دکتر رحیم خستو
هرساله در روز 16 آذر برای بزرگداشت یاد سه دانشجوی دانشکده فنی قندچی، بزرگ نیا و شریعت رضوی، جنبوجوشی در دانشگاهها ایجاد میشود. و با چند سخنرانی و مناظره، و سردادن وهم سرایی یار دبستانی وسراومد زمستون و چند شعار سیاسی، مراسم نمادینی و احساسی صورت میگیرد. و این میشود همه رسالت دانشجو. 63 سال از آن حادثه میگذرد و بسیاری از مؤلفهها ملی، جهانی، تغییریافته است. و حتی مفهوم دانشجویی و دانشگاه متحول شده و ما مجبور به بازاندیشی و بازتعریف بسیاری از مقولهها ازجمله دانشجو و دانشگاه هستیم.
از مختصات عصری که در آن بسر میبریم:
ا- نشانهها اعتبار خاصی یافتهاند و نشانههای نمادین نقش اساسی در معنا بخشی و کنش ما دارند. (امپریالیسم یا استکبار)
2-جهان امروز جهانی شبکهای است. ماهیت روابط و قدرت از حالت تمرکز خارجشده است. ولا جرم کنش در مقابل قدرت نیز دستخوش تحول شده است. (دهه 30 و وجهتسمیه روز دانشجو و شرایط کنونی)
3- این جهان اطلاعاتی و شبکهای بهگونهای روزافزون ما را مجبور میکند مدام به بازاندیشی خود و هویتهای خود بپردازیم (چیستی دانشجو آیا تعاریف کلیشهای از مفهوم دانشجو و روز آن گویا است)
امپریالیسم یا استکبار:
واژه امپریالیسم از نشانههای نمادینی است که تفکر مارکسیسم بهویژه لنینیسم از آن در جهت غیریت سازی رقیب سرمایهدار خود (بهویژه آمریکا) استفاده نموده و سالها از واژههای هژمونیکی بود که نقش اساسی در ستیز جهان دوقطبی ایفا مینمود وبر ذهن و زبان بسیاری از ملتها ازجمله ایرانیان نیز جاری بود. ولی امام خمینی برخلاف زبان رایج سیاسی از واژه و نشانه نمادین استکبار که ریشه در دین داشت استفاده نمود، و موفق شد بر ادبیات چپ فائق آید. به نظر من واژه استکبار از جهات مختلفی قدرت اقناع و تبیین بیشتری از واژه امپریالیسم داشت. چون هم هردو قطب سلطه را موردنقد قرار میداد. وهم استبداد داخلی را. از سوی واژه استکبار محدود در ظرف زمان نمیشود و همیشه وهرجا ساری و جاری است و ظرفیت نو شدن مداوم را دارد. هم آنگونه که دیدیم با فروپاشی ایدئولوژی کمونیسم و فروپاشی شوروی وجهانی شدن واژه امپریالیسم اعتبار خود را از دست داد.
استکبار بهمثابه شیطان:
امام خمینی از واژه شیطان چون نمادی در شرح استکبار استفاده میکند و امریکا را شیطان بزرگ مینامد:
اما مختصات شیطان در متون مذهبی کدام است؟ خودخواهی- تکبر-دعوی بزرگی کردن ابلیس در مقابل امر صریح خداوند در سجده بر آدم دعوی بزرگی کرد و گفت: «انا خیرمنه» (اعراف 12)، بار دیگر شیطان و استکبار در کالبد فرعون نمودارشدن و«انا ربکم الالی» (نازعات 24) را سر داد. شیطان هرلحظه در حال نو شدن است. فیلم شمعون صحرا اثر زیبای لوئیس بونوئل اشارتی براین امراست.
اما آیا شیطان و یا استکبار صرفاً عنصری بیرونی است. که چون حاجیان بتوان هرساله در مناسک حج رمی جمره کرد. و آسودهخاطر از شر شیطان بسر برد. اگر اینگونه بود امروزه جهان اسلام از هرگونه شرارتی میبایست دور میبود. خود رمی جمره نیز نماد و نشانهای است. و هر نماد و نشانه دلالت بر امری دارد. همانگونه که با مراسم نمادین رمی جمره شیطان دور نمیشود. با مراسم نمادین روز دانشجو و دانشآموز و…. غیره نیز استکبار نفی نمیشود. ما نباید محو نشانهها شویم بلکه باید از نشانهها به مقصود برسیم. بودا میگفت من با انگشتم ماه را به مردمان نشان میدهم. اما آنان ماه را نمیبینند و فقط به انگشتانم خیره میشوند. روایتی از پیامبر نقل است که: در وجود هر انسانی شیطانی است و چون خون در رگهایش جاری است.
فریدون مشیری:
گفت دانایی که گرگی خیره سر هست پنهان در نهاد هر بشر،
لاجرم جاری است پیکاری سترگ روز و شب مابین این انسان و گرگ،
زور و بازو چارهٔ این گرگ نیست. صاحب اندیشه داند چاره چیست،
علم و عقل و آگاهی بهمثابه ابزاری در دست دانشجو در مقابل استکبار
اما ابلیس و شیطان و استکبار بیرونی بهتنهایی کاری از پیش نمیبرد. بلکه تمنیات درونی انسانهاست که راه شیطان را فراهم میکند. هانا ارنت در نوشته کوتاهش در خصوص محاکمه آیشمن دو نکته را تأکید مینماید. یک برخلاف ادعای دادستان، پلیدی ذاتی و وجودی او را نمیپذیرد بلکه نتیجه بیفکری تلقی میکند. دوم وقتی آیشمن عملش را در اطاعت از هیتلر را پیروی از قانون تلقی میکند وسعی دارد و خود را بیگناه جلوه دهد. ارنت وسوسههای قدرت را مطرح مینماید و میگویید مگر میتواند این همه جنایت صرفاً بنا به اراده هیتلر صورت گرفته باشد و وسوسهها و تمنیات امثال آیشمن در میان نقشی نداشته باشد. سوره مبارکه ابراهیم (آیه 20 و 21 وقتی در قیامت ضعیفان به گردنشان میگویند ما در دنیا تابع رأی شما بودیم…. شیطان میگوید شما ابلهان بدون هیچ حجت و دلیلی سخن مرا پذیرفتید. امروز مرا ملامت نکنید بلکه نفس پر طمع خود را ملامت کنید.
ابوالفرج ابن جوزی در کتاب تلبیس ابلیس (جوزی. مرکز نشر دانشگاهی 1368) یا فریب شیطان میگوید: محکمترین طنابی که شیطان اسیرانش بدان میبندد جهل است. و بالاترین تلبیس ابلیس بر آدمیان بازداشتن از علمآموزی است
زیرا علم نور است و چون چراغها خاموش شد شیطان هر طور خواست اشخاص را میلغزاند.
و ادامه میدهد تلبیس ابلیس در این راه: تشویق تنآسایی و بطالت و ترساندن از مشقت علمآموزی است
امروز وضعیت دانشجویی چگونه است؟ شرط و دغدغه اصلی دانشجو برای انتخاب واحد کدام است؟ کدام استاد را جستجو میکند؟. چه میزان مطالعه میکند؟ پروژههای تحقیقی را چگونه انجام میدهد.؟ استاد جدیتر؟ یا خیر راه آسانتر و نمره بیشتر؟ وآلپاچینو در نقش اسلید در فیلم Scent of a woman به کارگردانی دینو ریسی اشاره میکند “من در زندگی به دوراهی رسیده بودم، همیشه می دونستم را درست کدومه ولی انتخابش نکردم. می دونید چرا، چون سخت بود.” فراموش نکنیم هیچ سرمایهای از راه سهل و آسان حاصل نمیشود. اما استادان ما چگونهاند؟ و چگونه دانشجویانی پرورش میدهند:
ابوالفرج جوزی اما دامهای که شیطان برای استادان و عالمان پهن میکند:
-رواج تملقگویی از حاکمان و ترک نهی از منکر
– عمری از منابع مالی مدارس ارتزاق میکنند ولی هیچ پیشرفتی در درس و تدریس حاصل نمیکنند و سالها همانی هستند که بودند.
تشویق خودبزرگبینی
حسد بر عالمان دیگر و تکبر ورزیدن بر دیگران و ریاکاری جهت ریاستطلبی
کتابهای بسیار نوشتن اما نه در جهت اصلاح امور و خیر بلکه برای نام بردار شدن و مرید پروری
در همان فیلم یادشده وقتی در مدرسه محاکمهای ترتیب داده میشود تا شاگردان را وادار به شهادت علیه هم نمایند و مدیر مدرسه از ارزشهای مدرسه بئر سخن میگوید: مدرسهای که چند رئیسجمهور، حقوقدان بزرگ و…. پروش داده که در صورت عدم شهادت دانشآموزان آن ارزشها فرو خواهند ریخت. اسلید (آلپاچینو) میگوید:” آن ارزشها مردهاند اگر ارزشی داشتند. تمامشده رفته شما یک کشتی از موش رو اینجا میسازید و آنها را به جنگ دریا میفرستید. از مهد رهبری سخن میگویید. ولی وقتی پایه بشکنه که الآن اینجا شکسته است. سازندگان مردان، خالقین رهبران مواظب باشید چگونه رهبرانی اینجا تولید میکنید.”
زمانی ارزشهای چون یاد و خاطره شهدا اعتبار خواهد داشت. که آنها را نشانه ببینم برای درک مفاهیم وگرنه به بتپرستی و مردهپرستی میرسیم. و یا صرفاً اسطورهای سیاسی در جهت بازتولید استکبار خواهد بود.