زبان پارسی در هیولاشهر تهران!
چرا انگلیسی پراندن را نشانهٔ «سواد» میپنداریم؟
پس از تازش ویرانگر مغولان به ایران، بسیاری از ساختارهای اجتماعی و فرهنگی فروپاشید و دانشوران و باسوادان و اهل دانش و فضل یا کشته شدند یا به آوارگی رفتند و در ناکجاآبادها درگذشتند. پس از فرونشستن گردوخاک و فروکش کردن خوی وحشیانه، قلم در کف مشتی منشی بیکفایت و فضل فروش افتاد که برای نشان دادن سطح سواد خود به جای نگارش به زبان پارسی آن دوران، شروع کردند به واردکردن واژههای عجیب و غریب و کمیاب زبان تازی که حتا شاید در خود زبان عربان نیز چندان کاربرد نداشت. این منشیان حتا واژههای رایج عربیتبار را نیز با واژهها و ترکیبهای گمنامتر عربی جایگزین کردند. این منشیان (به ویژه از دوران صفویان به بعد) صرف و نحو زبان عربی را نیز بر پارسی تحمیل کردند و واژههای پارسی را نیز با دستور زبان عربی صرف میکردند. برای نمونه از واژهٔ «مُهر» پارسی صفت «ممهور»(!) یعنی مهرشده و از «کلاه» پارسی صفت «مُکلا» به معنای کلاهپوش یا کلاهدار را ساختند. یا به جای «کفشگر»، از «کفش» پارسی واژهٔ «کفاش» را ساختند.
زندگی ماجرایی دلاورانه است
دکتر رضا اکبری نوری:
این که زندگی چیست؟ در کجا خانه دارد؟ مرزهای آن کجاست و چه قلمرویی را شامل میشود؟ این که در خود است یا بیرون از خود؟ غایتش کجاست و آغازینگاهش نیز؟ و بسیاری دیگر از این پرسشها، تاریخ بشر و فکر را به خود مشغول داشته است. مطمئنا من که در این لحظه مینگارم و شما که در لحظهای دیگر میخوانید در همین پرسشها با یکدیگر شراکت داریم. گرچه ممکن است در نسبت با این پرسشها رویههای متفاوتی را در پیش گیریم. میتوان نادیده گرفت، به آن فکر نکرد و از کنار آن گذشت. میتوان تعبیری از زندگی را گرفت و تا آخر مومنانه به آن پایبند بود، میتوان کاوشگری مدام بود و دست از جستارگری نکشید و پا در پیش گذاشت و هم چون شوالیهای جسور مرزهای وجود را یک به یک درنوردید و شور زندگی را دنبال کرد.
ماجرای ما و روزمرهگی در سیاست
کجا، کی و چگونه از سیاست خلاص خواهیم شد؟
دکتر رضا اکبری نوری*
اینها عباراتی است که هر یک از ما تا کنون به دفعات شنیده یا گفتهایم: ما ایرانیها در مورد سیاست بسیار میدانیم، از سیاست بسیار صحبت میکنیم، مردم کشورهای دیگر تا این اندازه نه از سیاست میدانند و نه درگیر سیاست هستند، بحث سیاست را در هر جایی میتوان گفت و شنید، در مهمانیها، در تاکسی در آرایشگاه، در خیابان در سوپرمارکت و هر جای دیگری، سیاست بحثی داغ است، هر بحثی از هر نقطهای که شروع میشود به سیاست کشانده میشود و بسیاری از نکتههای دیگر که میتوان گفت و شنید و تمامی ندارد. تا جایی که هر جا از سیاست حرفی نمیزنیم جای خالی آن را به شدت احساس میکنیم.
چرا نباید الهه راستگو را فراموش کرد؟
دکتر رحیم خستو:*
این نوشته بر آن است چگونگی عمل خانم راستگو را از چند زاویه بررسی نماید. و بر این نظر است که این اولین در نوع خود نبوده و آخرین نیز نیست. اما نباید آن را به ورطه فراموشی سپرد. و اگر بر آنیم نظم سیاسی در ایران سامان یابد. و تحولات قابل پیشبینی شده و شیوه آزمون و خطا در انتخاب افراد و سیاستها با استهلاک انواع سرمایهها به پایان برسد. همه نیروهای سیاسی باید بر اتفاقی نظیر آن حساسیت داشته باشند.
پاریس پایتخت مدرنیته
عنوان: پاریس پایتخت مدرنیته
نویسنده: دیوید هاروی
مترجم: عارف اقوامی مقدم
نشر پژواک 1392
الهه نصیری*
دیوید هاروی، جغرافیدان تاریخی، در سال 1985 مجموعه بزرگی از مقالاتش را در دو جلد تحت عنوان « مطالعاتی در باب تاریخ و نظریه شهرنشینی سرمایه داری» منتشر کرد. عنوان دو جلد به ترتیب عبارت بودند از: «آگاهی و تجربه شهرنشینی» و «شهری شدن سرمایه»**. این کتابها در بررسی تحولات تاریخ شهری مارکسیستی بسیار مهم بودند و هر مقاله الهامبخش تاریخنگاری کامل در نوع خود بوده است. اندکی کمتر از بیست سال بعد «پاریس، پایتخت مدرنیته» که نسخه جدیدی از مقالات محوری کتاب آگاهی و تجربه شهری بود، بهتر از قبل و مزین به 116 تصویر ارائه شد. بااینحال از همان نگاه اول تغییر قابل مشاهده ای در نوع تاکید آشکار آن در انتخاب عنوان خشک و ارتدکس مارکسیستی کتاب اول در سال 1985 و عنوان ملهم از والتر بنیامین در کتاب منشر شده در سال 2003 وجود دارد. به وضوح کتاب والتر بنیامین تحت عنوان «پروژه پاساژها» (Arcades project) که توسط دانشگاه هاروارد ترجمه شد منجر به این تغییر شده است. این اثر ناتمام در سال 1940 به همان شکلی که باقی گذاشته شده بود به صورت مجموعهای از یادداشتهای مرتب شده، منتشر شد.
سُکرآوری مفاهیم برای ذهن ایرانی
(خوانشی بر مفهوم خطیر و لغزنده اعتدال)
دکتر رضا اکبری نوری*
مقدمه:
اعتدال مفهومی است که در تاریخ بشر همواره مورد توجه گروههای مختلف فلسفی، عرفانی، مذهبی، سیاسی و غیره قرار داشته است. به این معنا هیچ برهه از تاریخ بشر را نمیتوانیم پیدا کنیم که مفهوم اعتدال بخشی از آن را به خود اختصاص نداده باشد. بنابراین بهموازات طول عمر این مفهوم، بر پیچیدگی آن نیز افزوده شده است. این که چرا بشر از آغاز زیست خود با این مفهوم دست به گریبان است، به وجود دو نیروی شعور و غریزه در انسان باز میگردد. به گفته ابن خلدون انسان موجود موزونی نیست چرا که همواره بین دو نیروی شعور و غریزه قرار گرفته است و کشاکش بین این دو نیرو باعث بر هم خوردن موزونیت انسان میشود.
جدیدترین مطالب
رخدادها
طرح جنجالی ساماندهی فضای مجازی
۱۴۰۰-۰۵-۰۸افزایش شکاف طبقاتی و فقر در ایران
۱۴۰۰-۰۴-۱۳خشونت از کابل تا غزه
۱۴۰۰-۰۲-۲۵شجریان؛ یادی که گرامی است و گرامی خواهد ماند
۱۳۹۹-۰۷-۱۸زنان و عرصه سیاست در جهان و ایران
۱۳۹۶-۰۴-۱۷