تاریخ روابط بین الملل (2008-1871) – دوره سه جلدی
نویسنده: پی یر میلزا و موریس واعیس
ترجمه: سید حامد رضیئی
ناشر: امیرکبیر
کتاب «تاریخ روابط بینالملل» مجموعه ای سه جلدی است که تاریخ تحولات روابط بینالملل را از سال 1871 (شکست جمهوری فرانسه) تا سال 2008 پوشش میدهد. ترجمه این اثر به کوشش دکتر سید حامد رضیئی از سوی انتشارات امیرکبیر منتشر شده است. به گفته مترجم محترم، دغدغه ایشان این بوده که اثری قابل قبول و کامل را در حوزه تاریخ روابط بینالملل جهت استفاده اساتید، دانشجویان و پژوهشگران تهیه نماید. جلد اول و دوم این اثر توسط پی یر میلزا و جلد سوم که اخیراً در ایران منتشر شده است توسط موریس واعیس نگاشته شده است.
سید حامد رضیئی این مجلد سهگانه را بدین شرح معرفی میکند:
جلد اول تاریخ روابط بینالملل با شکست جمهوری فرانسه توسط امپراتوری پروس در سال 1871 شروع میشود.
هرچند که بیسمارک صدر اعظم قدرتمند پروس ناپلئون سوم را در سدان شکست داده و کلیه امیر نشینان ژرمن را متصرف شد اما امپراتوری پروس فروپاشید و جای خود را به جمهوری آلمان داد. بیسمارک بیست سال تمام با ایجاد اتحاد مثلث و همبستگی کشورهای اروپایی فرانسه را در انزوای کامل قرار داد. فرانسه بعد از سقوط بیسمارک از انزوا خارج و به ایتالیا، روسیه و حتی انگلستان نزدیک گردید و پایه های اتفاق مثلث ریخته شد. شرایط اقتصادی، انفجار جمعیت در اروپا، احساسات ملی گرایی، ایجاد کارخانه های متعدد و فروش تولیدات آنها در خارج از کشورهای تولید کننده، باعث ایجاد بازارهای فروش و رقابت کشورهای اروپایی گردید. از 1907 تا 1914 جهان شاهد دگرگونیهای زیادی در نگرش و عملکرد قدرتهای بزرگ بود. آلمان سعی کرد جلوی هرگونه حل و فصل مسالمت آمیز بین دو اردوگاه اتحاد و اتفاق مثلث را بگیرد و در نتیجه راه را برای مسابقات تسلیحاتی هموار کند. سالهای 1871 تا 1914 مشخص کننده دو عامل اصلی هستند: برتری و تفوق آلمان بر قاره اروپا و سیطره اروپا بر جهان آن روز. جنگ بزرگی که در سال 1914 شروع و بعداً بنام جنگ بینالمللی اول مشهور گردید پیامد های شوم و ناگواری برای اروپا داشت و باعث شکست نظامی آلمان و افول اقتصاد قاره کهن اروپا گردید.
جلد دوم تاریخ روابط بینالملل وقایع بین دو جنگ از 1918 تا 1939 را مورد بررسی قرار میدهد.
تسلیم بدون قید و شرط آلمان، پایان جنگ بزرگ را رقم زد و مذاکرات متعددی بین کشورهای فاتح جنگ پدیدار شد تا بتوانند مرزهای کشورهای جدید و قدیم اروپا و مستعمرات آنها را به میل خود ترسیم و تقسیم کنند. مذاکرات کشورهای فاتح به ایجاد پیمانهای متعددی منتهی شد که مهمترین آن پیمان ورسای بود. کشورهای بریتانیا، فرانسه، بلژیک، ژاپن و ایالات متحده امریکا طبق پیمان ورسای از طرف جامعه ملل مستعمرات آلمان را تحت قیمومت بین خود تقسیم کردند و در نتیجه امپراتوری وسیع آلمان کوچک و کوچکتر شد. فرانسه استانهای آلزاس و لوِرن را که در طی جنگ 1871 از دست داده بود، دوباره متصرف شد. روسیه بعد از انقلاب بلشویکی شاهد درگیریهای زیادی بین ارتش سرخ و ضد انقلابیون طرفدار ارتش تزار بود. در همین زمان کشورهای جدیدی از قبیل چکسلواکی، مجارستان، لهستان و بعد از فروپاشی جمهوری اتریش-مجارستان به پیروی از «حق ملتها در تعیین سرنوشت خود» کشورهای دیگری در منطقه بالتیک به وجود آمد. بحران اقتصادی امریکا که در سال 1929 شروع شده بود بر کشورهای اروپایی تأثیری زیادی گذاشت؛ حزب فاشیست ایتالیا به رهبری بنیتو موسولینی در سال 1922 قدرت را به دست گرفت، آلمان بعد از جنگ دچار فقر عمومی گردید و حزب ملی سوسیالیست کارگران آلمان به رهبری آدولف هیتلر در 1933 قدرت را به دست گرفت. در سال 1936 جنگهای داخلی اسپانیا شروع و کشورهای اروپایی در مسائل اسپانیا دخالت کردند و دوران دیکتاتوری فرانکو شروع شد. کشورهای اروپایی در عین حال که متحمل خسارتهای زیادی در طی جنگ جهانی اول شده بودند اما در سال 1939 اشراف کاملی بر جهان آن روز داشتند و مستعمرات آنها سرتاسر قاره اروپا و قاره های دیگر را در برگرفت؛ در همین سال رژیمهای خودکامه آلمان هیتلری، دیکتاتوری استالینی در شوروی، ایتالیای فاشیست و دیکتاتوری فرانکو در اسپانیا حاکمان بخش اعظمی از سرزمین اروپا بودند و…
جلد سوم تاریخ روابط بینالملل از 1945 تا 2008– جنگ جهانی دوم قبل از اینکه جهانی باشد اروپایی بود.
در داخل قاره کهن اروپا مشکلاتی به خاطر کشورگشایی وجود داشت که مشکلات اقتصادی بر آن افزوده شد. هیتلر در آلمان نازی و موسولینی در ایتالیا فکری غیر از کشورگشایی نداشتند؛ هیتلر در فکر توسعه سرزمین آلمان و نژاد برتر ژرمن در مرکز و شرق قاره اروپا و موسولینی در فکر ایجاد امپراتوری بالکان در جنوب قاره بود. امپراتوری ژاپن در شرق قاره آسیا در حال تصرف سرزمینهای ناحیه منچوری در چین و آسیای جنوب شرقی بود. آتش جنگ با اولین جرقه در اروپا شعلهور شد و سرتاسر قاره و پس از آن آسیا و دیگر مناطق جهان را در برگرفت. جنگ جهانی دوم شش سال تمام طول کشید که در طی آن وقفه کاملی در روابط بینالمللی به وجود آمد و با شکست آلمان و افول قدرتهای فرانسه، ایتالیا و بریتانیا و کشته و بی خانمان شدن میلیونها اروپایی چیزی باقی نمانده بود. اگر تا سال 1939 امپراتوریهای سلطه گر بریتانیا و فرانسه نیمی از جهان را در حیطه قدرت خود داشتند ولی بعد از جنگ به کمک کشور دیگری همچون امریکا نیاز داشتند.
افول کشورهای اروپایی صعود ایالات متحده امریکا و اتحاد جماهیر شوروی را به دنبال داشت که جبهه متحد واحدی را در اطراف خود تشکیل دادند و عملاً جهان به دو بلوک کاپیتالیستی و کمونیستی تقسیم گردید. رویارویی دو قدرت مذکور بیشتر جنبه ایدئولوژیکی و سیاسی داشت و دوران جنگ سرد را رقم زد. سرزمینهای مستعمره، در زمانی که درگیری بین دو بلوک شرق و غرب به وجود آمده بود، از زیر یوغ استعمار و قیمومیت کشورهای اروپایی آزاد شدند و جهان سوم را تشکیل دادند و بعد از آن تقریباً مکانی در روی کره زمین وجود نداشت که کمابیش در روابط بینالمللی سهیم نباشد.
جهان دو قطبی از 1960 تا 1980 در اوج تلاش بود و پس از آن به تدریج جای خود را به جهان چند قطبی داد که در آن به جای درگیریها و مناقشات سنتی مناطق، رویارویی و خطرات جدید اضافه شد. حوادث سالهای 1989 تا 1991 پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و یوگسلاوی را اعلام و پس از آن جامعه بینالملل تحت تأثیر ابرقدرت امریکا قرار گرفت. جامعه بینالمللی در جستجوی نظم جدید جهانی بود که واقعه یازدهم سپتامبر 2001 و پیامدهای آن از احتمال تکمیل و پیشرویاش کاسته شد.