محمدرضا رشید کردستانی موضوع این مقاله، بررسی دکترین صدور انقلاب اسلامی آیتالله [امام] خمینی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی از مقطع اشغال سفارت آمریکا تا پایان تحوّلات مربوط به عملیات رمضان و…
پرداختن بــه مفهومی همچون تقیه کــه از باورهای فقهی و کلامی شــیعیان اســت اقدامی خطیر به نظر میرسد. بنابر عرف چنیــن پژوهشهایی در حوزە کار متخصصانی اســت که بهطور خاص عمری را در این راه دانش اندوختــه و بهاصطلاح دودچراغخوردهاند. اما شاید رویکرد متفاوت این متن به تقیه توجیهی باشــد اندکی قابلقبول برای دست زدن به چنیــن مخاطرهای، رویکردی که بهانۀ خود را نه در جســتارهای فقهی که در جستارهای سیاسی ـ فلسفی و مسئله«اکنونیت» مییابد.
اندکی بیشتر از یک سده از سالگرد نخستین قانون اساسی ایران و متمم آن میگذرد. در اوائل قرن بیستم در ایران سخن رایج نه در بارهٔ «دموکراسی» بلکه در بارهٔ «مشروطیت» بودکه به حاکمیت قانون و حکومت برگزیده و پاسخگوی مردم میانجامید. ایدهٔ قانون اساسی از راه غرب و امپراطوری عثمانی در قرن نوزدهم وارد ایران شد و از همان بدو ورود سازگاریاش با اسلام هم تأئید شد. در رسالهای با عنوان «یک کلمه» که در سال 1871 به چاپ رسید، یوسفخان مستشارالدوله استدلال کردکه حکومت مشروطه و دولت نمایندهٔ ملت با روح اسلام سازگار است. نظیر چنین استدلالهائی بهکرّات در دوران انقلاب مشروطه مطرح میشد.
چرا بازرگان یک روشنفکر دینی شد به جای اینکه روشنفکر عرفی باشد؟ تا حد زیاد به نهضت ملی و رهبری محبوب و مردمی آن یعنی شادروان دکتر محمد مصدق تعلق خاطر بی شائبه داشت پس چرا متمایز از فکر ملی و جریان سیاسی سکولار آن، گروه سیاسی جداگانه ای بر مبنای نوگرایی دینی و آزادیخواهی دینی به وجود آورد؟ فرض این نوشته آن است که یک علت عمده را باید در الهیات بازرگان جستجو کرد. بازرگان با وجود اینکه به لحاظ سیاسی و فرهنگی، نگرش و منش لیبرالی داشت ولی الهیات او، اصلاً الهیات لیبرال نبود.
این بررسی سعی دارد با الهام از نظریه ساختاربندی (structration theory)به مطالعه روشنفکری دینی و مطالعه موردی مهندس مهدی بازرگان پردازد. روشنفکران دینی به عنوان یکی از جریانهای فکری ایران معاصر علاوه بر اینکه خود محصول شرایط جامعه در حال گذار هستند با اندیشه و عمل خود در شکل دهی به ذهنیت و نهادها و روابط سیاسی نیز نقش ایفا نمودند. با توجه به اینکه روشنفکران نسلهای پیشین در ساحت اندیشه و عمل به انسجامی دست نیافتند. نیروهای ظهور یافتند که بعدها به روشنفکران دینی معروف شدند.