انسان ايرانی|Homopersicus
مقالات

منبع شناسی فرهنگ سیاسی ایران

  افشین اشکورکیائی

پی بردن به فرهنگ سیاسی هر گروه یا جامعه و اینکه آن‌ها چه ویژگی و شاخص فرهنگ سیاسی دارند و بینش و درکشان از عالم سیاست و امر سیاسی چه می‌باشد و در کنار این بررسی این نکته که چه شده است که به این درک رسیده‌اند و در آخر اینکه راه حل بهتر شدن فرهنگ سیاسی چگونه باید باشد، یکی از مباحث چندین و چند ساله ای است که در بین متفکران داخل ایران و چه در بین متفکران خارجی مورد توجه بوده است.

این مقاله به معرفی و بررسی کوتاه منابع مهم در زمینه فرهنگ سیاسی (با تعریف «الگوی جمعی یا مشترکی فکر، احساس، عمل که به امر سیاسی و زندگی اجتماعی و سیاسی معطوف هستند») ایران می‌پردازد و در بین این منابع به دنبال شناخت ذهنیت و فهم مردم از مسائل و امر سیاسی از قبیل سیاست، ساختارهای قدرت، شناخت ساختارهای اجتماعی موجود و تأثیر این ساختارها بر فرهنگ سیاسی مردم، شناخت خواسته‌ها و نیازهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و… مردم است.

اساس معرفی منابع، بیشتر بر نوع روش شناسی تحقیقات صورت گرفته در زمینه فرهنگ سیاسی می‌باشد که در اینجا روش‌شناسی‌ها در دو دسته قرار گرفته است:

۱.روش‌های کمی:

این نوع تحقیقات که بر اساس روش شناسی های قیاسی- استخراج سؤال‌ها و فرضیات تحقیق از الگوهای نظری و آزمون آن‌ها در برابر شواهد تجربی – صورت می‌گیرد، پژوهش با نظریه‌ها و آزمون آن‌ها آغاز می‌شود. در واقع در این تحقیقات با استفاده از داده های آماری کمی جامعه مورد مطالعه خود، فرضیه‌هایی را که مطرح کرده بودند در بوته آزمایش قرار داده و با الگوهای نظری مورد استفاده شده مقایسه می‌کنند و در آخر به رد یا پذیرش فرضیه مطرح شده خود، می‌پردازند.

این نوع روش شناسی، در مورد فرهنگ سیاسی بیشتر به این گونه می‌باشد که بحث «فرهنگ سیاسی» بخشی از یک نظریه کلی مورد توجه متفکرین قرار گرفته می‌گیرد. همانند بررسی صورت گرفته فرهنگ سیاسی در قالب توسعه سیاسی که معمولاً متفکران بر اساس دغدغه های که در عرصه توسعه سیاسی داشتند، بخشی از کار خود را به بحث فرهنگ سیاسی اختصاص می‌دادند، بنابراین بر اساس نوع نگاهی که به توسعه سیاسی دارند به بیان نظر خود در زمینه فرهنگ سیاسی می‌پرداختند. در مورد اینکه در توسعه سیاسی چه عواملی سبب می‌شود که یک جامعه به توسعه در عرصه سیاسی برسد، که در آن شاخص‌های مانند آزادی در مشارکت و رقابت سیاسی وجود داشته باشد، سازمان یابی گروه‌ها و نیروهای اجتماعی صورت بگیرد، خشونت از زندگی سیاسی رخت ببندد، در درون ساختار سیاسی مکانیسم‌های حل منازعه نهادمند باشد و … راه‌های مختلفی پیشنهاد شده که هر کدام، پژوهش‌هایی در بین کشورهای مختلف جهان انجام داده‌اند که سبب شده نظریات مختلفی در این زمینه تولید شود که بخشی از این نظریه‌ها، فرهنگ سیاسی را نیز در برگرفته است.

بعلاوه، در این نوع روش شناسی، بیشترین تلاش محققین در مورد فرهنگ سیاسی معطوف به سنخ شناسی فرهنگ سیاسی- با توجه به سنخ شناسی های موجود مثل فرهنگ سیاسی تبعی، مشارکتی و…- جامعه آماری خود می‌باشد که در کل در این نوع کارهای پیمایشی در طول تحقیق، فرهنگ سیاسی را به عنوان متغیر وابسته در نظم می‌گیرند و عوامل تأثیرگذار بر آن را متغیر مستقل در نظر می‌گیرند.

۲.روش‌های کیفی:

تغییرات سریع اجتماعی و در نتیجه تنوع زیست جهان ما، به شکل روزافزونی محققان اجتماعی را به زمینه های اجتماعی و دیدگاه های جدیدی مواجه می‌کند. این مسائل به قدری برای آنان نوظهورند که روش شناسی های قیاسی به واسطه گوناگونی موضوعات، دیگر پاسخگو نیست. از این رو، تحقیق اجتماعی و سیاسی به شکل فزاینده ای وادار به استفاده از استراتژی‌های استقرایی شده است.

برای مطالعه زمینه های اجتماعی به جای شروع پژوهش از نظریه‌ها و آزمون آن‌ها، به «مفاهیم حساسیت برانگیز» نیاز است. در حالی که بر خلاف سوء تفاهم گستردۀ موجود، این مفاهیم خود از دانش نظری پیشین متأثرند. اما در این جا نظریه‌ها بر اساس مطالعات تجربی تدوین می‌شوند. برخی دانش و فعالیت‌های علمی را نوعی دانش و فعالیت محلی به شمار می‌آورند (فلیک: ۱۳۷۸، ۱۳).

بنابراین در این جا با استفاده از روش تحقیق کیفی به معنای اینکه با فرضیه ساختارمند آغاز نشده، یعنی فرضیه آزمایی از اصول نمی‌باشد و نیز آزمایش تستی را دنبال نمی‌کند، قصد اجرای نظریه ای را نداشته، بلکه بعد از جمع آوری اطلاعات در تحلیل‌ها از نظریه های استفاده می‌کند، اعداد در آن جایگاه ویژه ای نداشته، در حالی که تفسیر و تحلیل عمیق داده‌ها نقش مهمی را ایفا می‌کند (فکوهی: ۱۳۹۰، سایت انسان شناسی و فرهنگ).

البته در کنار این دسته بندی سعی شده است تا چند تا کار صورت گرفته در زمینه فرهنگ سیاسی که در قالب این دسته بندی قرا نمی‌گیرد را جدا بیان شود.

۱.روش‌های کمی:

۱-۱. «تأثیر ساختارهای نظام سیاسی بر فرهنگ سیاسی مردم ایران با تأکید بر سال‌های ۵۷- ۱۳۳۲ » عنوان رساله ای کارشناسی ارشد از احمد میری (۱۳۷۶) در رشته علوم سیاسی می‌باشد. هدف این تحقیق ارائه تحلیلی نظری و محتوایی در چارچوب روانشناسی سیاسی، تاریخی نظام سیاسی محمدرضا پهلوی و تأثیر ساختارهای استبدادی آن بر فرهنگ سیاسی مردم ایران است و بر چالش‌های تأکید دارد که این نظام برای شکل دادن به «فلسفه زندگی سیاسی» به آن‌ها روبرو بوده. با توجه به استبدادی بودن ساخت قدرت در دوران مورد بحث، از نظر میری، ایرانی‌ها واکنش مختلفی در برابر نظام حاکم از خود نشان داده و رفتار سیاسی‌شان در قالب‌های گوناگون از جمله تسلیم، تملق، چاپلوسی، سیاست گریزی، بی خویشتن سیاسی، بدبینی نسبت به سیاست، بی اعتمادی نسبت به نخبگان سیاسی، وجود سانسور و خشونت سیاسی برای رشد وجود داشت، همه موارد گفته شده زاده ساختار نظام سیاسی استبدادی می‌باشد. چرا که در فرآیند تاریخ ایران ساختار قدرت سیاسی از تعیین‌کننده‌ترین متغیرهای در تحولات سیاسی – اجتماعی بود. تلاش نویسنده بر این بوده که نشان دهد فرهنگ سیاسی در مقابل ساختارهای سیاسی یک متغیر وابسته می‌باشد که از عناصر نظام سیاسی تأثیر می‌پذیرد.

در کل رابطه تأثیر نظام استبدادی بر فرهنگ سیاسی در ایران را نویسنده در قالب نمودار زیر به نمایش گذاشته است؛

 1-۲. «فرهنگ سیاسی و توسعه سیاسی» عنوان کتابی از دال سیونگ یو (۱۳۸۱) می‌باشد که این کتاب به گونه پایان نامه دکتری نویسنده به نام «پایداری فرهنگ سیاسی سنتی در برابر توسعه سیاسی در ایران و کره» (۱۳۷۶) می‌باشد. در این کتاب نگرش و رویکرد تاریخی نسبت به اداره سیاسی جامعه و نقش آن در کندی توسعه نظام سیاسی کره و ایران مورد بررسی قرار گرفته است که توسعه سیاسی را در اینجا نویسنده به مفهوم گسترش مشارکت نهادینه و توأم با رقابت گرفت است (سیونگ یو ۱۳۸۱، ۱-۲ ).

 سیونگ یو با پذیرش این مفهوم فرهنگ سیاسی که: ۱- در هر جامعه یک فرهنگ سیاسی معین است که به فرآیند سیاسی معنا واقعی می‌دهد. ۲- رفتار سیاسی در یک سلسله باورها و احساس و شناخت ریشه می‌کند. ۳- این باورها، احساس‌ها و شناخت بر اساس الگوی خاص تحول پیدا می‌کند و دگرگونی آن‌ها اتفاقی نیست. ۴- افراد جامعه و نظام سیاسی این باور، احساس، ارزش و هنجارها را داوری می‌کنند و اینکه فرهنگ سیاسی از نظام باورها، ارزش‌ها، سمبل‌ها سرچشمه می‌گیرد و زمینه عمل سیاسی است (همان، ۷-۸) . در ادامه نویسنده به بررسی زمینه‌ها و عناصر اصلی فرهنگ سیاسی مردمان کره و ایران می‌پردازد. که در مورد کره به آیین کنفوسیوس اشاره می‌کند که از نظر نویسنده یک ایدئولوژی سیاسی، یک فلسفه اخلاقی، یک سنت فرزانگی و یک شیوه زندگی در کره می‌باشد… این آیین، الگو جامعه، تعلیم و تربیت، حتی آداب خانوادگی را در کره و شرق آسیا زیر تأثیر همه جانبه داشته است (همان، ۴۲).

  از نظر دیدگاه سیاسی، تلاش اصلی کنفوسیوس متوجه زنده کرده دوباره ثبات و نظام سیاسی در سایه پادشاهی است و ثبات سیاسی و نظم سیاسی با حکومت شاهان فرزانه و با فضیلت فراهم می‌آید (همان، ۶۵). در ایران عناصر اصلی فرهنگ سیاسی سنتی ایران، به ادوار گذشته فرهنگ باستان ایران و دین زرتشت نگاهی می‌اندازد (همان، ۵۲-۵۵) سپس به عصر اسلامی همچنین فرهنگ سیاسی شیعه صفویان (همان، ۵۵-۶۳) و سپس به دوره انقلاب و رشد و نفوذ روحانیت شیعه (همان، ۶۳-۶۷) را مورد بررسی قرار می‌دهد و در همه آن‌ها نویسنده به گونه ای یک نوع فرهنگ سیاسی اقتدارگرا و سلسله مراتبی را کنکاش می‌کند که از نظر نویسنده این از گذشته تا به امروز در ایران ادامه داشته.

 نویسنده در کل با بررسی زمینه‌ها و عناصر فرهنگ سیاسی به این نتیجه می‌رسد که مبانی و وجه عمده فرهنگ سیاسی ایران و کره دارای وجه مشترک هستند و اشتراکشان در جدول زیر آورده است (همان، ۶۹).

در ادامه نویسنده به این اشاره می‌کند که «با توجه به اوضاع بین‌المللی و گسترش سرمایه داری در جهان، نظام استبدادی شرقی و اقتدار گرایی کهنه را در برابر ضرورت تحول قرار داد و سرانجام نیز تحول صورت گرفت، اما به جای نظام دمکراتیک به شیوه اروپا، نظام‌های «اقتدارگرای نو» پیدا شدند که نظام‌های اقتدارگرا نو نیز نتیجه پیوند نهادها و اصول دمکراتیک با فرهنگ سنتی هستند … خصوصیت نظام‌های اقتدارگرایی نو دارای ویژگی‌های زیر هستند ۱.مشارکت هدایت شده و مستقل ۲.سلطه قوه مجریه و دستگاه بروکراسی به دولت ۳.سلطه یک حزب غالب حکومتی ۴.اتکا به نقش شخصیت و رهبری فردی ۵- پیوند دین و دولت (همان، ۱۲۵).در کل باید گفت؛ سیونگ یو به این نتیجه رسیده که علی رغم از بین رفتن نظام سلطنت در ایران و به وجود آمدن نهادهای دمکراتیک در کره، همچنان عناصر فرهنگ سیاسی سنتی در ایران و کره وجود دارد.                                            

۱-۳. «روانشناسی نخبگان ایران» عنوان کتابی است از ماروین زونیس (۱۳۸۷) که نویسنده با یک کار تجربی در دورۀ حکومت محمد رضاشاه به بررسی وضعیت نخبگان سیاسی آن دوران می‌پردازد. ماروین زونیس در این کتاب با این فرض است که «در جوامعی که فرآیندهای سیاسی آن درون ساختارهای رسمی دولت کمتر نهادینه شده است، نگرش‌ها و رفتار افراد پرقدرت راهنمای قابل اعتمادی برای تغییر سیاسی محسوب می‌شود. بر مبنای چنین فرضیه ای است که ما روند رشد و توسعه سیاسی را در ایران از طریق تحلیل نخبگان سیاسی آن بررسی کرده‌ایم» (زونیس، ۱۳۸۷، ۹).

 زونیس کوشیده از یک طرف به مؤلفه های روان شناختی افراد را مورد بررسی قرار دهد و از طرف دیگر به ساختارهایی که این افراد در آنجا دست به اقدامات سیاسی می‌زنند را بررسی کند؛ توضیحات ساختاری و روان شناختی مکمل یکدیگر هستند، شرایط ساختاری مشابه تمایل دارد به اقدامات مشابه سیاسی، اما این فقط یک تمایل و یقین نیست. علاوه بر این از طریق افراد است که عوامل ساختاری تجلی پیدا می‌کند (همان، ۱۵).

 تحلیل نویسنده در این کتاب به ۱۶۷ نخبگان سیاسی ایران دوران محمدرضا شاه مربوط است که به پرسشنامه فارسی از طریق مصاحبه انجام شده پاسخ داده‌اند. با استفاده از تحلیل این پاسخ‌ها، چهار اصل نخبگان در این تحقیق آشکار شد؛ بدبینی سیاسی، بی اعتمادی شخصی، عدم امنیت آشکار، و بهره کشی میان افراد (همان، ۲۰) این ویژگی فرهنگ سیاسی که برای نخبگان سیاسی نام‌گذاری می‌کند به گونه ای از روابطی است که بین شاه و نخبگان سیاسی ایجاد شده است. نویسنده در این زمینه می‌نویسد: «ضمانت شاه روی زمینه های اجتماعی که نخبگان از آن برگزیده می‌شوند و همچنین روی تجارب اجتماعی که اعضای نخبگان سیاسی کسب می‌کنند تأثیر می‌کند. این مسئله متقابلاً روی جهت گیری عام خصلتی که در این افراد ایجاد می‌گردد نیز تأثیر می‌گذارد. به طور اخص نگرش‌های سیاسی که نخبگان در پیش می‌گیرند به وسیله خاستگاه اجتماعی آن‌ها، زندگی آن‌ها، و جهت گیری پذیرفته شده پراکنده آن‌ها شکل می‌گیرد. همه این عوامل متقابلاً روی رفتار سیاسی نخبگان سمت و سوی نظام سیاسی تأثیر می‌گذارد. اما این الگوی نفوذ و تأثیر، یک بعدی نیست و تأثیرات آن‌ها در همدیگر آزادی را کنترل می‌کند، آزادی که شاه می‌تواند به وسیله آن سیاست‌های داخلی و خارجی کشور خود را هدایت کند» (همان، ۳۰-۳۱). در کل نویسنده به دنبال تأثیر قدرت شاه بر نخبگان سیاسی ایران و همچنین تأثیر چنین روابطی بر خود شاه بوده است.

 ۱-۴. «فرهنگ سیاسی مردم ایران در آینه امثال و حکم» عنوان کتابی است از علی اکبر عباسیان (۱۳۸۷)، که نویسنده بر این باور کلی این کتاب را نوشته که فرهنگ سیاسی ایران که در اندیشه‌ها، گرایش‌های الفاظ و فعالیت‌های امروز ین بازتاب دارد، از افکار، آداب و رسوم و اعتقادات دیروز ین ملت کهن سال ایران سرچشمه گرفته است. در طی قرون و اعصار، این فرهنگ در ادبیات رسمی و غیررسمی نمود پیدا کرده و در حافظه ای تاریخی ملت ماندگار است. از این رو فرهنگ عامه ایران با امثال و حکم بی شمار، از مهم‌ترین سرچشمه های فرهنگ سیاسی به شمار می‌رود… در آینه‌ی امثال و حکم می‌توان زوایای آشکار و پنهان فرهنگ سیاسی ایران را به روشنی باز شناخت (عباسیان، ۱۳۸۷، ۱۸).

 به این منظور نویسنده، برای مؤلفه های فرهنگ سیاسی ایران، بیش از ده هزار ضرب‌المثل و حکمت فارسی را مورد بررسی قرار داده. نویسنده این ده هزار امثال و حکمت فارسی را در قالب فرهنگ سیاسی تبعی و مشارکتی قرار داده است (الگوی از آلموند و وربا برای فرهنگ سیاسی) و به این نتیجه رسیده است که فرهنگ سیاسی ایران ترکیبی است از این دو نوع فرهنگ سیاسی که کفۀ مؤلفه های تبعی به کفه مؤلفه های مشارکتی برتری دارد و علت آن را استمرار دیرپای نظام استبدادی در ایران می‌داند (همان، ۲۴۸).                               

 ۱-۵. «فرهنگ سیاسی ایران» عنوان کتابی از دکتر محمود سریع القلم (۱۳۸۶) است، که همواره نویسنده گرایش خودش را در طول این سال در عرصه توسعه سیاسی ایران، نشان داده است. این کتاب تکمیل کننده مقاله ای است به نام «مبانی عشیره ای فرهنگ سیاسی ایران» که نویسنده در دو قسمت در شماره های ۱۳۵-۱۳۶ و ۱۳۹-۱۴۰ در سال ۱۳۷۷ مجله اطلاعات سیاسی – اقتصادی آورده است (که عین همین مقاله را با کمی ویراستاری در فصل سوم کتاب خود با عنوان «فرهنگ سیاسی ایران» آورده است). این کتاب از این جهت تکمیل کننده آن مقاله است که سریع القلم یک چارچوب نظری و تحلیل تاریخی از مباحث آن مقاله می‌گیرد و آن را به وسیله کار تجربی که توسط پرسشنامه صورت داده، به گونه ای کار تجربی در زمینه اثبات آن چارچوب نظری و تحلیل تاریخی خود از فرهنگ سیاسی ایران انجام می‌دهد تا تحلیل صرف تاریخی نباشد.

 دکتر سریع القلم همانند ادبیات توسعه دهه ۵۰ و ۶۰ که در این نوع ادبیات با استفاده از داده های آماری راجع به ملت‌های معاصر، فرضیه‌هایی را درباره رابطه بین جنبه های از نوسازی مثل صنعتی شدن، شهرنشینی، آموزش و گسترش رسانه های گروهی از یک طرف، و بسیج سیاسی و گسترش دموکراسی از سوی دیگر طرح کرده و در بوته آزمایش گذاشته‌اند (شیرزادی ۱۳۷، ۴۶)، سریع القلم نیز به دنبال طرح این مسئله است که اصلاح ساختار اقتصادی یک جامعه مقدم به اصلاح ساختار سیاسی آن جامعه است و اینکه هنگامی که جامعه توانست تولید ثروت کند، آنگاه می‌تواند رسانه مستقل بهتر داشته باشد، تشکل حزبی پیدا نماید و دولت را پاسخگوی عملکرد خود کند (سریع القلم ۱۳۷۶، ۴-۵). نویسنده در این فضا به بیان سؤال خود می‌پردازد؛ نقش، وزن و تأثیرگذاری فرهنگ سیاسی در فرایندهای مبتنی بر رشد و توسعه‌یافتگی و ظهور دمکراسی در ایران چیست؟ فرضیه‌هایی که بیان می‌کند در قالب همان ادبیات توسعه می‌باشد: «فرهنگ سیاسی انباشته شده ایران مبتنی بر بی اعتمادی، ابهام در بیان، قاعده گریزی، رفتاری غریزی، احساسات مفرط، فردگرایی منفی، واقعیت گریزی و روش حذف و تخریب در حل اختلاف‌ها اشاره می‌کند…»؛ و راه حل برون رفت را در فرضیه دیگر این گونه بیان می‌کند: «فرهنگ سیاسی ایرانیان نتیجه ساختارهای سیاسی و اقتصادی در تاریخ ایران است، اما با تغییر در نظام آموزش (فرهنگ سیاسی عقلایی)، ساختار اقتصادی (غیر دولتی کردن منابع معاش عامه مردم) و نخبگان سیاسی بین‌الملل گرا و توسعه گرا (معتقد به رقابت) زمینه های فرهنگ سیاسی مبتنی بر اعتماد، قاعده پذیری، قابلیت پیش بینی پذیری، روش‌های قانونمند حل اختلاف‌ها و رقابت پذیری در راستای تحقق اهداف توسعه‌یافتگی عمومی کشور ظهور پیدا خواهد کرد.»(همان، ۷،۸)

 در ادامه سریع القلم با قبول این پیش فرض که بخش بسیار اندکی از آنچه که انسان‌ها به آن عمل می‌کنند، کنش و واکنش نشان می‌دهند، فضایی است که در آن تصمیم می‌گیرند، قانون را رعایت کرده یا بی قانونی می‌کنند و … در دایره و بخش ناخودآگاه قرار می‌گیرد (همان، ۱۴)، بنابراین وی درصدد کشف یک ناخودآگاه ذهنی تاریخی ایرانیان است که موجب شده، فرهنگ سیاسی عقلائی شکل نگیرد. نویسنده این را در عامل «فرهنگ سیاسی عشیره ای» جست جو می‌کند که اثرات پایداری در محتوای رفتار نظام سیاسی – اجتماعی ایران در دوره قاجار، پهلوی اول، و تا اندازه ای در دوره پهلوی دوم داشته است (همان، ۵۴).

 سریع القلم سه ویژگی برای فرهنگ عشیره ای می‌آورد که این سه ویژگی همواره در این سه دوره تاریخی ساری و جاری بوده و در فرهنگ سیاسی ایرانیان تأثیرگذار بوده و هست؛ الف. خویشاوند گرایی ب. روحیه جنگ آوری و ستیزه جویی ج. بقاء و بسط عشیره از طریق تهاجم و غارت (همان، ۵۷) .

 نویسنده در ادامه به بررسی این سه ویژگی در سه دوره تاریخی اشاره شده پرداخته و به این نتیجه می‌رسد که؛ تداوم فرهنگ عشیره ای در نظام‌های سیاسی ایران باعث به تأخیر افتادن تلقی‌ها جمعی از منافع و اهداف ملی شده و فرهنگ حذف و بی اعتمادی، عدم توانایی در ایجاد ارتباطات استدلالی را رواج داده (همان، ۱۳۹).

 نویسنده در ادامه کتاب به بیان و تشریح سؤال‌ها و جواب‌های پرسشنامه خود پرداخته و مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهد و در آخر به این نتیجه می‌رسد؛ «بین آنچه در مباحث تاریخی گفته شده و نتایج پرسشنامه تقارن قابل توجهی مشاهده می‌شود» (همان، ۱۶۷).

۱-۶.کارهای که با توجه به رویکرد نظری آلموند و وربا در سنخ شناسی و جامعه پذیری سیاسی صورت گرفته: یک نوع مطالعه در زمینه فرهنگ سیاسی وجود دارد که مورد استقبال زیاد چه در خارج و چه داخل ایران صورت گرفته. این نوع مطالعه تحت تأثیر کتاب «فرهنگ مدنی با ایستارهای سیاسی و دموکراسی در پنج کشور (انگلستان، آمریکا، ایتالیا، آلمان و مکزیک) » (۱۹۶۳) می‌باشد.

 در این کتاب پس از تعریفی که از فرهنگ سیاسی (به عنوان توزیع احساسات، اطلاعات، ایستارها، و مهارت‌های سیاسی و رقابت جهت گیری‌های سیاسی نسبت به نظام تعریف می‌کنند)، از درون این تعریف سه بُعد شناختی، احساسی، ارزشیابی مردم را مورد بررسی قرار می‌دهند و سپس از درون آن از میان آن پنج کشور سه نوع فرهنگ سیاسی غالب را بیرون می‌کشند؛ فرهنگ سیاسی سنتی (محدود)، مشارکتی (فعال)، تبعی (انفعالی) و یا تلفیقی از این سه نوع فرهنگ سیاسی را شناسایی کردند (قوام، ۱۳۷۲، ۴۵۱).

 در کارهای تجربی (کمی) که در ایران، در قالب چنین مدلی، صورت گرفته، سعی شده یا به سنخ شناسی فرهنگ سیاسی جامعه آماری خود بپردازند، در واقع سعی در کشف الگوی مسلط فرهنگ سیاسی در مطالعات موردی خود را دارند و یا اینکه به دنبال عوامل جامعه پذیری در قالب آن نوع فرهنگ سیاسی هستند و یا اینکه در کارهای تحقیقی خود به دنبال هر دو هم سنخ شناسی و هم عوامل جامعه پذیری را دنبال می‌کنند. در کل در این نوع کارهای پیمایشی در طول تحقیق، فرهنگ سیاسی را به عنوان متغیر وابسته در نظم می‌گیرند و عوامل تأثیرگذار بر آن را متغیر مستقل در نظر می‌گیرند.

 در این جا به یکسری از کارهایی که در قالب بالا صورت گرفته، را فقط نام می‌بریم چرا که جدا از غالب بالا نیستند و نیاز به توضیح مفصل نیست؛

 – «فرهنگ سیاسی مردم مازندران» عنوان کار پژوهشی که توسط علی کریمی و احمد رضایی (۱۳۸۵) صورت گرفته است.

 – «بررسی فرهنگ سیاسی دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه تهران»، عنوان پایان نامه کارشناسی ارشد که توسط داوود حسینی هاشم زاده ( ۱۳۷۹) در رشته جامعه شناسی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران می‌باشد.

 – «گونه شناسی فرهنگ سیاسی دانشجویان شاغل به تحصیل در ایران» عنوان کار پژوهش از فریدون قاسمی (۱۳۸۰) می‌باشد.

 – «بررسی تطبیقی مؤلفه های فرهنگ سیاسی مردان و زنان بالای ۲۰ سال شهر شیراز» عنوان کار پژوهش از محمدتقی ایمانی و داریوش باستان (۱۳۸۰) می‌باشد.

 باز هم در این زمینه تذکر داده می‌شود که کارهای پژوهشی در غالب مدل آلموند و وربا در ایران زیاد صورت گرفته که ما فقط در اینجا فقط به چند نمونه اشاره کردیم، چرا که کارهای پژوهشی آن‌ها از لحاظ الگو یکی است ولی مطالعات موردی آن‌ها متفاوت است.

۲.روش‌های کیفی:

۲-۱. «نگرش انسان شناختی بر پنداشت روستاییان از مشارکت سیاسی و چند عامل مؤثر بر آن در دو روستای نمونه گرمسار» عنوان کار پژوهشی از ناصر فکوهی (۱۳۸۳) می‌باشد. در مورد این کار پژوهشی باید گفت که اگر مطالعه در مورد مشارکت دو گونه باشد: پنداشت و رفتار. این پژوهش بخش اول یعنی پنداشت مورد نظر بوده است… در این تحقیق که با استفاده از یک پرسشنامه و مصاحبه‌ها و مشارکت میدانی طولانی مدت به انجام رسیده است، تأکید اساسی بر پنج حوزه در زمینه مشارکت بوده؛ جنسیت، خویشاوندی، رسانه‌ها، شهر و رابطۀ ملی- محلی بوده است (فکوهی ۱۳۸۳، ۲۶)

 این پژوهش سعی در پاسخ به رابطه ای بین این پنج حوزه اشاره شده و مشارکت سیاسی می‌باشد که البته پنج‌گانه فوق را نباید با «متغیرها» در مفهوم روش شناسی جامعه شناختی یکی گرفت، بلکه باید آن‌ها را حوزه های تقاطعی و ابعادی دانست که می‌تواند به درکی معنا شناختی یا رویکرد انسان شناختی به موضوع بیانجامد (همان، ۴۱). در واقع محقق می‌خواهد در اینجا راه خود را از روش شناسی کمی جدا کند و تأکید خود را بر روی روش شناسی کیفی نشان دهد.

 و اما در مورد یافته های تحقیق در پنج حوزه مورد اشاره، در حوزه اول یعنی جنسیت؛ زنان در ابتدا به عنوان «رأی دهنده»، زنان به طور مستقل صاحب نظر مشخصی در انتخابات نمایندگان نیستند و نظر آنان، در نتیجه القای نظر مردان به آن‌ها شکل می‌گیرد… و در ادامه زنان به عنوان «نامزد انتخابات» … نه زنان و نه مردان، زنان را لایق نمایندگی نمی‌دانند (عمدتاً به دلیل نداشتن قدرت و دانش لازم) (همان ۵۲-۵۳).

 در حوزه خویشاوندی؛ روستاییان نسبت به تفویض نمایندگان بر خویشاوند و غیر خویشاوند چندان شناخت نداشته و نسبت به این مسئله بی تفاوت بوده و بیش‌تر معتقد بودند که هرکسی که برای انجام خدمت نماینده روستا می‌شود، هدفش فعالیت برای روستا و مردم روستا می‌باشد (همان، ۵۴).

 در حوزه رسانه‌ها یافته های تحقیق این را در کل نشان می‌دهد که اهالی روستا از برنامه های رادیو و سیما صرفاً برای گذراندن وقت خود و تفریح استفاده می‌کنند و این رسانه‌ها چندان تأثیری در حوزه سیاسی بر افکار مردم نداشته (همان، ۵۵) در حوزه شهر نیز، روستاییان اکثراً تمام جنبه های یک زندگی شهری را تا آنجایی که توانسته‌اند به روستا آورند و از آن‌ها استفاده می‌کنند… و همچنین تماس مستقیم با شهر و ارتباط با افراد شهری سبب شده که روستاییان برای شرکت در مسائل سیاسی وابسته به تفکرات احزاب سیاسی شهر شده (همان، ۵۶).

 و اما در آخر در حوزه ملی – محلی مشاهده می‌شود که روستاییان بسیار زیاد تحت تأثیر موقعیت محل خود قرار دارند و تقریباً همه مسائل را از این دریچه و با توجه به تأثیری که می‌تواند بر وضعیت مستقیم آن‌ها بر جای گذارد تحلیل می‌کنند (همان ۵۸) .

 ۲-۲. «بررسی فرهنگ سیاسی و نظام طایفه ای شهر دلفان» عنوان پایان نامه ای کارشناسی ارشد از مرتضی جعفریان (۱۳۸۶) از دانشکده علوم اجتماعی (با گرایش انسان شناسی) می‌باشد. این پژوهش به بررسی انسان شناسانه، فرهنگ سیاسی مردم شهر دلفان می‌پردازد. پژوهشگر با پذیرش این مطلب که از مهم‌ترین عواملی که تعیین کننده فرهنگ سیاسی است، عواملی مثل شرایط تاریخی، خصوصیات جغرافیایی، ساختار اجتماعی – اقتصادی و آداب و رسوم و سنت‌ها بر یک جامعه می‌باشد (جعفریان ۱۳۸۶، ۳ )، سپس نویسنده به بررسی فرهنگ سیاسی شهر دلفان پرداخته. با توجه به نکته گفته شده، نویسنده بر این باور است که شهر دلفان یک نمونه از شهرهای جدیدی است که عناصر سنتی خود را از دست نداده و روابط اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، و سیاسی مردم آن بر همان سنت‌های دیرین استوار است، به نوعی از آن به عنوان شهر عشایری می‌توان نام برد (همان، ۸).

 پژوهشگر بر اساس چارچوب نظری که محمود سریع القلم از فرهنگ سیاسی ایران ارائه داده است (که در این مقاله آورده شد)، آن را به فرهنگ شهر دلفان بسط داده است، که همانند سریع القلم بر این باور است که فرهنگ عشیره ای از طریق مؤلفه های خود مثل خویشاوندی، روحیه جنگاوری و ستیزه جویی و بقاء و بسط عشیره از طریق تهاجم و غارت وارد حوزه سیاسی شد، فرهنگ خاصی را شکل داده است (همان، ۷۶) نویسنده در چارچوب این مفهوم و نظریه سریع القلم به بررسی فرهنگ سیاسی شهر دلفان پرداخته و رویکرد مردم را در سطوح شناختی، عاطفی، و ارزشی نسبت به امر سیاسی را مورد بررسی قرار داده (همان، ۷۷).در کل نویسنده با ابزار گردآوری اطلاعات انسان شناسی مثل مصاحبه، مشاهده مشارکتی و مشاهده مستقیم و بررسی اسناد و مدارک به این یافته تحقیقی می‌رسد که وجود ساختارهای سنتی مستحکمی که در مقابل ساختارهای جدید و مدرن مقاومت می‌کنند. این ساختارهای سنتی بازیگران اصلی فضاهای سیاسی شهر دلفان می‌باشند و از طرفی تعلقات طایفه ای به هیچ وجه در حال کمرنگ شدن نیستند و در نسل جدید نیز باز تولید می‌شوند که این روند مانعی است در مقابل توسعه سیاسی هستند (همان، ۲۶۱-۲۶۳).

۳.کارهای دیگر

۳-۱. «خلقیات ما ایرانیان» عنوان کتابی از سید محمدعلی جمال زاده (۱۳۴۵) می‌باشد. این کتاب که معرف بسیاری از پژوهشگران و نخبگان می‌باشد، به بیان خلقیات ما ایرانیان از درون گفتارها دیگران و همچنین خودمان می‌پردازد. کل گفتارهای بیان شده را نویسنده در تقسیم بندی که صورت داده به چهار قسمت تقسیم می‌کند؛ «اول: آنچه قدیمی‌های از یونانیان و رومیان در حق ما گفته‌اند. دوم: آنچه اشخاص غیر فرنگی از ترک، عرب و تاتار گفته‌اند. سوم: آنچه فرنگی‌ها در این قرن‌های اخیر گفته‌اند. چهارم: آنچه اشخاصی از خودمان ایرانیان در حق هم‌وطنان گفته‌ایم.» (جمال زاده ۱۳۴۵، ۶۶-۶۷) .

 جمال زاده به این نکته اشاره می‌کند که بیشتر ایرادهایی که از خلقیات ایرانیان صورت گرفته، که به ویژگی درونی بر می‌گردد. سپس نویسنده کتاب چهار نوع شیوه واکنش در برابر این برداشت از خلقیات درونی ایرانیان را بررسی می‌کند؛ تجاهل و تقابل، انکار، تلافی و خردورزی (همان، ۲۸). از نظر نویسنده سه واکنش نخست نادرست و بی فایده است و تنها واکنش درست استفاده از اندیشه و تعقل است، که انتقادها را با انصاف داوری کنیم و در راه رفع آن بکوشیم.

 در کل نویسنده با بررسی این چهار دسته، خلقیات ناپسندی مثل دروغ گویی، دورویی، چاپلوسی، پنهان کاری، خودپسندی، فریبکاری، ستم گرایی، نادان و خرافاتی بودن، نداشتن روحیه ای پژوهش و پیشرفت، ترس و … را شناسایی می‌کند و شمار اندکی خلقیات مثبت از ادوارد براون، گوته، هاندی مارتین، و ابن خلدون مثل هوشمندی، خوش گفتاری، شهامت، مهربانی، ادب و بردباری را بیان می‌کند.

 ۳-۲. «قبله عالم، ژئوپلتیک ایران» عنوان کتابی است از گراهام فولر (۱۳۷۳) که نویسنده به بررسی سیاست ایران با توجه به موقعیت جغرافیای آن، همسایگانش، محورهای ارتباطی، امکانات، و توانایی‌هایش را بررسی می‌کند و البته ژئوپلتیک را از دیدگاهی گسترده تر می‌نگرد و صرفاً به عوامل جغرافیایی، طبیعی و فیزیکی اکتفا نکرده و عوامل فرهنگی و تاریخی مردم ایران را نیز قویاً به حساب آورده. کتاب در چندین بخش ارائه شده که در بسیاری از بخش‌هایش رابطه ایران را با همسایگانش را مورد بررسی قرار می‌دهد ولی او در بخش اول یعنی «عوامل فرهنگی و تاریخی تأثیرگذار در سیاست ایران» است که با توجه به اینکه نویسنده تحلیلگر عالی رتبه سازمان جاسوسی سیا بوده و نزدیک به بیست سال در منطقه خاورمیانه زندگی می‌کرده به بررسی فرهنگ سیاسی ایرانیان در قالب مشاهدات از منابع گوناگون از جمله تجربه شخصی، مطالعه فرهنگ، ادبیات، اسطوره، وقایع تاریخی و اسلوب‌های رفتاری قابل مشاهده بدست آورده (فولر ۱۳۷۳، ۱۲) .

 البته این کار پژوهشی را می‌توان در قالب تأثیر فرهنگ بر سیاست خارجی مورد بررسی قرار داد که پیوند میان متغیرهای فرهنگی و خرده فرهنگ‌ها و سیاست خارجی را می‌توان از طریق تأکید بر سه بُعد فرهنگی مطالعه کرد: نخست شامل اعتقادات و اسطوره‌هایی می‌شود که به تجربه های تاریخی یک ملت و رهبرانش و نیز دیدگاه‌هایی که آن‌ها نسبت به نقش و موقعیت جاری کشور خود در عرصه جهانی دارند ارتباط می‌یابد. دومین مورد مربوط می‌شود به تصاویر و برد اشتهایی که نخبگان سیاسی و عامه مردم نسبت به سایر ملت‌ها، نواحی دنیا و سایر بازیگران سیاست جهانی مانند نهادهای بین‌المللی در ذهن خویش دارند؛ و بالاخره سومین مورد فرهنگی عادات و ایستارها نسبت به حل مشکلات به طور اعم و برخورد با اختلافات و منازعات بین‌المللی به طور اخص است (قوام 1390، 120).

 فولر با پذیرش این فرض که با توجه به استمرار عوامل فرهنگی ناشی از جغرافیایی، قومی جمعیتی و حتی تاریخی، اسطوره، تصویر ذهنی بر تصمیم گیری سیاسی، به بررسی فرهنگ سیاسی ایرانیان پرداخته و یکسری از خصوصیات آن را برشمرده است:

 ۱.روحیه افراطی: از نظر نویسنده فرهنگ ایرانی فرهنگی است که تقریباً در کلیه وجود خود تسلیم افراط است … که این اسلوب افراط، به لحاظ تاریخی به عرصۀ سیاست خارجی نیز سرایت کرده که در قالب نوعی گرایش ایران برای بیشی گرفتن بر امکانات تجلی یافته است. فراهم آوردن این امکان بلندپروازی، شعار و هدف‌های افراطی بر ظرفیت‌ها و وسایل پیشی بگیرند، به یک فاجعۀ ملی انجامیده است (همان، ۱۵-۱۸).

 ۲.استمرار در مقام یک فرهنگ باستان: ایرانیان در این احساس نیرومند غرور غوطه می‌خورند که ایران دارای یکی از کهن‌ترین فرهنگ‌های جهان است که بسیاری از ایرانیان به عنوان حاملان سربلند یک چنین فرهنگ سیاسی، نسبت به همسایگان خود چنان احساس عمیقی از برتری دارند که به مرز نوعی استکبار فرهنگی می‌رسد (همان، ۱۹).

۳.نخوت فرهنگی و قوی: ایرانیان عقیده دارند که از کلیۀ همسایگانش یا دشمنان خود تیزهوش‌ترند چرا که عرب را «سوسمار خوری» و نا آشنا با راه و رسم تمدن می شمارند و یا اینکه ترک‌ها را به رغم استعداد چشمگیرشان در سپاه گیری، آنان را تنبل، کم هوش و فاقد ظرافت و نکته سنجی قلمداد می‌کنند (همان، ۲۱).

۴.فرهنگ تصرف به دست بیگانگان: فولر در این مورد به این باور است که رنج ناشی از شکست، در میان مقصور شدگان پیامدها و واکنش عمیقاً منفی ایجاد کرده که این سبب پرورش نوعی نگاه منفی به قدرت‌ها بزرگ می‌شود و اینکه می‌تواند باعث برانگیختن نوعی روحیه چاپلوسی مبتنی بر خشم و سرزنش نسبت به حاکم مسلط همراه است که این خصوصیت از جهت دیگر با توجه آگاهی بر وجود نیروهای دشمن و قدرت اعمال نفوذ آن‌ها، همراه یا نوعی احساس ناتوانی در برخورد با این تهدید باعث شده است که نوعی عقیدۀ جدی بر وجود توطئه شکل گیرد (همان، ۲۲-۲۳).

 ۵.فراگیری زیستن با قدرت مطلقه: از نظر نویسنده در باب فاتحان بیگانه، حاکمیت مطلق پادشاهان بر زندگی ایرانیان سایه می‌افکند. شاه، تجسم دولت و فرمانروای مطلق بود و حتی در دوران پیش از اسلام و اوائل دورۀ صفویه در قرن شانزدهم، به مثابۀ خدا نگریسته می‌شد. در چنین فضایی از ابهام، خصوصیاتی از قبیل زیرکی، پنهان کاری، چاپلوسی، ارضاء تمنیات دیگران، بله قربان گوئی، نیرنگ و خیانت را به فنون عمده بقاء در دربار ایران تبدیل می‌شد… هیچ کس هیچ گاه ایرانیان را به رُک گویی یا صراحت لهجه متهم نکرده است (همان، ۲۷).

 ۶.تحرک اجتماعی و زیستن با استفاده از هوش و درایت شخصی: وجود تحرک اجتماعی نسبتاً بالا از جمله خصوصیات جامعۀ ایرانی است که در تعارض آشکار با قدرت مطلقۀ شاه قرار دارد… رضاشاه از خانواده ای فقیر برخاسته بود و حتی امروز هم جمهوری اسلامی چهره های با سوابق کاملاً متفاوت را در مقام حساس گمارده است… در ادامه چنین وضعی از آنجا که در نظام سیاسی، اجتماعی ایرانیان با شخصیت‌ها سروکار دارد و نه با نهادها (همان، ۲۹-۳۳).

 با چنین ویژگی‌هایی که نویسنده از ایرانیان ارائه می‌دهد، در ادامه کتاب به روابط سیاست خارجی ایران را با کشورهای حوزه خلیج فارس، عربستان، روسیه، ترکیه، امریکا و … را مورد بررسی قرار می‌دهد.

نقد و بررسی:

با بیان و تشریح کارهای صورت گرفته در زمینه فرهنگ سیاسی و به طور اخص خلقیات، نگرش و فهم مردم از سیاست و مقایسه آن با موضوع تحقیق خود، اولین نکتۀ که می‌توان اشاره کرد این است که بیشترین تلاش محققین در مورد فرهنگ سیاسی معطوف به سنخ شناسی فرهنگ سیاسی و نشان دادن رابطه آن با توسعه اقتصادی، مشروعیت و دمکراسی است و به نوعی امر سیاسی را صرفاً در سطح کلان و غالب نهادهای رسمی قابل مطالعه دانسته‌اند. به عبارت دیگر می‌توان گفت در رویکرد کلان (جامعه شناسی و علوم سیاسی) و رویکرد خرد (روان شناسی) به امر سیاسی توجه شده است. در صورتی که رویکرد انسان‌شناسان به ترکیب دو رویکرد هر دو جنبه را در نظر دارد و مورد بررسی قرار می‌دهد.

 همچنین در زمینه متدولوژی انتقادهای بر پژوهش‌های مزبور وارد است. در اکثر پژوهش‌ها از روش کمی استفاده شده است. اکثر مطالعات انجام شده با رویکرد جامعه شناختی یا حرکت از روش‌های معمول در علوم اجتماعی و سنت پوزیتویسم حاکم بر آن سعی کرده است، ابعاد فرهنگ سیاسی را در مؤلفه های نظیر مشارکت انتخاباتی، میزان آگاهی سیاسی مردم و … تقلیل دهد و یا از سوی دیگر تلاش کرده‌اند که روابط معنی داری بین متغیرهای در سطوح مختلف سنجیده و به الگوی آماری و پیمایشی تجزیه و تحلیل کند. البته به صورت موردی نقدهای که به روش‌های کمی (به خصوص کارهای آلموند و وربا) در زمینه فرهنگ سیاسی وارد است این موارد می‌باشد:

 1-یک فرهنگ سیاسی بیش از اندازه مستقل: آلموند و وربا فرهنگ سیاسی مجزا و مستقل در نظر گرفته بودند که در کنار «فرهنگ اقتصادی» یا «فرهنگ مذهبی» استوار است… این مکتب نادیده می‌گرفت روابطی که سیاست را به مذهب و اقتصاد یا سایر ابعاد کنشی اجتماعی پیوند می‌دهد. چنین انگاره ای از متغیر فرهنگی نهایتاً به حالتی تجربی می‌انجامد که صرفاً با تاکید بر باورهای تجربی را سمبل‌های بیانگر و ارزش‌های تعیین کنندۀ وضعیتی که در آن کنش سیاسی صورت می‌گیرد، به گونه ای واضح به روشی نزدیک می‌شود که به رفتارهای مورد تأکید تجربه نظر دارد.

 2-آثار سنت رفتارگرایی: از این نقطه نظر، علم سیاست مبنی بر فرهنگ بر وضوح داغ پارادایم رفتارگرایی که بر دهه 1960 سایر گسترده بود بر پیشانی دارد. کوشش برای فرو کاستن سیاست به یک پدیده رفتاری، ارزیابی تحقیق بر اساس چگونه به جای «چرا» مرجع شمردن توجه به مناسبات قابل مشاهده، روی بر تافتن از هرگونه انگارۀ نظری که از واقعیت تجربی جدا باشد. اهمیت دادن به کمیت و خلاصه کوشش تمام مراکز رفتارگرایی بر این استوار است که در این شناخت شناسی جدید به فرهنگ سیاسی حالتی محوری بدهند … در آخر اینکه باید تأکید کرد که مشی رفتارگرایی به صورت مانعی در سر راه تفکیک واضح بین اصول سازمان دهنده رفتارها و خود رفتارها در می‌آید.

 3- وزنه سیستم (نظام گرایی) : استفاده ای که علم سیاست از نظریه سیستم در دهه 1960 ایستون کرد مستقیماً مربوط به بقاء متأثر بوده و می‌خواست تا فرآیندی را آشکار سازد که همه نظام‌های سیاسی در خود و در محیط خود به منابعی برای باز تولید خود دست یابند. اشتباه تحلیل سیستماتیک در این بود که در درجه اول با تأکید بر ویژگی باز تولید فرهنگ، توان نوآوری آن را دست کم می‌گیرد… بدینسان تصویری ایستا از فرهنگ به دست می‌دهد که قادر به لحاظ کردن شرایطی تاریخی نیست.

 4- نقیصه های یک نگرش توسعه گرا: کل این علم سیاست در نهایت انسجام خود را فقط از اصل توسعه گرایی اخذ می‌کند که بدینسان تاریخ گویی به سوی الگوی واحد فرهنگی، عقلایی، دنیوی که در همان حال مبین بالاترین سطح اجماع و شکوفایی ارزش‌های دمکراتیک هم هست، ره می‌سپارد (بدیع 1376، 53-64).

 منابع:

مطالب مرتبط

بررسی افکار سیاسی داریوش شایگان

انسان ایرانی
۱۳۹۳-۰۴-۰۹

تمرکز یا عدم تمرکز قدرت در ایران: بخش نخست

انسان ایرانی
۱۳۹۲-۰۲-۲۴

درآمدی بر روانشناسی سیاسی رهبران

انسان ایرانی
۱۳۹۱-۰۴-۰۲
خروج از نسخه موبایل