دکتر رحیم خستو
مقاله حاضر بخش دوم مقاله ای است که بخش اول آن در شماره ششم در فصلنامه تخصصی علوم سیاسی در تابستان 1386 به چاپ رسید و در آن فهم روشنفکران نسل اول ایرانی را از مدرنیته سیاسی مورد بررسی قرار داده بود.
نوشته حاضر نسلی از روشنفکران را مورد توجه قرار میدهد که بعد از انقلاب مشروطه در چنبره پیچیدگیهای گرفتار میآیند که بخشی از آن محصول اندیشه های نسل اول بوده اما از سوی دیگر خود همت لازم برای رفع پیچیدگیهای آن به عمل نیاورده اند. آنان با بحرانهای خارجی و داخلی روبرو بودند، آنها در رویارویی با بحرانهای خارجی نیازمند هویت بودن و لذا هویت خویش را در ناسیونالیسمی فرهنگی جستجو میکنند که اصالت خود را از ایران باستان میگیرد؛ و در حوزه بحرانهای داخلی نیز نان و امنیت اولویت مییابد و مدرنیته سیاسی به محاق میرود و اراده آنان در شخصیت و استبداد نوساز رضا شاه تبلور پیدا میکند، پیوند این دو وجه ایدئولوژی روشنفکران این دوره را تشکیل میدهد. ولی از آنجایی که ثمرات این ایدئولوژی نمیتواند، پیچیدگیهای عصر مدرن را پاسخ گوید، و مشکلات سیاسی و اجتماعی دوران گذرا را حل نماید. به بن بستی گرفتار شدند، که نتیجه آن اصالت گرایی و طرد مدرنیته در معنای عام بود.
کلید واژه: روشنفکر، ناسیونالیسم فرهنگی، اصالت گرایی، هویت، ایدئولوژی