اندکی بیشتر از یک سده از سالگرد نخستین قانون اساسی ایران و متمم آن میگذرد. در اوائل قرن بیستم در ایران سخن رایج نه در بارهٔ «دموکراسی» بلکه در بارهٔ «مشروطیت» بودکه به حاکمیت قانون و حکومت برگزیده و پاسخگوی مردم میانجامید. ایدهٔ قانون اساسی از راه غرب و امپراطوری عثمانی در قرن نوزدهم وارد ایران شد و از همان بدو ورود سازگاریاش با اسلام هم تأئید شد. در رسالهای با عنوان «یک کلمه» که در سال 1871 به چاپ رسید، یوسفخان مستشارالدوله استدلال کردکه حکومت مشروطه و دولت نمایندهٔ ملت با روح اسلام سازگار است. نظیر چنین استدلالهائی بهکرّات در دوران انقلاب مشروطه مطرح میشد.
«معاملات پولیتیکی ایران مملو از پریشانی و بدبختی میلیونها مردم بیگناه است، مثل یک تئاتر بسیار منظم خوبی صورتپذیر میشود. قارئین این کتاب خواهند دید که همان اشخاص قدیمی کهنهپرست بلباسهای مختلف پیدرپی در نمایشگاهان تئاتر آمده و پس از نشان دادن پرده مختصری مراجعت مینمایند. مثلاً یکدفعه ملبس به لباس وزیر شاهپرست شده، مرتبه دیگر به کسوت وطنپرستان معروف جلوه] مینمایند[مردمانی که در مجامع ملی و مجالس قومی دارای مقامات عالیه میباشند در ظرف یک روز بلکه یک ساعت به حضیض گمنامی ومحوّیت تنزل نموده…این امر راهم باید ملتفت بود که بهاستثنای قلیلی از مأمورین دولتی سایر صاحبمنصبان و نمایندگان، همتشان منحصر به متمول گردانیدن خود دوستان خود بوده است.» (شوستر. اختناق ایران: ص 16)
دکتر حسین بشیریه از معدود استادان علوم سیاسی در ایران است که در طول فعالیت حرفهای خود برنامههای پژوهشی مشخص و گاه متفاوتی را دنبال کرده است. این نوشتار تلاش دارد با تمرکز بر منتشرات ایشان اعم از تألیف و ترجمه عناصر ثابت و متحول در این برنامهها را موردبحث قرار دهد.
از نخستین موضوعات موردتوجه دکتر بشیریه میتوان به تلاش وی برای انضمامی کردن دانش سیاسی و نزدیک ساختن آن به حوزه عمومی اشاره کرد. این دغدغه حتی در مورد موضوعات اندیشهای نیز صادق بوده است. در دهه 70 و در حالی که دروس اندیشه سیاسی در قالب معرفی غیر تاریخی و انتزاعی مفاهیم و آراء اندیشمندان سیاسی بدون توجه به پیوندهای آنان ارائه میشد بشیریه رویکردی دیگر داشت.
آثار برخورد مدنیت غرب با مدنیت حوزهٔ اسلامی شرق نزدیک و میانه، که از دیرباز آغاز شده بود، در طول قرن نوزدهم کاملاً محسوس گردید. که از یک سوی در حوزهٔ دینی بروز کرد و حاصلش جنبشهای مهدی گری در شمال آفریقا. جنبش باب و سپس اصلاحطلبی اسلامی در ایران و مصر و لبنان و هند بود و از سوی دیگر در اندیشههای اصلاح خواهانه و محافل متجدد جلوهگر شد. (بهنام 1369 ص 507) به نظر میرسد ایرانیان در نسبت با مدرنیته، سه دوره را پشت سر گذاشتهاند:
1-موافقت کامل با ” مدرنیته” و تجدد 2-مخالفت کامل با ” مدرنیته” و تجدد 3- این موضع که میتوان از اندیشهها و دستاوردهای غرب در جهت اهداف دینی و ایرانی استفاده کرد. (افروغ 1386 ص 118)
گستره و قدرت اسطورهها چنان است که بهسادگی نمیتوان از آنها چشم پوشید و نادیدهشان گرفت، آنچنانکه اگر موفق با نادیده گرفتن آنان شویم اسطورهها در هر حالتی در زندگی ما، زندگانی روزمره، برداشت غیر تعقلی و عقلانی از رویدادهای گذشته و زمان حال، بخشی از داستانهای شفاهی که سینهبهسینه نقل شدهاند تا به ما برسند، تصاویر ماندگار شده و حتی در ساختوسازهای مدرن و غولآسا نیز حضور دارند.
میتوان بهسادگی هر چه تمام اساطیر را به دنیایی کهن ربط داد و رد آنان را در امروز پینگرفت و تأثیر آنان را نیز نادیده انگاشت، چنین کاری بیش از هر امر دیگری سادهسازی کارکردهای اسطوره است، اسطورههایی که حضور خودشان را خواسته و یا ناخواسته در فرهنگ، تفکر و اندیشه هر انسانی بروز میدهند. بدون شک بخشی از قدرت حضور اسطورهها در زندگی هر انسانی آنچنانکه باید و شاید برای آدمیان قابل لمس نیست، با این وجود اسطورهها حضور دارند و کارکرد خودشان را در رفتار آدمیان خواهند داشت.
داریوش شایگان به سال 1313 در شهر تهران و در خانوادهای مرفه دیده به جهان گشود. پدر او شیعه مذهب و به شغل بازرگانی اشتغال داشت، مادر وی نیز از اهالی سنی مذهب گرجستان بود. شایگان تحصیلات مقدماتی خود را در مدرسه سنلویی زیر نظر کشیشهای فرانسوی گذراند و از آنجا با مدرنیته و شعرای فرانسوی آن مانند شارل بودلر آشنا شده و از او تأثر پذیرفت. وی در دهه 1340 با علمای شیعه همچون علامه طباطبایی و سید جلالالدین آشتیانی و مهدی الهی قمشهای مراودات علمی- عرفانی داشت.
شایگان برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و با اخذ درجه دکترا در رشته هندشناسی در سال 1347 به ایران بازگشت و به تحقیقات خود پیرامون ادیان بهویژه ادیان هندی ادامه داد.
از جمله مشاغل شایگان میتوان به تدریس در دانشگاه تهران، ریاست مرکز ایرانی مطالعه فرهنگها، همکاری با مرکز مطالعات تمدنها، مدیرعامل بنیاد فرح پهلوی، ریاست مرکز مطالعات اسماعیلیه، سردبیری فصلنامه «ایراننامه» و همکاری با نشر «فرزان روز» اشاره داشت.