*** محمدمنصور هاشمی ما همه میمیریم. اما همه یک جور زندگی نمیکنیم. محمدرضا شجریان از دنیا رفت. دوست داشتیم بیشتر باشد. بیشتر بماند. بیشتر بخواند. ولی مرگ کاری به دوستداشتنهای ما ندارد….
(یادداشت رنانی و بازنشر مقاله نصرالله کسرائیان در باب کتابخوانی در ایران)
سعادتآباد جایی است که حیوانهای ناطق زندگی میکنند و بهجای سررسید، کتاب هدیه میگیرند:
این دو سه روز تماسهای زیادی داشتم از طریق ایمیل، پیامک و تلگرام. همه انتظار دارند و میگویند حالا که نامهای به آن تفصیل را در باب انتخابات برای شورای نگهبان نوشتهای وقت آن است که دریکی دو شبمانده به انتخابات نیز بهگونهای ویژه مردم را ترغیب به رأیدهی کنی. اتفاقاً بعد از نامه به شورای نگهبان متنی را هم تهیه کردم با این عنوآنکه «من رأی میدهم، به صد دلیل» و صد دلیلم را هم در آن ذکر کرده بودم. اما از انتشار آن منصرف شدم. بعد از آن نامه خیلیها برایم پیام دادند از تمجیدهای غریب تا تنفرهای بعید. اما دوستی عزیز دو خط نوشت (واقعاً دو خط) و در آن دو خطش به ضعفی اخلاقی اشاره کرد که در من هست و در نحوه نگارش نامه هم منعکس شده است، ضعفی که حالا که خودم هم نامه را میخوانم متوجه وجود آن میشوم. و چنین شد که نوشته «صد دلیل» را رها کردم.
نشست رونمایی کتاب «پارههای انسانشناسی آنارشیستی» نوشته «دیوید گربر» که با ترجمه رضا اسکندری و مهرداد امامی و مقدمه ناصر فکوهی از سوی انتشارات گهرشید منتشر شده، در کتاب فروشی هنوز برگزار شد.
ناصر فکوهی بخش نخستین سخنرانی خود را به وضیعت نشر کتاب در ایران اختصاص داده بود و گفت: وضیعت نشر در ایران یک فاجعه واقعی است و با وجود امکانات متعددی که دراختیار داریم کوشش چندانی برای بهبود این وضیعت در نشر کتاب نکردهایم و اکثر فعالیت های ما بیشتر موجب بدتر شدن وضیعت موجود شده است.
17 مرداد یادآور تلاشگرانی در حوزه رسانه و خبرنگارانی است که با عشق به دانایی و آگاهی بخشی همپای عصر مدرن متولد شده ولی تسلیم منطق قدرت و ثروت نشده و رنج بسیاری برای بیان حقیقت و آگاهی بخشی متحمل شدهاند. تصور و تحمل جهان سیاسی امروز بدون خبرنگاران و رسانههای مستقل بسیار وحشتانگیز خواهد بود.
پس از تازش ویرانگر مغولان به ایران، بسیاری از ساختارهای اجتماعی و فرهنگی فروپاشید و دانشوران و باسوادان و اهل دانش و فضل یا کشته شدند یا به آوارگی رفتند و در ناکجاآبادها درگذشتند. پس از فرونشستن گردوخاک و فروکش کردن خوی وحشیانه، قلم در کف مشتی منشی بیکفایت و فضل فروش افتاد که برای نشان دادن سطح سواد خود به جای نگارش به زبان پارسی آن دوران، شروع کردند به واردکردن واژههای عجیب و غریب و کمیاب زبان تازی که حتا شاید در خود زبان عربان نیز چندان کاربرد نداشت. این منشیان حتا واژههای رایج عربیتبار را نیز با واژهها و ترکیبهای گمنامتر عربی جایگزین کردند. این منشیان (به ویژه از دوران صفویان به بعد) صرف و نحو زبان عربی را نیز بر پارسی تحمیل کردند و واژههای پارسی را نیز با دستور زبان عربی صرف میکردند. برای نمونه از واژهٔ «مُهر» پارسی صفت «ممهور»(!) یعنی مهرشده و از «کلاه» پارسی صفت «مُکلا» به معنای کلاهپوش یا کلاهدار را ساختند. یا به جای «کفشگر»، از «کفش» پارسی واژهٔ «کفاش» را ساختند.
پس از گمانهزنیهای فراوان، جدیدترین ساخته «اصغر فرهادی» رسما به بخش رقابتی جشنواره فیلم کن دعوت شد. به گزارش ایسنا، «تیری فرمائو»، رییس جشنواره فیلم کن در نشست خبری که ساعت 11:15…