هیچ نوشته تاریخی را نمیتوان یافت که ایرادهای تاریخی به آن راه نیافته باشد و مدعی شد که آن گفتار و یا نوشتار تنها بازگوکننده تمام حقیقت در دورهای خاص است. بدون شک هرکدام از کتابهای تاریخی که به نگارش درآمده و یا تاریخ شفاهی که بهصورت مکتوب منتشر شده باشند، با نقدهایی همراه خواهد بود. چرا که تاریخ را- خصوصاً تاریخ دوره معاصر که بیش از دیگر دورههای تاریخی در ایران از حساسیتی خاص برخوردار هست- آنچنانکه گفتهاند و نوشتهاند از زوایای مختلفی مورد پژوهش و بازبینی قرارگرفته و هرکدام از تاریخنگاران کوشیدهاند بخشهایی که به گمانشان مهمتر و کمتر دیده شده را برجسته ساخته و در نهایت پیشزمینهها و یا فرضیههای ذهنی خویش را به اثبات رسانند.
تجربه نهضت ملی و کودتا بیش از آنکه مجالی برای تصفیهحسابهای سیاسی و به محاکمه کشیدن این و آن باشد، فرصتی برای گفتوگو در مورد پیچیدگیها و الزامات گذار به دموکراسی و دانستن قدر موقعیتها است.
محسن آزموده/ از هر منظری بنگریم، 30 تیر سال 1331 نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران است، انتخابات مجلس هفدهم به دلایل مختلف متشنج شده است، روز 25 تیرماه 1331 دولت دکتر مصدق که کوشیده نفت را ملی کند و با این کار جلوی قدرت بینالمللی زمانهاش یعنی بریتانیا ایستاده و گامهای مؤثری در تداوم مشروطهخواهی و محدود کردن قدرت سلطنت برداشته حالا پس از رد درخواست انتقال وزارت جنگ به دولت توسط شاه محمدرضاشاه پهلوی جوان استعفا میدهد.
مروری بر کتاب «روزهای خدا» نوشته جیمز بوکن درباره ایران*
«انقلاب ایران از آن دسته رخدادهایی بود که مسیر تاریخ در آن عوض میشود. سقوط حکومت پادشاهی ایران فقط نظم سیاسی در خاورمیانه را مختل نکرد بلکه نگاه تازهای هم برای نظاره کردن امورات انسانی با دیدی معنوی وارد دنیای سیاست کرد.»
جیمز بوکن، نویسنده کتاب «روزهای خدا» یا ایامالله، با عنوان فرعی «انقلاب در ایران و پیامدهای آن» با نوشتن چنین جملهای به تأثیر دامنهدار انقلاب ایران و تشکیل جمهوری اسلامی اشاره دارد.
کتاب روزهای خدا، مروری بر فراز و نشیبهای تاریخ سیاسی معاصر ایران است. به گفته نویسنده، او بار اول در سال ۱۹۷۴ و در حالیکه ۱۹ سالش بود به ایران رفت و مدتی در این کشور زندگی کرد: «من در سالی به ایران رفتم که قیمت نفت خام چهار برابر شده بود و اروپا نیروگاههایش را خاموش کرده بود.»
درآمد: در سالهایی که فعالیتِ سیاسی متأثر از استبدادِ پیش از شهریور 1320 بود، نخشب و جمعی از دانش آموزان ملیگرا که دوره آخر دبیرستان را سپری میکردند به دنبال پاسخ به پرسشِ «چه باید کرد؟» برآمدند. در پاسخ به این پرسش بود که نخستین جمعیت فکری-سیاسی با مضمون و هویت ملی-مذهبی در ایران پس از شهریور 1320 شکل گرفت و دامنه این مضمون تا انقلاب اسلامی و حتی بعدتر نیز کشیده شد. این اجمال سعی دارد شکلگیری اندیشه سیاسی نخشب را در یک پیوستار و در سه دوره متمایز تاریخی قرار دهد و در پایان بهگونهای موجز به ایضاحِ عناصرِ کلیدیِ اندیشه سیاسی نخشب بپردازد.
دورهٔ پهلوی اول با وجود تأثیرگذاری فراوان در تاریخ معاصر ایران همواره با نظریات همراه با افراط و تفریط مواجه بوده است. این وضعیت از همان فردای پس از سقوط رضاشاه پدیدار شد. عدهای در ستایش آن روزگار قلم زدند و به استناد مصوبهٔ مجلس شورای ملی لقب «کبیر» را برای سردودمان پهلوی به کار میبردند. در مقابل، نویسندگان وابسته به احزاب چپ و ملی دورهٔ رضاشاهی را یکسره نفی میکردند.
دیگر عادت کردهایم، به روزهای پایانی تیرماه که نزدیک میشویم خود را برای مناسکی یک ماهه آماده میکنیم. با چشمی خندان و لبریز از غرور برای 30 تیر آغاز و با چشمی گریان و سوگوار و حسرتی نوستالژیک بر از دست رفتن یک فرصت اصلاحی کم نظیر در 28 مرداد به نقطه پایان خود میرسد. اینها فقط دو روز خاص یا دو رخداد مهم نیست، بخشی از خاطره جمعی ناسور و التیام نیافته ماست که سالی یک بار، سر باز میکند. در موجی از یادداشتها، مقالات و میزگردها، خاطره بازی میکنیم و به بهانه آن غیرمستقیم از حال و روز امروزمان میگوییم. این مناسک 28 روزه بهمرور تبدیل به چاهی شده که سر در آن فرومیکنیم و دلتنگیها، ناکامیها و حسرتهایمان را فریاد میکشیم. شاید نوعی تخلیه هیجانات و «کاتارسیس» درعینحال کارکرد مهم تری هم دارد.