یادداشتهای محرمانه کنسولگری انگلستان در سیستان و قاینات
سالهای 1917 تا 1919 میلادی – 1295 تا 1297 خورشیدی
ترجمه: محمود فاضلی بیرجندی
انتشارات هیرمند 1393
توضیح کلی:
مجموعه اسناد این کتاب بخشهایی است از مکاتبات محرمانه هفتگی کنسول انگلستان در سیستان و قاینات، در سالهای جنگ اول بین الملل، که برای حکومت هند انگلیس فرستاده میشده است. این اسناد از زمره بخشهای مکاتبات و مستندات وزارت امور خارجه انگلستان است که از طبقه بندی خارج شده است. سندهای این مجموعه به همت جناب استاد کاوه بیات فراهم آمده و به لطف ایشان در اختیارم قرار گرفت. ترجمه این مجموعه هم با پشتیبانی مالی و مساعدتهای استاد دکتر محمود رفیعی ممکن شد تا در دسترس جویندگان تاریخ ایران و مخصوصا پژوهندگان تاریخ شرق کشور قرار بگیرد.
این سندها نکته های فراوانی را در باره جنبه هایی از اوضاع و احوال سرزمینی دربر دارد که به نام امارت قاینات و سیستان شناخته میشده است. از طرفی میدانیم که آنچه در خلال سالهای دو جنگ بین الملل بر این سرزمین گذشته هنوز، چنان که باید، مکتوب و مدون نشده و در معرض آگاهی عمومی قرار نگرفته است. به این لحاظ این سندها، اگر چه مربوط به دوره کوتاهی کمتر از سه سال میشود، و اگر چه مرتب و مسلسل نیست و برخی افتادگیها دارد، کمکی است به روشن شدن بخشی از مجهولات آن دوره که پر از انواع تحول و تلاطم بوده است.
سینه کسانی که در آن سالها زیسته بودند سرشار از خاطرهها از آن تحولات و تلاطمها بود. اما دریغا که امروز دیگر کسی از آنان زنده نمانده تا دست کم دیدهها و شنیدههای شخصی خود را در اختیار ما بگذارد. مادام که رسم نیکوی خارج کردن بایگانیهای دولتی از طبقه بندی در میان ما ایرانیان تداول نیابد هم ناچاریم به آنچه دیگر دولتها در اختیار جویندگان میگذارند بسنده کنیم و خود را از خلال هر آنچه در لوح ضمیر آنان ثبت شده و در سندها و مکاتبات و سوابق آنها انعکاس یافته است بازبینیم.
در باب جغرافیا:
خطه پهناوری که به نام امارت قاینات و سیستان شناخته میشده ، از آبادی قاین در شمال، تا به سیستان در جنوب که کرسینشین آن نصرتآباد بوده، سرتاسر تحت امارت خاندان عَلَم قرار داشته است. کرسینشین شمال امارت در روزگار این یادداشتها شهر بیرجند بوده که مرکز شناختهای است. اما کرسینشین جنوب یا مرکز سیستان در آن روزگار بر خلاف امروز که شهر زابل است، نصرتآباد بوده است. نصرتآباد امروزه دیگر برپا نیست.
حدود سیستان آن روزگار هم با حدود فعلی فرق داشته و سرزمین وسیعی بوده که بخشهایی از آن پس از حکمیت ژنرال گلد سمید در سال 1872 ـ 1250 خورشیدی ـ و حکمیت سرهنگ مک ماهون در سال 1903 ـ 1281 خورشیدی ـ منتزع و ضمیمه خاک افغانستان شد[2]. به همین جهت است که در این گزارشها به کرات خبرهایی از آبادیهایی نظیر نادعلی و لاش جُوین و قلعهکنگ و نقاط دیگری آمده که امروزه در خاک افغانستان قرار دارد و برای ما ناشناس است. اما در دوره تهیه این گزارشها، هنوز ارتباط نقاط یاد شده با ایران منقطع نشده بوده و چنان که از خلال گزارشها معلوم است ادارههای ایرانی، به اتفاق همین کنسولگری انگلستان در سیستان، متولی گشاد و بست امور همه این نقاط هم بودهاند.
تاریخچهای از کنسولگریها و کنسولیاریهای انگلستان :
آنچه در باره سابقه فعالیت انگلیسیها خصوصا در قاینات در دست داریم یکی آن که یکی از اتباع انگلستان به نام کلنل یِیت، ویس کنسولگری[3] ( یا کنسولیاری ) دولت انگلستان را در بیرجند به سال 1894 میلادی ـ 1272 خورشیدی ـ تاسیس کرده است[4]. این یعنی که انگلیسیها به سالها قبل از درگرفتن نخستین جنگ بینالملل ضرورتی را برای حضور خود در ایران، و حتی در سرزمینهای شرقی ایران که در همسایگی هندوستان واقع بود، دریافته بودند. سادهنگری خواهد بود اگر دایر کردن کنسولگریها در ایران فقط و فقط بسته به فوریتهای زمان جنگ قلمداد شود. سال 1272 از طرفی یک سال قبل از قتل ناصرالدین شاه قاجار و به پایان آمدن سلطنت اوست و این تاریخ از این حیث هم معنا میگیرد که انگلیسیها در دوره سلطنت او در پی گشایش کنسولیاری در بیرجند برآمدهاند. این موضوع همانگونه که اشاره شد با مسایلی به جز جنگ و بلکه افزون بر آن ربط داشته است. گشایش این ادارهها باید در جمع مسایل و رویدادهای خارجی و داخلی دیگری دیده شود که در صدر آن دگرگونی مناسبات بینالمللی و کشیده شدن میدان بازی بزرگ از دوره پس از عقد پیمان ترکمانچای از شمال ایران به آسیای مرکزی، و حرکت ایران در مسیر ضعف روز افزون و اتکای اشخاص ناتوان حاکم بر ایران به قدرتهای خارجی و مخصوصا بریتانیا و روسیه واقع است. اتکایی که به نوشته اَن لَمبتون « تمام جنبههای حیات این مملکت، از جمله حیات اقتصادی آن را تحت تاثیر قرار داد[5]» و به یک معنا حال و روز مملکتی با چنین پیشینه تاریخی پر از مفاخرات را به جایی رساند که به عبارتی مصداق و معنای « تباهی مزاج دهر[6] » بود. اعطای امتیاز تاسیس بانک شاهی به ژولیوس دو رویتر انگلیسی در ایران در سال 1268 خورشیدی ( و تاسیس شعبه آن بانک در بیرجند) و نیز تاسیس بانک استقراضی روسیه در ایران، و تاسیس کنسولگری روسیه در بیرجند، که بایستی واکنش روسها به حضور انگلستان در ایران یا سهمخواهی متقابل آنها شمرده شود، از دیگر علتهای این امر است.
شاید آن سخن لرد سالزبوری[7] نخست وزیر انگلستان در سالهای پایان سده 1800 میلادی که گفته بود« اگر به خاطر مایملک ما در هند نبود تا به این اندازه خود را گرفتار دردسر ایران نمیکردیم[8]» بتواند زمینههای ورود انگلیسیها را به ایران، بهتر توضیح دهد. حفظ امنیت هند، در واقع اساس روابط بریتانیا را با ایران تشکیل میداد. ایرانی که در دوره قاجارها به منتهای ضعف رسیده و بیش از آن که دولتی باشد، موجود فرتوتی شناخته میشد که حال و روزش اسباب نگرانی دولتهای راقیه بود.
سالهایی که گزارشهای این کتاب تهیه میشده سالهای پایانی حکمرانی قاجارها بر ایران و بحبوحه جنگ بینالملل اول بوده است. این درست که سابقه روابط انگلستان با ایران تا گذشتههای دورتر و به عهد شاه عباس صفوی میرسید[9]. اما در دوره مورد نظر، ایران آن ایران زمان پادشاه مقتدر صفوی نبود که نیرو و تدبیری مبین موقع آن باشد. موقع ایران این روزگار را ناتوانیهای آن تعریف و تعیین میکرد. ایرانی که به تعبیر کاکس، دیگر مامور انگلیسی « غرق در فساد بود و مقامات آن از شاه گرفته تا پایین، همه رشوهخوار بودند[10]». همین زمینههای ناتوانی و فساد بود که مآلا بر دغدغههای انگلستان برای تامین هند افزود و منجر به عقد قرارداد معروف به 1919 میلادی ـ 1297 خورشیدی ـ شد و چندی پس از آن هم انگلیسیها را به فکر برقرار ساختن ثبات در ایران انداخت. از دل آن اقدامات و افکار بود که سرانجام، پایان سلسله قاجاری و برآمدن دولت پهلوی رقم خورد.
دنیا هم دنیای آن عهد نبود که انگلستان خیالی از بابت رقبا نداشته باشد و بلکه در آن سالها انگلستان افزون بر نگرانی از دست یافتن رقیب دیرینهای مثل روسیه به هند، با رقیبان تازهای مثل آلمان، ایتالیا، و فرانسه در اروپا، و نیز ژاپن در آسیا، رو به رو بود که ظهور و حضورشان جو رابطهها و رقابتهای سنتی انگلستان و روسیه را در دنیا بر هم میزد. آلمان در صدر آن رقیبان قرار داشت. چنان که از متن گزارشهای این کتاب برمیآید دغدغه اصلی ماموران انگلستان تعاقب و توقیف آلمانها، برهم زدن نقشههای آنان، و قطع هر ارتباطی بوده که احیانا اهالی بومی با آنان برقرار ساخته بودند. به علاوه انگلستان با فرانسهای مواجه بود که فرمانروای آن، ناپلئون، به صراحت نقشه حمله به هند را اعلام کرده بود.
باید یادآور شد که گشایش کنسولیاریهای دو دولت انگلستان و روسیه در بیرجند واجد آثار گوناگونی هم در محل بوده است. تغییر صورتبندیها در بازار بیرجند و اقتصاد محل و گرویدن نیروهای فعال در اقتصاد، و در پی آنها فعالان و مراجع اجتماعی به یکی از آن دو کنسولگری و تاثیرپذیری این نیروهای محلی از تشکیلات و مناسبات جاری با آن، از همان آثار و تبعات است. نیز ناگفته نماند که پیوندهای شخصی که بین ایرانیان و هندیها هم درگرفت، آمد و شد ایرانیان تاجر یا غیر تاجر به هند، و نیز کوچیدن هندیانی به بیرجند و دیگر نقاط در شرق کشور از دیگر تاثیرات اوضاع آن زمانه پر بلوا بر محیط بومی ما بوده است. خاطره محله و قبرستان سیکها در بیرجند فراموش نشده[11] و هنوز خاندانهایی در این شهر هستند که نامهای خانوادگی ایشان از نامهای هندی است.
در باب کنسولگریها و کنسولیاریهای انگلستان و روسیه در شرق ایران:
مقرهای انگلیسیها، تا جایی که معلوم شده، در سرزمینهای شمال قلمرو امارت عَلَم در چند نقطه بوده است.
تشکیلات اداری و سیاسی ویس قنسولگری ( کنسولیاری) بیرجند جایی در محله خیرآباد واقع بوده، که اگر بخواهیم درست جایابی کنیم، امروزه در یکی از کوچههای منشعب از جنوب میدان فرهنگ قرار میگیرد. کنسولیاری در مِلکی دایر شد، متعلق به یکی از تجار آن زمان بیرجند که « حاج عباسعلی بَرَکچی » نام داشت. مطب پزشک کنسولیاری، که مردم به آن جا « مَحکِمَه[12] دکتر انگلیس» میگفتند، هم در قسمتی از همان مِلک دایر بود. چنان که نقل میکنند، بعد از آن که کنسولیاری تعطیل شد آیتالله حائری آن مِلک را خریداری کرده و در آن جا سکونت کرده است. آیتالله حایری که در آن زمان تازه از تحصیل علوم دینی در کربلا فارغ شده و به ایران برگشته بود این مکان را در بیرجند برای سکونت خود برگزید و تا پایان عمر در همین مکان بود تا در همین جا درگذشت. در این زمان حاج عباسعلی بَرَکچی وفات یافته بود و پس از آن که خاندان آیتالله از آن جا نقل مکان کرد یکی از پسران حاج عباسعلی، به نام حاج غلامحسین برکچی، در آن جا ساکن شد. وی که از دبیران خوشنام دهههای اخیر بیرجند است تا زمان نگارش این بخش از تحقیق ما در قسمتی از همان مکان سکونت دارد. بنا به اظهار ایشان ساختمانی که روزگاری کنسولیاری انگلستان در بیرجند در آن دایر بوده به کلی از بین رفته اما مَحکِمه دکتر انگلیس باقی است و منزل ایشان است. فقط برخی تعمیرات و اصلاحات جزیی در آن صورت گرفته است[13]. در بخش دیگری از آن زمین که در آن سالها متعلق به آقای بَرَکچی بزرگ بود اینک سالهایی است که گرمابه مروارید، معروف به حمام حائری، دایر است.
به جز اینها باغ منظریه، واقع در یک کیلومتری جنوب شهر، که در میان مردم محل به کلاته قنسول مشهور است نیز محل اقامت تابستانی شخص کنسول بوده است. باغ منظریه و بنایی که مقر کنسول بوده هنوز برجاست و رشد شهر به جایی رسیده که آن فاصله قدیم تا کلاته از بین رفته و امروزه کلاته قنسول و باغ منظریه در میان ساخت و سازهای جدید قرار گرفته و دورنمای قدیم و زیبای تنها باغی در کوهپایه باغران از دست رفته است. این باغ از املاک امیر شوکتالملک، محمد ابراهیم خان علم، بوده که در سال 1317 خورشیدی به سرهنگ پریدو[14] کنسول وقت دولت انگلستان واگذار شده است. در سال 1318 سرکنسول وقت دولت انگلستان در مشهد از اداره ثبت اسناد و املاک بیرجند تقاضای ثبت و صدور سند مالکیت به نام دولت انگلستان کرده و این مکان پس از طی مراحل اداری به نام « محل سکونت ییلاقی قونسول انگلیس» در اداره ثبت اسناد و املاک بیرجند به ثبت رسیده است[15]. بنا و باغ کلاته کنسول پس از پایان جنگ بینالملل دوم و خروج انگلیسیها از ایران، در تاریخ پنجم ژوئیه 1948 برابر با 14 تیر ماه 1327 خورشیدی مطابق اجازه تلگرافی صادره از سفارت انگلستان در تهران به نمایندگی سرکنسول وقت انگلستان در خراسان و به وکالت دکتر فضل حق، کنسولیار انگلستان در بیرجند، به امیر علم خزیمه فروخته شد[16]. این مِلک پس از آن هم تا به حال چندین بار دست به دست گشته و در زمان تهیه این یادداشتها ـ فروردین ماه 1392 ـ در تملک دو خانوار بیرجندی بود. اداره میراث فرهنگی بیرجند چند سال قبل، در دوره مدیریت ابوالفضل مکرمیفر در آن اداره، این بنا و باغ را در فهرست آثار ملی به ثبت رسانده و به این جهت از نابودی در امان مانده است[17]. چند عکس جدید ( در نوروز سال 1392 ) از این بنا تهیه شده که در همین کتاب به چاپ میرسد.
این توضیح و تذکر ضروری است که آنچه در باره محل کنسولگری ( کنسولیاری ) انگلستان در بیرجند گفته میشود مربوط است به بنا و باغی که در سالهای جنگ دوم جهانی ، مقر انگلیسیها بوده است. با سابقهای که از تاسیس کنسولیاری در بیرجند نقل شد باید گمان برد که جا یا جاهای دیگری هم بوده که ماموران انگلستان در آن جا استقرار داشتهاند. اما در حال حاضر کسی پیدا نشد که از آن خبری داشته باشد و هنوز مطلبی هم در این باره منتشر نشده است. در اسناد انگلیسیها هم چیزی در باره محل کنسولیاری نیامده است.
اما یکی دیگر از مقرهای انگلیسیها در بیرجند پادگان امیرآباد شیبانی است که آن هم در جنوب شهر بوده است. مقر دیگر آنها در بُجد، آبادیی واقع در مشرق شهر بوده که بنایی نظامی بوده که در گفتار مردم به آن « لِین » میگفتهاند.
به جز اینها مقرهای دیگری هم در فاصله بیرجند تا سیستان داشتهاند که از آن جمله پاسگاههای کوچکی بوده که در فاصلههای مشخص استقرار داشته و، چنان که نقل میشود، همان پاسگاهها بعدها مقر اولین راهدارخانههای وزارت طرق و شوارع ـ راه و ترابری ـ ایران شد. در مسیر مذکور در فواصل معینی پاسگاههای بزرگتری استقرار داشته که آن هم به اسم « لِین » معروف شده بوده است. از آن لِینها بقایای لِینهای شوسف و خوانشرف هنوز برجاست که بیش از خرابههایی نیست[18]. اما بودن آن و دیدن آن به کار پژوهشگران تاریخ جنگ جهانی و موضوع استقرار انگلیسیها در ایران میآید.
نباید ناگفته بگذاریم که ما که اهالی جانب شمال امارت هستیم، هنوز اطلاعات جامعی از مقرهای انگلیسیها در جانب جنوب امارت، که عبارت از سرزمینهای شهرستانهای زابل و زاهدان باشد، در دست نداریم.
کنسولیاری روسیه هم در جایی بوده که در دهههای اخیر شعبه مرکزی بانک صادرات بیرجند در آن جا تاسیسات و مقری برای خود برپا کرده است. یعنی به حساب امروز، در جنوب غرب میدان امام خمینی در شهر بیرجند. آن کنسولیاری همچون بانک امروزی، دارای دو در بوده که یکی به سمت میدان فعلی باز میشده و دیگری رو به کوچه پشت بانک فعلی داشته است.
در اطراف سابقه مالکیت مقر کنسولیاری روسیه هم پرس و جوهایی شد. اما هنوز ممکن نشد که محرز گردد زمین یا مِلکی که کنسولیاری روسیه در آن تاسیس شده تا پیش از آن متعلق به چه کسی بوده است و نیز بعد از آن، تا به امروز برسد، به تملک چه کسانی در آمده بوده است.
در باب این ترجمه:
توضیحاتی در باره برگردان فارسی این سندها لازم است. نخست آن که برای برگردان این سندها بهتر آن دیدیم که زبان مخصوصی به کار گیریم که به زبان نوشتاری رایج در دهههای پایانی دوره قاجار نزدیک باشد و، تا حد امکان، آن زبان و آن زمان را تداعی کند. اما خیلی از واژگانی که آن زبان داشته امروز منسوخ شده یا دست کم درک آن نیازمند درنگ و رجوع به لغتنامههاست؛ و از طرفی آن زبان بسیاری از واژگانی را نداشته که حالیه در فارسی روزمره مستعمل است، کوشش مترجم مصروف آن بود تا در برگردان سندها به راهی برود که هم از آوردن واژگان نارواج پرهیز کند و هم زبان ترجمه یکسره به فارسی نو امروزی در نیاید. این راه یا وظیفهای بود دشوار که برگزیده و پیموده شد. امید که زبان این ترجمه زبانی باشد با همین اوصاف که برشمرده شد، و خواننده در موقع خواندن مطالب دچار مشکل و وقفه نشود. دیگر این که کوشش زیادی به عمل آمد تا نامهای جغرافیایی با رجوع به کتابها و نقشهها نگاشته و ضبط شود. چون اتکای صرف به متن انگلیسی موجب بروز خطاهایی در ضبط نامهای جغرافیایی میشود که درک مسایل را دشوار و خواننده را سر در گم میکند. برای بیشتر این دسته از نامها پانویسهایی تهیه شد که موقع هر محل را در نظر خواننده روشن سازد. نام ماههای تقویم میلادی به تبع رسم گفتاری عموم ایرانیان نگاشته شد که به زبان فرانسوی است. در باره اشخاص هم، تا جایی که ممکن بود، توضیحاتی در پانویسها آورده شد تا هویت آنان آشناتر از صِرف یک نام گردد. مراتب نظامی هم با واژگانی درج شد که مصوب فرهنگستان اول یا ادوار بعدی فرهنگستان زبان فارسی بوده و در زبان گفتاری و نوشتاری امروز رایج است. بدیهی است که این واژگان و مراتب در دوره نگارش این اسناد متداول نبوده است. اما این واژگان را به این دلیل مرجح دیدیم که امروزه مورد استفاده است و کسی در موقع خواندن یا شنیدن آن دچار مکثی از باب درنیافتن مطلب نخواهد شد. اما خود میدانیم که در روزگار قاجاری کسی واژگانی از قبیل گروهبان و سرگرد و سرهنگ و . . . را، در کاربرد نظامی آن، نشنیده بوده و نمیشناخته است. تاریخها هم که در اصل سندها بر اساس تقویم میلادی نوشته شده بود، با رجوع به کتاب« گاهشماری ایرانی»، به تاریخ خورشیدی محاسبه و درج شد تا زمان رخدادها و نوشتهها بهتر و آسانتر درک شود.
چنان که خواننده خواهد دید این یادداشتها به صورت هفتگی نوشته شده و در هر سال 52 گزارش از کنسولگری صادر میشده است. اما در مجموعه حاضر، از یادداشتهای هر سال، چند یادداشت مفقود است. به علاوه، چند یادداشت هم ناتمام است. در موقع بازنگری میکروفیلم این مجموعه جدیت زیادی شد تا یادداشتهای جا افتاده به دست آید یا پارههای برخی از یادداشتها که ناقص است کامل شود. اما این نقصها کاملا برطرف نشد. مترجم با وجود کاستیهایی که در کارش دارد، به خوانندگان اطمینان میدهد که، در این مورد، کوتاهی نکرده است.
توضیح دیگر آن که پانوشتهای همه صفحات را مترجم به منظور کمکی به روشن شدن مفاد یادداشتها تهیه و به زیر هر یادداشت افزوده است. این کار در اندازه دسترسیهایی که به منابع داشته انجام شده است. حدود 60 مجلد کتاب در تاریخ و جغرافیا برای پانوشتهای این کتاب مورد مطالعه قرار گرفته و پارهای از پانوشتها هم با بررسی در نقشههای جغرافیایی تهیه شده است. فهرستی از منابع در پایان کتاب آورده شده است. گفت و گو با عدهای از آگاهان تاریخ و جغرافیای خراسان و بیرجند و سیستان هم از جمله کوششهایی بود که برای تقویت ترجمه کتاب صورت گرفت.
با این همه، برخی از اعلام کسان یا جاها بی توضیح مانده و این نه از سَرِ کاهلی بلکه صرفا ناشی از آن بوده که نتوانسته منابع و مآخذ لازم را به دست آورد. لازم است یادآور شود که سیاق و محتوای پانوشتها هم فقط اطلاعاتی است. مترجم به خود اجازه نداده است تا چیزی در تحلیل گزارشها به آن بیفزاید.
در باب پیشینه این اسناد:
شاید بد نباشد یادآور شود که پیشینه انتشار این گونه سندها به زبان فارسی، در چند دهه اخیر، یکی مجموعه مجلدات کتاب آبی و دیگر کتاب نارنجی بود که به ترتیب اسناد نمایندگیهای دولتهای انگلستان و روسیه در ایران بود. دیگر تا جایی که به موضوع کار ما ربط دارد کتاب« گزارشهای سالانه کنسولگری بریتانیا در بوشهر» ترجمه استاد کاوه بیات، و « فروپاشی قاجار و برآمدن پهلوی» به ترجمه استاد غلامحسین میرزا صالح را میتوان نام برد که به ترتیب بخشی از سندهای کنسولگریهای انگلستان در بوشهر و مشهد است. سازمان کتابخانهها، موزهها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی هم کتابی با عنوان« اسناد حضور دولتهای بیگانه در شرق ایران» را منتشر کرده که مجموعهای از اسناد و مکاتبات فارسی است. کتابی را هم دکتر محمد حسن گنجی ترجمه و منتشر کرده است که عنوان « نامههایی از قهستان » دارد و نامههای اِف هِیل، یکی از رئیسان بانک شاهی در بیرجند، است. مجموعه اسناد حاضر، جایی در ربط با همین منتشرات قرار میگیرد.
تامل:
گفتهاند که تاریخی مگر تاریخ زندگانی انسان وجود ندارد[19]. این مجموعه فرصتی است برای بازخوانی زندگانی بخشی از انسانهایی که چون پیشینیان ما بودهاند تاریخشان برای ما جالب توجهتر و مهمتر مینماید. با خواندن این یادداشتها، بخشهای از تجارب زندگانی گذشتگان در ذهن ما بازآفریده میشود و نیک و بد و سرد و گرم تحولات آن زندگانیها را برمیرسیم. شاید همین بازنگریها و بررسیها، زمانی نقطه عزیمتی را در اکنون زندگانی ما رقم بزند که دیرگاهی است هر انسان ایرانی در تکاپوی یافتن آن است. فقط از سر حسرت باید گفت و بازگفت که چرا زندگانی و سرزمین ما باید محل دعوای قدرتهای بزرگ بیگانه باشد و آنان در مرحله دستیازی به سلطه بر دنیا، ستیزهها یا حتی سازشها بر سر منافع خود را به سرزمینهای ما آورده باشند.
توضیح لازم:
توضیحی را لازم میدانم که اگر دست به کار نگارش و ترجمه در تاریخ محلی شرق کشور شدهام به خاطر این است که شرق را هم جزئی از کلّ ایران میشناسم. تاکید و تکرار این نکته واضح از جایی ضرورت مییابد که توجه به هر پاره خاص از ایران ممکن است احیانا باعث عطف توجه لازم به کلیت میهن عزیز، گردد. مترجم این کتاب به حکم آموختههایش، تکرار میکند که اگر در باره بیرجند، یا هر جای دیگر ایران، بنویسد از آن روست که خود را ایرانی میشمارد که در بیرجند، زندگی کرده؛ نه آن که بیرجندیی باشد که در ایران زندگی میکند. ایرانیت من، و همه ما، حتما و بیتردید باید مقدم بر هر چیز دیگر از مسائل هویتی باشد. جز این نیست و نباد.
* محمود فاضلی بیرجندی
- [1] . این کتاب به قلم نگارنده این گزارش ترجمه شده و با پانویسها و توضیحاتی که با پژوهش میدانی و غیر میدانی گرد آمده در فروردین 1393 از چاپ خارج شد. ناشر: هیرمند. تهران. 380ص. 250000 ریال.
- [2] . برای اطلاع از سابقه این دو حکمیت بنگرید به: پیروز مجتهدزاده. امیران مرزدار و مرزهای خاوری ایران. فصلهای پنجم تا هفتم. و نیز جرج کرزن. ایران و قضیه ایران. مجلد اول. ص 313.
- [3] .. vice consulate
- [4] . محمد رضا سروش. گزارشی از سابقه فعالیت کنسولگری انگلستان در بیرجند. فصلنامه تاریخ روابط خارجی. سال دوم. ش.7 و 8. تهران. تابستان و پاییز 1380. ص 208. کنسولگری انگلستان در کرمان هم در همان سال به دست گروهبان سایکس دایر شده است. در این باره بنگرید به: سرکلارمونت اسکرین. جنگ جهانی در ایران. ص. 68. شایان ذکر است که تاریخ افتتاح کنسولگری بیرجند یک سال مانده به پایان پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار و بیست سال پیش از درگرفتن جنگ اول بینالملل بوده است. این هم گفتنی است که دکتر جمال رضایی تاریخ گشایش کنسولگری انگلستان را در بیرجند به نقل از کتاب «امیر قاین» سال 1909 میلادی نوشتهاند که برابر با سال 1287 خورشیدی میشود. بنگرید به: جمال رضایی. بیرجند نامه. ص 328. بدیهی است که این تاریخ بنا به سابقه ذهنی نگارنده کتاب امیر قاین، میرزا محمد علی منصف، نوشته شده و مربوط به زمان حضور یکی از کنسولهای انگلستان در بیرجند بوده است. تاریخ صحیح آغاز تاسیس کنسولگری همان است که در پژوهش محمد رضا سروش به دست آمده است.
- [5] . ان لَمتون. سیری در تاریخ ایران بعد از اسلام. ص 220.
- [6] . اشاره است به بیتی از حافظ : مزاج دهر تبه شد درین بلا حافظ / کجاست رای حکیمی و فکر برهمنی.
- [7] . رابرت آرتور تالبوت گسکوین سِسیل، ملقب به لرد سالزبوری، متولد 1830 میلادی ـ 1208 خورشیدی ـ که دو بار نخست وزیر انگلستان شد و در سال 1903 میلادی ـ 1281 خورشیدی ـ درگذشت.
- [8] . غلامحسین میرزا صالح. پیشین. ص 19.
- [9] . نخستین بازرگانان انگلیسی در معیت آنتونی جنکینسون در ماه نوامبر سال 1562 ـ آبان ماه 940 خورشیدی ـ به حضور شاه تهماسب صفوی رسیدند. نخستین سفیر انگلستان به ایران جفری آف لانگلی بود که در سال 1291 میلادی ـ 669 خورشیدی ـ به دربار ارغون خان، ایلخان مغول ایران رسید. پس از او سر مورکاتن در ماه مه 1628 ـ آردی بهشت 1006 خورشیدی ـ به حضور شاه عباس صفوی بار یافت. برای آگاهی بیشتر در این باره بنگرید به: عبدالرضا هوشنگ مهدوی. تاریخ روابط خارجی ایران. فصلهای اول و دوم.
- [10] . همان. صص 44 و 45.
- [11] . محله سیکها در شمال شرق خیرآباد قدیم یا خیرآباد کهنه واقع بود. بنگرید به: جمال رضایی. پیشین. صص. 83 و 84.
- [12] . واژه « مَحکِمَه » در موقعی رواج یافته که بیرجندیها به احتمال، اولین بار با مطب پزشک به صورت جدید آن رو به رو شدهاند. این تعبیر، نگاه بیرجندی قدیم را به طبابت نشان میدهد. نگاه و فکری که طبابت را چیزی در حد قضاوت دیده و محل آن را محکمه شناخته که جای رتق و فتق امور قضایی و حقوقی است. این تعبیر مخصوص از مطب را به عمد و برای آن آوردم که از نظر مطالعه در تاریخ فرهنگ بیرجند به یادگار بماند.
- [13] . برای دست یافتن به سابقهای از مِلکی که مقر کنسولیاری در بیرجند بوده با عده زیادی در تهران و مشهد و بیرجند گفتوگو کردم. نتیجهای به دست نیامد. سرانجام آقای محمد رضا راغبی اطلاعاتی را به دست آوردند و از راه لطف در اختیارم گذاشتند که در این بخش درج شد. سپاس ویژهام را به این مرد دانای بیرجندی در این جا ثبت میکنم. در باره معاملات و رابطه مالی حاج عباسعلی برکچی با کنسولیاری بیرجند گفتوگوهایی با آقایان بَرَکچی کردم تا شاید چیزی از سندها و اوراق مربوط به معاملات پدرشان با مقامات کنسولیاری به دست آید. این بررسی هم به نتیجهای نرسید. اما از همراهی و حسن نیت این آقایان تشکر میکنم. ناگفته نماند که حاج غلام حسین برکچی در مدت زمانی که این کتاب مراحل چاپ را طی میکرد از دنیا رخت بربست. یادش گرامی باد.
- [14] . نام این شخص را در بیشتر کتابها و مقالهها « پریدوکس »ضبط کردهاند که خطاست، و نگارش و نیز تلفظ درست آن همین «پریدو» است.
- [15] . محمدرضا سروش. پیشین. ص 211.
- [16] . امیر علم خزیمه بعدها در دوره بیست و چهارم مجلس شورای ملی به نمایندگی بیرجند رسید. برای آشنایی با روایتی از زندگی و احوال او بنگرید به: فاضلی بیرجندی، محمود. نمایندگان بیرجند در مجلس شورای ملی. ص 551 به بعد. باید توجه داشت که دکتر جمال رضایی در بیرجند نامه روایت دیگری را آورده و مینویسد که پس از برچیده شدن کنسولگری، حسامالدوله تمام آبادی را خریده و نام منظریه بر آن نهاده است. برای کسب اطلاع در این باره بنگرید به: جمال رضایی. پیشین. صفحات مختلف.
- [17] . برای آشنایی با مشخصات بنا و تحلیلی از معماری آن بنگرید به: محمد رضا سروش. پیشین. ص211 تا ص 213.
- [18] . اطلاعات مندرج در بالا، در باره مقرهای انگلیسیها در بیرجند، را از محمد رضا سروش، یکی از محققان بیرجندی، گرفتهام.
- [19] . سخنی است منسوب به گئورگ ویلهلم هگل. نقل از: آر. جی.کالینگوود. مفهوم کلی تاریخ. ص 149.