بر مبنای باور مزدیسنی، زرتشت پیامبر بود که اخترشناسی ایرانی را بنیاد نهاد و با محاسبات دقیق در کنار جشن‌های طبیعی سده و مهرگان، اعتدال ربیعی یا برابری بهاری شب و روز را نیز به مثابه جشن اصلی و واپسین روز از هفته آفرینش پروردگار تعیین کرد که همین نوروز است. 

برخی تلاش کرده‌اند تا نام و نشانی از جشن نوروز را در کتیبه‌های هخامنشی ردیابی کنند و نوشته‌اند که جشن نوروز در فرمان کورش بزرگ، پایه گذار امپراتوری هخامنشی که در سال ۵۴۲ پیش از میلاد به مردمان بابل آزادی‌های ملی و مذهبی را ارزانی داشت، جاودانه شده است.

شاهد مثال آنها این پاره از متن کتیبه ماندگار کورش است: “زمانی که من به بابل اندر شدم… به کسی اجازه ندادم که به این سرزمین و مردم آن ستم کند… من نیازهای بابل را مد نظر داشتم و همه جایگاه‌های مقدس آن را و در بهزیستی آنها کوشیدم… من آنها را از بردگی ناشایسته نجات دادم. من ویرانه‌های آنها را آباد کردم. من به بدبختی‌های آنان پایان نهادم.” اما در این متن ذکری از نوروز نیست.

بر مبنای باور مزدیسنی، زرتشت پیامبر بود که اخترشناسی ایرانی را بنیاد نهاد. و با محاسبات دقیق در کنار جشن‌های طبیعی سده و مهرگان، اعتدال ربیعی یا برابری بهاری شب و روز را نیز به مثابه جشن اصلی و واپسین روز از هفته آفرینش پروردگار تعیین کرد. که همین نوروز است.

نوروز و بابل

اما یادگارهای مکتوب بازمانده از بابل باستان، به مانند کتیبه‌های “سنه خریب” از شاهان آشوری در “بیت اکیتی” یا جشنگاه های آشوری در این مورد تردیدی باقی نمی‌گذارد که در دوران مقدم بر ورود کورش بزرگ به بابل شب اعتدال روز و شب پیش بابلی‌ها گرامی بوده و با نام‌های “اکیدی” و “خاب نیسان” (اول نیسان) به عنوان سال نو از آن تجلیل می‌شده است.

دکتر کاوه فرخ، تاریخ نگار یونانی ایرانی تبار، می‌نویسد:

“در زمان فتح نسبتاً آرام بابل توسط کورش بزرگ (۵۳۹ پیش از میلاد) بابلی‌ها از دانش فوق العاده زمان شناسی برخوردار بودند. آن‌ها دریافته بودند که ۱۹ سال برابر با ۲۳۵ ماه است و بر مبنای آن از سده پنج پیش از میلاد به بعد چرخه یا سیکل هفت گانه ای را تعیین کردند که هر دوره آن ۱۹ سال را دربر می‌گرفت. بدین گونه سال نو بابلی‌ها با نخستین روز ماه نیسان در آغاز بهار مصادف می‌شد. از این رو به نظر می‌آید که این تاریخ بابلی سرآغاز جشن نوروز آریایی بوده باشد.”

سال‌ها پیش از این ویلهلم آیلرز در کتاب “تاریخ ایران کمبریج” نوشته بود: “پارس‌ها افزون بر علم اخترشناسی بین النهرین گاهشماری آن را نیز پذیرفتند که بر مبنای آن آغاز سال با نخستین شب بهار (۲۰ مارس) مصادف می‌شد.”

“زیباترین جشن ایران باستان (نوروز یا نوسَرد) جشن سال نو بابلیان باستان بود که در آن روز مردوک، خدای بابلی‌ها سرنوشت نسل بشر را از نو رقم می‌زد. بنا به یافته‌های باستان شناختی، همه شهرهای بزرگ بابل و آسور دارای جشنگاه ویژه‌ای بودند با نام “بیت اکیتی” که بیرون از دروازه‌های شهر قرار داشت.”

جشن سال نو بابلی ۱۲ روز به درازا می‌کشید و هر روز آن مراسم خاص مذهبی داشت. از جمله در یکی از آن روزها روحانی ارشد بابلی شاه را به نیایشگاه مردوک می‌خواند و به عنوان کفاره گناهان خواسته و ناخواسته شاه در سال گذشته بر رخسار او سیلی می‌زد، چنان که اشک او جاری می‌شد.

دوازده روز جشن نوروز آریایی نیز که در آن “میر نوروزی” هم ظاهر می‌شد، احتمالاً با این سنت بابلی‌ها پیوندی دارد.

از نویسندگان ایرانی هاشم رضی است که در کتاب “آیین مغان” به جشن اکیتی اشاره می‌کند:

“اکیتو جشن کهن بابلی است که سالی دوبار در آغاز بهار و پاییز برگزار می‌شد و قدمت آن به موجب آگاهی‌هایی که داریم، به هزاره دوم پیش از میلاد می‌رسد و میان این جشن بابلی با نوروز ایرانی شباهت بسیاری وجود دارد.”

در پی سقوط امپراتوری بابلی جشن‌های آن نیز میان اقوام سریانی و سومری و اکاد به تدریج متروک شد. اما دوباره در اوایل سده بیستم میلادی سریانی‌ها به تجلیل از سال نو باستانی خود با نام “اکیتو” پرداختند که به دلیل روی آوردن آنها به کیش مسیحیت و پذیرفتن گاهشماری گرگوری آن از شب بیستم مارس به اول آوریل منتقل شده است.

نوروز و تخت جمشید

با وجود نبود یادکرد از نوروز در نوشته‌های هخامنشی بیشتر تاریخ نگاران بر این باوراند که در پی اشغال بابل توسط کورش بزرگ جشن اعتدال روز و شب میان ایرانیان رایج شد و داریوش بزرگ برای برگزاری این جشن با شکوه تخت جمشید را ساخت.

ارنست هرتزفلد، ایران شناس برجسته آلمانی که نخستین حفاری علمی تخت جمشید را رهبری کرده است، بر این باور بود که داریوش آن را به عنوان نوروزگاه ساخته بود.

با اینکه پایتخت هخامنشی از پارس فرسنگ‌ها فاصله داشت، داریوش بزرگ به طور نمادینی بارگاه نوروزی خود را در حوالی خاستگاه دودمان هخامنشی بنیاد کرد. شاهان هخامنشی در ایام نوروز در همین محل جلوس می‌کردند و از اقوام مختلف قلمرو پهناورشان ارمغان‌های نوروزی دریافت می‌کردند که تصویر آن را می‌توان روی دیوار نگاره‌های تخت جمشید دید.

ارنست هرتزفلد، ایران شناس برجسته آلمانی که نخستین حفاری علمی تخت جمشید را رهبری کرده است، بر این باور بود که داریوش آن را به عنوان نوروزگاه ساخته بود.

مایکل اکسوورتی در کتاب “امپراتوری اندیشه” می‌نویسد: “هدف از احداث مجتمع عظیم تخت جمشید هنوز روشن نیست. ممکن است جایگاه برگزاری جشن‌ها و مراسم اعتدال شب و روز در بهار باشد که همان نوروز ایرانی است. صفوف باج آوران که روی دیوارها منقش است حاکی از این احتمال است که تخت جمشید محل اعلام رسمی بیعت و وفاداری سالانه از سوی استان‌های ایران باستان بوده است.”

احیای نوروز پس از اسکندر

نگاشته‌های تاریخی حاکی است که شاهان اشکانی یا پارتی، که پس از ویرانی‌های اسکندر، فرمانروا شدند، سنت‌های هخامنشیان را از نو زنده کردند و به آنها ارج گذاشتند و نوروز را گرامی داشتند.

بلاش اول، نخستین شاه اشکانی‌ای بود که نحوه تجلیل او از نوروز به عنوان جشن سراسری در تاریخ کهن آمده است، هرچند جزئیات آن برایمان روشن نیست.

اما از دوران ساسانی یادگارهای فراوانی بجا مانده است که جایگاه رفیع نوروز در آن زمان را آشکار می‌کند. نوروز ساسانی مهم‌ترین روز سال بود و مهم‌ترین امور ملی دولت نیز، به مانند بار دادن به مردم و عفو زندانیان، در همان روز انجام می‌گرفت.

در پی سقوط سلسله ساسانی و پیروزی تازیان بر ایران و ترویج کیش اسلام که از سال۶۵۰ میلادی آغاز گرفت، نوروز همچنان ماندگار بوده است.

به تدریج جشن‌های دیگر ایران باستان به مانند مهرگان و گاهنباران، مختص پیروان کیش مزدیسنی شد و تنها نوروز و سده را همگان تجلیل می‌کردند. سرانجام، شکوه سده هم کاهش یافت و نوروز تنها جشن باستانی‌ای شد که ایرانیان، صرف نظر از مذهبشان، جشن می‌گیرند.

ماندگاری نوروز پس از اسلام

لغتنامه دهخدا با استناد به کتاب “تمدن اسلامی” جرجی زیدان می‌نویسد: “در دربارهای نخستین خلفای اسلامی به نوروز اعتنائی نداشتند، ولی بعدها خلفای اموی برای افزودن درآمد خود هدایای نوروز را از نو معمول داشتند. بنی امیه هدیه در نوروز را بر مردم ایران تحمیل می‌کردند که در زمان معاویه تعداد آن به پنج تا ده میلیون درم بالغ می‌شد.”

در ادامه تفسیر نوروز لغتنامه دهخدا می‌افزاید: “امیران ایشان (عرب‌ها) برای جلب منافع خود مردم را به اهدای تحف دعوت می‌کردند. نخستین کسی که در اسلام هدایای نوروز و مهرگان را رواج داد حجاج بن یوسف بود. اندکی بعد این رسم نیز از طرف عمر بن عبدالعزیز به عنوان گران آمدن اهدای تحف بر مردم منسوخ گردید.”

اما با ظهور ابو مسلم خراسانی و روی کار آمدن خلافت عباسی و تشکیل سلسله‌های طاهریان و صفاریان و سامانیان جشن‌های ایرانی و به ویژه نوروز دوباره رونق یافتند و تا به روزگار ما رسیدند.

  • *داریوش رجبیان http://www.jadidonline.com/story/19032008/nawruz_babylon