطالب یاد شده به نظر می‌رسد طرح مجدد این سؤال ضروری است که آیا مواضع و کنش نهضت آزادی را می‌بایستی تلاشی محافظه‌کارانه یا پاسخی به محافظه‌کاری دانست؟


مطالب مرتبط

دکتر محمد مصدق: نه فرشته، نه شیطان

انسان ایرانی
۱۳۹۴-۱۰-۰۷

آیا معاون سپاه باید برای حوزه نشر هم تصمیم بگیرد؟

انسان ایرانی
۱۳۹۲-۱۲-۰۱

اساطیر اصلاح طلبانه

انسان ایرانی
۱۳۹۷-۰۴-۰۷
خروج از نسخه موبایل