دکتر رضا اکبری نوری:*
هرچند دانشگاه یکی از قدیمیترین نهادهای اجتماعی ما محسوب میگردد اما امروزه در جامعه، خود را در جایگاهی جدید و نوظهور میبیند. دانشگاه با نقش جدیدی روبرو شده است که در آن زمینه، سابقه چندانی برای اتکا ندارد. همچنین برای پوشاندن چهره عریان دگرگونیها کمی دچار تکرار مکررات و تأخیر شده است. دیدگاه واپس گرایانه ای بر آن حاکم شده است که باید از آن فاصله بگیرد و نگاهی دقیقتر و البته موشکافانهتر نسبت به جهانی که در آن قرار دارد داشته باشد. لذا بر اساس این واقعیت باید به دنبال شکلدهی مجدد به ماهیت و کیفیت دانشگاه مبتنی بر مدلهای مفهومی جدید و همچنین مدلهای مدیریتی نو باشیم. مفاهیم قدیمی از قبیل رابطه دانشکده – دانشجو، پژوهش، نقش دانشکده و مدیران در ساختارهای داخلی و نسبت دانشگاه با سیاست و دیگر حوزههای اجتماعی، با آهنگ و سرعت بینظیری در حال تغییر است. این موضوع در جامعه ما مصادف با زمانی است که به نظر میرسد یک نسل بهطور کامل برای ثبتنام به سمت دانشگاه هجوم آوردهاند و این موضوع بازتعریف دانشگاه را برای ما الزامآور میگرداند.
الف) پرسش از زیست:
وقتی پرسشی را طرح میکنیم بهعنوان مثال این پرسش که ما از چه وقت زندگی خود را آغاز میکنیم؟ و یا اینکه چه چیزی زندگی دانشگاهی را از انواع دیگر زندگیها متمایز میسازد؟ نخستین چیزی که به آن احتیاج داریم این است که ویژگیهایی را که این نوع از زندگی را از دیگر زندگیها جدا میسازد تعریف کنیم و البته ویژگیهایی که غالباً خاص این نوع از زندگی است باید مدنظر قرار گیرد. به این معنا در تعاریف خود باید بتوانیم بگوییم که در حال حاضر چه کسی دارای چه نوع از زیستی است. چنآنچه میتوانیم در ارتباط با خود زندگی نیز قائل به این امر باشیم، چنانچه باشند که افرادی کمتر از دیگران زندگی کردند هرچند ممکن است بیشتر زنده مانده باشند. به یک معنا زندگیِ روی داده و زندگی روی نداده، این چیزی است که ما را از دیگران منفک و مجزا میگرداند. با این اوصاف ذکر این نکته مهم است که ما با این کار قادر خواهیم بود تا گروههای مختلف اجتماعی را از یکدیگر تمییز دهیم و بر اساس نوع زیست شان مسئولیتهایی را نیز که به عهده دارند مشخص نماییم و بر همین اساس نیز از آنها توقع داشته باشیم و آنها را ارزیابی نماییم. لذا تمایز گذاری ویژگی بارز انسان هوشمند است. به این معنا توسعه نیز نوعی قابلیت در تمایز گذاریهای پیچیده و بسیار دقیق است. بی راه نیست اگر که دستیابی به مدنیت را نیز نوعی تمایز گذاری پیچیده بدانیم.
مراد ما در اینجا از زیست، شیوه بودن ما در هستی است. و اینکه ما چگونه میزییم یا زیست میکنیم دقیقاً به همین موضوع ارتباط دارد. بر همین اساس نیز زیست ما از دیگر موجودات در مرحله اول مجزا میگردد، یعنی شیوه بودن ما که مرتبط است با انسان بودنمان. و در مراحل بعد زیست ما انسانها در نسبت با هم از یکدیگر منفک میشود. این نیز در ارتباط تنگاتنگ با چگونه بودنمان در زیست در نسبت با سایر انسانها قرار دارد. پس در مرحله اول به صرف انسان بودن از سایر موجودات تمییز داده میشویم و در مراحل بعد بسته به اینکه چگونه زیستی را انتخاب میکنیم از سایر انسانها تمییز داده میشویم. بر این اساس انسانها بسته به نوع زیست شان نقشهایی دارند و بر اساس نقشها مسئولیتهایی و بر اساس مسئولیتها مراتبی را در جامعه انسانی اشغال میکنند. بر همین اساس نیز حساسیتهای مراتب اجتماعی تعیین میگردد برخی از زیست ها را نسبت به برخی دیگر ارجحتر میگرداند.
پس بگذارید در همین ابتدا اولین و بنیادیترین فرض خود را مطرح کنیم. اینکه در این مراتب، زندگی دانشگاهی اگر برترین زیست ممکن نباشد قطعاً یکی از برترین زیست های ممکن است که در جوامع بشری میتوان دنبال نمود. هرچند شاید این ادعا در ابتدا ناشی از غرور به نظر آید اما حتی اگر ناشی از غرور باشد غروری زیبا و مبتنی بر داشتهها و تصوری است که از این نوع زیست داریم و مسئولیتهایی که بر آن بار است و نه غروری مبتنی بر تبختر و خود بزرگپنداری. غرور از این جهت که انسانها باید شایسته این نوع زیست گردند و کسب این شایستگی نه بر همگان میسر است و نه هر کسی حاضر است به اینگونه از زیست تن در دهد. لذا این نوع از زیست جای بی مایگان و کم مایگان نیست
ب) زیست دانشگاهی چیست؟
آنچه که ما از آن تحت عنوان آکادمیک (دانشگاهی) نام میبریم برای تعریف تمام آن نوع زیستنی به کار میرود و چیزهایی که مرتبط هستند با کار در دانشگاه در مقاطع و جایگاههای گوناگون. بنابراین زیست دانشگاهی که در اینجا دانشگاهی بهعنوان صفت به کار میرود، بیانگر نوع علائق ماست. علائقی که با مسئولیتها و تکالیفی سروکار دارند که نقطه جدایی ما از زیست های دیگر اجتماعی است. بنابراین مهم است تا بدانیم که چگونه یک زیست دانشگاهی رقم میخورد. اگر اینگونه بپنداریم که هر نوع از زیستی را پرسشهایی که آن را مشغول داشته است تعریف میکند، باید ببینیم چه پرسشهایی این نوع از زیستن را با دیگر انواع از زیستن مجزا میگرداند:
1- پرسش گری:
به این معنا پرسشگری پایهایترین خصیصه زیست دانشگاهی است. جامعه دانشگاهی بهعنوان یک جامعه کوچکتر در جامعه بزرگتر انسانی و البته بزرگتر از این جهت که محل تولید پرسشهای حیاتی است، اساساً بر محور پرسشهای پیش روی خود و جامعه شکل میگیرد. از آنجا که پرسش پیکانی رو به پیش دارد، ویژگیای که هیچگاه با یک پاسخ راضی نمیشود، به این معنا زیست دانشگاهی مبدع بسیاری از پرسشهاست از یکسو و پاسخ دهنده به بسیاری از پرسشها که در دیگر حوزهها پدید میآید از سوی دیگر.
2- جستجوگری و تصحیح اشتباه:
بر مبنای پرسش گری است که خطاها در جامعه انسانی رو به کاهش میگذارد. میزان خطاهای انسانی با پرسش گری آشکار میگردد و با جستجوگری تصحیح میگردند که هر دو در زمره کارکردهای زیست دانشگاهی است.
3- حل مسئله:
به یک معنا زندگی سراسر حل مسئله است. اما موضوع مهم این است که مسائل مهم زیستی انسان امروز در کجاها راهحل خود را مییابد و چه کسانی دغدغه حل مسائل زیستی انسان را بهعنوان دغدغه اساسی خود قرار دادهاند و در حالی که انسانها از در حال بهره بردن از مواهب آن هستند آنها در حال انجام کارهایی هستند تا انسانها با مسائل کمتری در زیست خود دست و پنجه نرم کنند. از مسائلی که در حوزه انرژی حل میشوند تا روانشناختی و جامعهشناختی تا پزشکی.
4- آوانگارد و منتقدانه و شکافنده:
زیست دانشگاهی نوعی آوانگارد زیستن در نسبت با تمام حوزههای زیست است. آوانگارد هم به معنای منتقد و هم به معنای پیشرو. به یک معنا در نسبت با موضوع زیست برای زیست دانشگاهی است. این نوع از زیست این امکان را فراهم میآورد تا فرد دانشگاهی در نوع زیست خودش همواره جهت نقد را حفظ کند و هیچ بخش از حوزه زیست، از نگره نقادانه به دور نباشد.
به همین جهت نیز زیست دانشگاهی نسبت به دیگر انواع زیست، زیستی پیشرو محسوب میشود و قطعاً نگرههای نقادانه و جهت پیشروانه ممکن است برای برخی از انواع زیست مطبوع و خوشایند نباشد و تلاش کنند تا در مسیر زیست دانشگاهی خلل ایجاد کنند و یا آن را به مسیری که خود میخواهند بکشانند. این امر زیست دانشگاهی را با ویژگی دیگری عجین میسازد.
5- زیست آزادی خواهانه:
زیست دانشگاهی آزادی خواهانه است. به این معنا بیشترین تساهل و بیشترین قابلیت فهم در حوزه زیست دانشگاهی رخ میدهد. اینجاست که چگونگی ادراک و زیستن با دیگر حوزهها با انواع مختلف زیستن به دیگر حوزههای زیست منتقل میشود. لذا ما باید مطمئن شویم که زیست دانشگاهی توانسته قابلیت و توان فهم تفاوتها و تنوعها را به ما بدهد. به این معنا زیست دانشگاهی با هرگونه زیست آمرانه سر تضاد دارد و نمیتوان همزمان زیست دانشگاهی را دنبال کرد و هم سر در متابعت قلمروهای آمرانه داشت.
6- زیست مبتنی بر رهایی به معنای التزام به حقیقت و دوری از جانبداری های متعصبانه:
به تبع حوزه فوق رهایی از تعلقات و عدم التزام به حقیقتهای علیالبدل است که دانشگاه را از مابقی حوزههای اجتماعی والاتر میگرداند. به این معنا در زیست دانشگاهی مؤلفه رهایی که شاکله آن بر محوریت حقیقت قرارگرفته است، راهبر دیگری است که زیست دانشگاهی را از انواع دیگر حوزه زیست متمایز میسازد. لذا اغراض و زیست های جانبدارانه به آن میزان که در زیست های غیردانشگاهی دیده میشود در زیست دانشگاهی قابل مشاهده نیست. چرا که آمادگی برای طرح پرسشهای نو و آمادگی برای تغییر همواره نشانگر جدی و بنیادی در زیست دانشگاهی است.
معنای دیگر رهایی به خصیصه رهانندگی زیست دانشگاهی بر میگردد که کمک میکند تا دیگر زیست ها نیز رهایی را دریابند و تجربه کنند. به این معنا دانشگاه رهایی را تولید میکند، به آن پای بند است و آن را به دیگران منتقل میسازد.
7- زیست اندیشیده:
زیست دانشگاهی به این معنا با زیست اندیشیده شده نسبت مستقیمی را برقرار میسازد و خود را از دیگر زیست هایی که ویژگی بارز آنها نااندیشیده ماندن آنهاست متمایز میگرداند. در بسیاری از حوزههای زیست، اندیشیدن بهعنوان یک حرفه نگریسته نمیشود و در بسیاری از زیست ها اساساً مؤلفه اندیشیدن نقش بازی نمیکند چه برسد به اینکه تبدیل به حرفه شود. بر این مبنا زیست دانشگاهی هم به اندیشیدن بهعنوان یک حرفه مینگرد و هم اینکه تلاش میکند تا دیگر حوزههای زیست نیز نا اندیشیده باقی نمانند.
8- زیست گفتگویی:
زیست دانشگاهی نوع دقیقی از زیست گفتگویی است و گفتگو بهعنوان ویژگی بارز انسان از سایر موجودات ارتباط مستقیمی با انسان متعالی دارد. دانشگاه بهعنوان یک جامعه مانند هر جامعه پیچیدهای شامل سبکهای متعدد نظامهای گفتگویی است. جایی که دپارتمانها و قومیتها و فرهنگهای مختلف حضور دارند و در ضمن باید از مقررات مشخصی نیز تبعیت داشته باشند.
9- عدم وابستگی به حوزههای قدرت:
موضوع رهایی که از آن صحبت کردیم با عدم وابستگی به حوزههای قدرت نیز در ارتباط است. هرچند قدرتمندان همواره در تلاش بوده و هستند که زیست دانشگاهی را با مداخلات نابجای خود آشفته و البته آلوده سازند، اما هنوز عدم وابستگی به حوزه و حوزههای قدرت ویژگی بارز زیست دانشگاهی است.
10- خطیر بودن:
بر اساس استقلال از قدرت و آوانگارد بودن و پیشرو بودن است که زیست دانشگاهی را بهعنوان زیستی خطیر مطرح میسازد. خطیر به دو معنا: هم به معنای خطرناک و هم به معنای مهم. خطرناک از این جهت که زیست دانشگاهی مدام و در شکلهای مختلف با تولیدات خود، به دیگر شکلهای زیست خصوصاً سیاست طعنه میزند و چالشهای مهمی را برای آنها پیش میآورد. چرا که تغییر و ایجاد چیزهای نو اساساً محنت زاست و دیگر زیست ها خصوصاً حوزههای قدرت را به واکنش وا میدارد.
خطیر در معنای دوم به معنای مهم بودن از آنجا نشأت میگیرد که دانشگاه نقشی هدایتگر را داراست و این نقش مابقی زیست ها را در پی آن قرار میدهد. بنابراین کارکرد و رسالت مهمی را بر دوش میکشد که زیستش را در معنای دوم مورد نظر ما “خطیر” میسازد.
11- معطوف به دیگری بودن:
زیست دانشگاهی با ویژگیهایی که در خود دارد و شرایطی که در ذاتش نهفته است بیش از دیگر زیست ها معطوف به دیگری است. به این معنا هم در اهداف و غایات و هم در مبادی و خروجیها، زیستی است معطوف به دیگری. همواره دیگری بهره زیادی از غایاتی که در زیست دانشگاهی دنبال میشود میبرد.
نکته پایانی اینکه ما بر آن نیستیم که خود را برتر از بسیاری از زیست ها قرار دهیم بلکه این چنین هستیم و باید باشیم و این ریشه در غایات این نوع از زیست دارد.
- * عضو هیات علمی دانشگاه آزاد تهران جنوب