دکتر رحیم خستو*

آقای دکتر طیب نیا وزیر اقتصاد در آسیب‌شناسی اقتصادی ایران ضمن عنوان کردن “نکبت منابع” در اقتصاد ایران بر این نظر است که ایران در حوزه کلان اقتصادی از دهه 50 به بعد با مشکلات ساختاری روبرو بوده و رشد درآمدهای نفتی و استفاده ناصحیح از این ثروت کشور را دچار بحران کرده است. و معتقد است که دولت احمدی‌نژاد نیز همان اشتباه دهه پنجاه شاه، یعنی تزریق درآمدهای نفتی در قالب بودجه را دوباره تکرار کرد.

اگر بخواهیم سال‌های آغازین دهه پنجاه و دولت نهم و دهم را در حوزه اقتصادی باهم مقایسه کنیم مشابهت بسیاری مشاهده می‌شود. شاه بعد از پشت سر گذاشتن بحران‌های سیاسی در دهه چهل به ثبات می‌رسد و دولت با تلاش‌های که در حوزه اقتصادی و تدوین برنامه به عمل می‌آورد. به شاخص‌های از رشد پایدار و صنعتی شدن طی سال‌های 44 الی 52 می‌رسد.

این وضعیت در دهه 70 نیز قابل مشاهده است. بعد از جنگ د ولت سازندگی سکان را در دست می‌گیرد و با تغییر رویکرد اقتصادی از مکتب وابستگی (چپ) به رویکردهای نوسازی (راست) بازسازی و نوسازی اقتصادی و اجتماعی را در پیش می‌گیرد. و بعد از بحران‌های اقتصادی اولیه و تورم سرسام‌آور به تدریج به سمت رشدی قابل‌ توجه گام بر می‌دارد. این روند تا سال 84 ادامه می‌یابد. تعامل دولت‌ها در این مرحله چه در قبل و چه بعد از انقلاب با نظام جهانی مدارا جویانه بوده و از بلند پروازی‌ها در سطح جهانی اثری دیده نمی‌شد. در این دوره‌ها اگر چه شاخص‌های سرمایه‌داری تولیدی و عقلانی رو به رشد بود. و آثار مثبت سرمایه‌گذاری‌های صنعتی کم‌کم نمایان می‌شد.برخی نیز بوی سود به مشامشان می‌رسد و بدون الزامات عقلانیت نهفته در سرمایه‌داری با بهره جوی از رانت‌های سیاسی و وابستگی به نخبگان سیاسی در راه کسب سود آسان و سریع سعی دارند از خوان نعمت سرمایه‌داری بهرمند شوند و لذا با ورود در حوزه‌ها خدماتی، بانک‌ها، بیمه و برخورداری از اعتبارات بانک مرکزی، مسیری را در پیش می‌گیرند که آن مسیر با رشد و توسعه واقعی که اقتصاد کشور یا برنامه‌ریزان کلان در پی آن هستند در تضاد هستند. چنین شیوه کسب سرمایه، از یکسو باعث سرخوردگی سرمایه‌گذاران در بخش تولیدی و مولد می‌شود و از سوی دیگر مظاهر بیرونی آن نمایش گذاردن مکنت و دارایی نوکیسگان و تازه به دوران رسیدگانی است که از این طریق برای خود هویت دست و پا می‌کنند. چنین تظاهراتی از نمایش ثروت و تجمل احساس فقر در میان توده‌ها را ایجاد و گسترش می‌دهد. و زمینه‌های اعتراض‌های اجتماعی را فراهم می‌کند. اتفاقی که یک‌بار در دهه پنجاه با انقلاب اسلامی و یک بار هم در سال 84 با شعارهای عدالت‌خواهانه و آوردن پول نفت به سفره‌ها توسط آقای احمدی‌نژاد طرح و مورد استقبال بخش‌های از جامعه روبرو می‌شود. و در هر دو رخداد مهم آن چیزی که آسیب دید سرمایه‌داری مولد بود که مجبور شد هزینه‌های تک اثر طلبی، فرصت‌طلبان رانت جو را بدهد.

اما سال‌های دولت نهم و دهم به صورت تلخی یاد آورد اواخر سال 52 است. در این دو دوره بهای نفت به بیش از ده برابر افزایش می‌یابد و وابستگی بودجه به نفت از 55% به حدود 80% می‌رسد. و بنیاد برنامه‌ریزی را از منطق و عقلانیت اقتصادی، به مثابه “اسرار گنج دره جنی” خارج می‌کند. و به تعبیر مسیح خانه‌ای بر روی شن و مه شکل می‌گیرد که پایه‌های آن سست و لرزان است. در این فضا شاه مست از باده نفت دچار توهم شده و با نشنیدن هشدارهای اقتصاددانان، بلند پروازی‌های خود شتاب بخشیده و به انتقاد و حتی تهدید ملت و سیاست‌مداران غرب می‌پردازد. هویدا شعار هر ایرانی یک پیکان را سر می‌دهد و…..

 اما این رویا ِچندان پایدار نمی‌ماند: خوب است به خاطرات عبدالمجید مجیدی رئیس سازمان برنامه بودجه در خصوص افزایش قیمت نفت در سال 53 مراجعه کنیم و گفتگو او با شاه را مورد ملاحظه قرار دهیم:”…با افزایش درآمد نفت، تمام نظم‌هایی که با صبر و حوصله و با خوردن خون و دل ظرف سال‌ها گذاشته شده بود از هم پاشید…مشکلات دیگر رو آمده بود. گرفتاری‌های واقعاً سخت و لاینحلی به وجود آمده بود. اعلی‌حضرت مغموم و افسرده بودند. خیلی روحیه دل‌تنگی داشتند. فرمودند: چه طور شد یک دفعه به این وضعیت افتادیم؟ خوب آقایان همه ساکت بودند. من گفتم: قربان اجازه بفرمایید به عرضتان برسانم. ما درست وضع مردمی را داشتیم که در دهی زندگی می‌کردند. وزندگی خوشی داشتند و منتهی گرفتاری این را داشتند. که خشک‌سالی شده بود آب کم داشتند.. و آرزو می‌کردند که باران بیاید.یک وقت سیل آمد زد تمام این خانه‌ها وزندگی و زمین مزروعی این‌ها همه را خراب کرد….. ما هم همین وضع را داریم

ما مملکتی بودیم که داشتیم به خوشی زندگی می‌کردیم. خوب پول بیشتری دلمان می‌خواست که مملکت را بسازیم. یک دفعه این درامد نفت که اما مثل سیلی بود که تمام زندگی ما را شست و رفت.”

{اعلیحضرت} خیلی هم از این حرف من خوششان نیامد و ناراحت شدند و جلسه را تمام کردند و رفتند بیرون. همه به من اعتراض کردند که این چه حرفی بود زدی؟ گفتم “آقایان،این واقعیت است باید به اعلیحضرت بگوییم. این در آمد نفت است که پدرمان را در آورد.”(مجیدی،1385 ص 174)

در دولت نهم هم با افزایش ده برابری قیمت نفت رئیس دولت شادمان از درآمدهای هنگفت نفت که ده برابر درآمد نفت دولت هویدا در سال 52 بود. گوش به هشدارهای اقتصاددانان و حتی سازمان برنامه و بودجه‌ای که زیر نظر وی بود نداد. اگر شاه از سخن مجیدی دلگیر شد. احمدی‌نژاد سازمان برنامه و بودجه را منحل کرد. احمدی‌نژاد نیز با اعتماد به نفس حاصل از درآمدهای نفتی به پند و اندرز سیاست‌مداران جهان بر آمد و ادعای مدیریت جهانی نمود. و در داخل نیز به تقلید از هویدا شعارهای همچون هر ایرانی یک خانه را سر دادند (معلوم نبود هر ایرانی چه نیازی به یک خانه دارد-حداقل اگر شعار هر خانواده ایرانی یک خانه سر داده می‌شد معقول‌تر بود) البته در پایان همان سال قیمت آپارتمان سه برابر افزایش یافت.در دوره‌ای که اقتصاد جهانی با رکود و بحران روبرو شده بود. وی سخن از نابودی سرمایه‌داری سر داد. و به جای حمایت از سرمایه‌های تولیدی داخلی با سرازیر کردن درآمدهای نفتی به جامعه عطش جامعه برای کالاهای مصرفی فراهم آورد و تمام فروشگاه، تا دورترین مغازه‌ها در سراسر کشور از ساده‌ترین کالاهای خارجی پر شد. و بسیاری برندهای ایرانی که از کیفیت بسیار بالای برخوردار بودند ناتوان در رقابت با کالاهای بی‌کیفیت خارجی ولی ارزان را عرصه واگذار کردند.

بسیاری از اقتصاددانان معتقدند سیاست آزادسازی قیمت یا حذف یارانه‌ها نه برای اصلاح ساختار اقتصادی بلکه اقدامی در جهت تا مین کسر بودجه‌ای بود که دولت بعد از سال 88 با آن روبرو شده بود. دولت با عادت به بریز و پاش ناشی از درآمدهای نفتی قادر نبود بودجه‌ای معقول را تنظیم و اجرا نماید. و لذا در حالی که در شرایط تحریمی به سر می‌برد و در این وضعیت نقش و مهارت و کنترل دولت باید بیشتر می‌شد دست به آزادسازی قیمت‌ها زد و لیبرالیستی را پیاده کرد که حتی بسیاری از کشورهای سرمایه‌داری غرب و اروپایی از پیاده کردن آن وحشت دارند.

این ارمغانی است که به دولت یازدهم رسیده است. اما می‌توان در پاسخ به وزیر محترم اقتصاد یادآور شد که همه معضلات ساختاری نیستند و نفت هم نکبت نیست. بسیاری از مشکلات اقتصادی نیستند واصولا بر خلاف بسیاری از کشورهای سرمایه‌داری که سیاست تابع و وابسته به اقتصاد است در ایران اقتصاد متغیر وابسته است و این سیاست‌مداران هستند که نقش تعیین کننده‌ای بر اقتصاد دارند. اگر سیاست‌مداران به سخن متخصصین گوش فرا می‌دادند. بسیاری از فرصت‌ها از دست نمی‌رفت. اگر دولت‌های سازندگی و اصلاحات با همه تلاشی که در جهت توسعه اقتصادی به خرج دادند. اگر جلوی رانت‌خواری و فرصت‌طلبی را می‌گرفتند. و با همهٔ تلاشی که در جهت ارتقاء شاخص‌های اقتصادی به خرج می‌دادند،به توزیع مناسب نیز توجه بیشتری می‌کردند. دولت نهم به قدرت نمی‌رسید. تا یکی از تاریخی‌ترین فرصت‌ها برای توسعه اقتصادی را بر باد دهد. دولت تدبیر و امید باید ضمن دقت به حوادث این دوره باشهامت از عصر دولت نهم و دهم بگذرد. تیم اقتصادی دولت آقای روحانی اگر چه کاملاً متخصص و حرفه‌ای هستند. اما نباید از سیاست‌های اقتصادی اشتباه دهه پنجاه و 70 تا 84 غافل بمانند. تا جامعه در دوره‌های بعد گرفتار پوپولیسم نشود.

* استادیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی کرج

**مجیدی؛ عبدالمجید (1385) خاطرات، تهران. انتشارات گام نو