به گزارش سایت تابناک در فاصله زمانی کمتر از یک ماه انتشار نتایج چهار نظرسنجی مؤسسات غربی و عربی، تأکید بر این است که اکنون بیش از هر زمانی در گذشته توجه به افکار عمومی و تلاش برای تأثیرگذاری بر آنها به ضرر ایران، مورد توجه قرار گرفته است.
این موج نخست در هجدهم فوریه با انتشار نتایج یک نظرسنجی توسط مؤسسه گالوپ آغاز شد که در آن از مردم آمریکا پرسیده شده بود، از فهرست تهدیدات منافع ایالات متحده در ده سال آینده، کدام یک را حیاتی، کدام یک را مهم ولی غیر حیاتی و کدام یک را غیر مهم میدانید.
بنا به اعلام گالوپ، نتایج این نظرسنجی که در فاصله زمانی هفتم تا دهم فوریه تلفنی و با پرسش از ۱۰۱۵ آمریکایی بالای هجده سال انجام شده، به صورت زیر است:
گالوپ از این مسئله نتیجه گرفته که مردم آمریکا انتظار دارند دولت اوباما تمرکز سیاست خارجی خود را بر حل این مسائل بگذارد؛ هرچند برآورد دقیقی از ارزیابی راههای مورد نظر مردم آمریکا برای مقابله با این تهدیدات نیست.
چند روز بعد، روزنامه سعودی عکاظ در مقالهای به قلم عبدالله سلطان به بررسی چرایی بیزاری مردم ایران از اعراب پرداخت. بنا به ادعای نویسنده سعودی، ایرانیها به دلایل تاریخی، خشم و غضب خود را نسبت به اعراب ابراز میکنند و به طور گستردهتر، این خشم هر کسی غیر از ایرانیها را شامل میشود. آنها در قرون گذشته به بدی از عربها یاد کرده و عربها را به بدترین شکل به تصویر کشیدهاند و تقریبا «هر صفت و ویژگی منفی را به عربها نسبت میدهند!»
گالوپ در هفتم مارس، نتیجه نظرسنجی دیگری با همان شرایط نظرسنجی قبلی را این بار در مورد میزان علاقه و بیزاری شرکتکنندگان نسبت به ۲۲ کشور منتشر کرد. از شرکتکنندگان پرسیده شده بود که نگاه آنها به کشورها تا چه میزان مثبت است و نتایج به صورت زیر است:
چهارمین و آخرین نظرسنجی منتشره به ارزیابی جایگاه ایران در افکار عمومی کشورهای مسلمان مربوط است. نظرسنجی مؤسسه مشهور و البته به نسبت خانوادگی زاگبی با عنوان ظهور و سقوط ایران در افکار مسلمانان در رسانههای خارجی مورد توجه قرار گرفته است.
نتایج به دست آمده توسط زاگبی بر پایه مصاحبه رو در رو با شهروندان این کشورها در مناطق روستایی و شهری و با گستردگی جغرافیایی قابل ملاحظه به دست آمده است. بر این اساس، جایگاه ایران در فاصله سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۱ شاهد افت زیادی بوده است؛ هر چند از سال ۲۰۱۱ به این سوی، روند تحولات به نفع جایگاه ایران بوده است.
نتایج یک نظرسنجی که اخیرا در ۱۷ کشور عربی و ۳ کشور اسلامی غیر عربی انجام شده، نشان میدهد که نگاه اعراب و مسلمانان به ایران نسبت به شش سال پیش تغییر کرده و جایگاه ایران در چشم آنها به شدت تنزل یافته است.
این نظرسنجی در نوامبر سال ۲۰۱۲ توسط موسسه تحقیقاتی زاگبی انجام شده و بیش از ۲۰ هزار نفر در آن شرکت کردهاند.
این موسسه که در سالهای ۲۰۰۲، ۲۰۰۶، ۲۰۰۸، ۲۰۰۹ و ۲۰۱۱ هم در تمام یا بعضی از این کشورها نظرسنجی کرده بود، نتیجه گیری کرده است که ایران در سال ۲۰۰۶ در میان اعراب و مسلمانان در اوج محبوبیت بود، اما اکنون پس از شش سال ورق کاملا برگشته است.
نتایج نظرسنجی زاگبی نشان میدهد که محبوبیت ایران در سال ۲۰۰۶ به این دلیل بوده که در آن زمان سنگر مقاومت در برابر آمریکا و اسرائیل شناخته میشده است، آن هم در شرایطی که آمریکا به دلیل جنگ در عراق به شدت مورد انتقاد افکار عمومی مسلمانان قرار داشت و اسرائیل به دلیل جنگ با حزب الله در لبنان، منفورتر از همیشه بود.
اما در شش سال اخیر، از یک طرف آمریکا حضور خود را در منطقه، به ویژه در عراق کاهش داده است و از طرف دیگر ایران و متحدانش از نفوذ خود در عراق، بحرین، لبنان و سوریه به شکلی استفاده کردهاند که تفرقه افکنانه و مداخلهجویانه تلقی شده و به اختلافات فرقه ای دامن زده است.
نتایج نظرسنجی زاگبی نشان میدهد که نگاه افکار عمومی اعراب و مسلمانان به برنامه اتمی ایران هم در شش سال گذشته به کلی دگرگون شده است. در سال ۲۰۰۶ اکثر کسانی که در نظرسنجی شرکت کرده بودند از برنامه اتمی ایران حمایت میکردند و آن را صلح آمیز میدانستند. اکثر آنها حتی گفته بودند فارغ از اینکه ایران از دنبال کردن این برنامه اهداف صلح آمیز داشته باشد یا نه، با تلاش بینالمللی برای اعمال تحریم یا اقدام نظامی علیه ایران مخالفند.
اما اکنون و پس از شش سال، نظرسنجی دوباره نشان داده است که تحریمها علیه ایران از حمایتی گسترده در میان اعراب و مسلمانان برخوردار است. البته اکثر شرکت کنندگان در نظرسنجی هنوز با اقدام نظامی مخالفند، اما تعداد کسانی که گفتهاند در صورت اصرار ایران بر ادامه برنامه اتمیاش، موافق اقدام نظامی هستند رو به افزایش است.
زاگبی بر این باور است: «اگر اسرائیل اقدام احمقانه ای بکند، نگاه افکار عمومی در جهان عرب نسبت به ایران ممکن است به سادگی تغییر کند… اگر افکار عمومی منطقه، ایران و اسرائیل را در تقابل مستقیم ببینند، ایران برنده افکار عمومی خواهد بود. اما اگر افکار عمومی بر ایران و رفتارش متمرکز باشد، ایران بازنده است»
موضوع دیگری که در نظرسنجی زاگبی به آن پرداخته شده، جنبش اعتراضی پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ ایران است. از شرکت کنندگان در نظرسنجی، سوال شده که در جریان اعتراضات انتخاباتی ایران، بیشتر با حکومت همدلی داشتهاند یا با معترضان. اکثر پاسخ دهندگان در ۱۵ کشور گفتهاند که با معترضان همدل بودهاند و در ۵ کشور اکثریت با همدلان حکومت ایران بوده است.
این پنج کشور عبارتند از لبنان (۸۳ درصد همدلی با حکومت ایران)، یمن (۷۲ درصد)، عراق (۵۸ درصد)، لیبی (۵۷ درصد) و الجزایر (۵۵ درصد).
در میان کشورهایی که اکثر پاسخ دهندگان در آنها با معترضان انتخاباتی ایران ابراز همدلی کردهاند، قطر (۷۳ درصد همدلی با معترضان)، پاکستان (۷۱ درصد)، کویت و اردن (۷۰ درصد) و امارات متحده عربی (۶۸ درصد) برجسته تر هستند.
هر چند، نتایج نظرسنجیها در کشوری مانند ایالات متحده با جو رسانهای خاص آن، دور از انتظار نیست و نمیشود تنها بر پایه چند نظرسنجی خاص در مورد جایگاه کشورها در افکار عمومی قضاوت قطعی کرد، ولی چنین نتایجی، هشداری است به نهادهای مسئول و غیر مسئولی که بودجههای فراوانی هزینه میکنند تا نتایج آن چیزی نباشد که مؤسسات افکارسنجی آمریکایی نشان میدهند. هشدار دیگر برای مقامات مسئولی است که نه تنها برای افکار عمومی دیگر کشورها تره هم خرد نمیکنند، بلکه گاه با موضعگیریهای نادرست به چنین نتایجی دامن هم میزنند.