«همایش فرماندهی جنگ، خدمت یا خیانت؟» عصر هفتم مهرماه و در پایان هفته دفاع مقدس در قالب سه میزگرد با حضور کارشناسان و برخی فرماندهان و راویان جنگ تحمیلی برگزار شد.

در این همایش که با همکاری انجمن اندیشه و قلم و خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد، ابتدا سردار حسین علایی و سردار حسین الله کرم در میزگردی با عنوان «استراتژی نظامی ایران برای پیروزی در جنگ و فتح بغداد» با مدیریت «یدالله ایزدی» پژوهشگر و راوی دفاع مقدس به بحث و گفت و گو پرداختند. در ادامه، میزگرد «خاتمه جنگ، خدمت یا خیانت؟» با حضور «کامران غضنفری» و «جعفر شیرعلی نیا» با مدیریت «محمد رحمانی» برگزار شد و در پایان، حجت الاسلام «محمد پروازی» و مهندس «محسن هاشمی رفسنجانی» در میزگردی با مدیریت «مجید مختاری» پژوهشگر و راوی دفاع مقدس به نقد و بررسی فرماندهی آیت الله هاشمی رفسنجانی در دوران جنگ ۸ ساله پرداختند.

در این برنامه حسین الله کرم و کامران غضنفری در مناظرات، از لزوم محاکمه هاشمی رفسنجانی به عنوان فرمانده جنگ برای پذیرش قطعنامه سخن گفتند و این اقدام را خیانت تلقی کردند، اما حسین علایی از فرماندهان دفاع مقدس و جعفر شیرعلی نیا از پژوهشگران این حوزه، پذیرش آتش بس را ضرورتی انکارناپذیر و موجب جلوگیری از تلفات سنگین عنوان کردند.

استراتژی ایران برای پیروزی در جنگ چه بود؟

پنل نخست با عنوان «استراتژی ایران برای پیروزی در جنگ» به تغییر راهبردهای جمهوری اسلامی در دفاع مقدس اختصاص داشت.

دراین پنل، یدالله ایزدی از راویان دفاع مقدس با طرح این پرسش که آیا ما در جنگ استراتژی داشتیم؟، تغییرات سیاست‌های ایران در جنگ را به بحث گذاشت و افزود: آیا اصولاً ما به دنبال پیروزی کامل در جنگ و تصرف عراق بودیم و اگر بودیم، این هدف اصولاً امکان داشت؟

دکتر علایی بعنوان سخنران نخست این پنل، سه هدف استراتژی اصلی امام در جنگ را این گونه بر شمرد: نخست معرفی مجاوز، دوم آزادسازی اراضی اشغال شده ایران و سوم تنبیه متجاوز و زمینه سازی برای قیام مردم عراق علیه صدام.

علایی تصریح کرد: امام هیچ گاه از تصرف عراق و فتح بغداد سخن نگفت و حتی با ورود به خاک عراق هم بارها مخالفت کرد. محسن رضایی بعنوان فرمانده کل سپاه قبل از فتح خرمشهر بارها از امام خواهش کرد اجازه عبور از مرز و ورود به خاک عراق را بدهند، اما امام نپذیرفت و سرانجام در جلسه با فرماندهان نظامی پس از آزادی خرمشهر، با اصرارها و دلایل مرحوم تیمسار ظهیرنژاد سکوت کردند و در جلسه دوم با دلایل و اصرارهای فرمانده سپاه، پذیرفتند از مرز عبور کنیم اما باز هم اجازه تصرف شهرهای عراق را ندادند.

الله کرم: هاشمی برای پذیرش قطعنامه باید محاکمه می‌شد

دکتر الله کرم، استراتژی ایران در جنگ را به سه مقطع تدافعی در دوره بنی صدر، تهاجمی از نیمه سال ۱۳۶۰ تا ابتدای سال ۱۳۶۷ و تدافعی از بهار ۱۳۶۷ تا آتش بس تقسیم کرد و افزود: ما در مقطع تهاجمی، امکان پیروزی در جنگ و فتح بغداد را داشتیم، اما آقای هاشمی و فرماندهان ارشد این کار را نکردند، چون به دنبال یک پیروزی بودند، آقای هاشمی ۲۵۰ گردان درست کرد چون می‌خواست بصره را بگیرد، اما اگر ۵۰۰ گردان درست می‌کرد، می‌توانستیم بغداد را بگیریم، آقای هاشمی برای پذیرش قطعنامه باید محاکمه می‌شد چون ما پس از پذیرش قطعنامه، ۲۵ هزار اسیر دادیم.

در این بخش یدالله ایزدی از روایان جنگ با اشاره به آمارهای الله کرم، گفت بیشترین اسیری که ما در جنگ دادیم، ۱۷ هزار اسیر، آن هم قبل از پذیرش قطعنامه است و پس از پذیرش قطعنامه بیشترین اسیری که دادیم، ۵۰۰ اسیر بود و این موضوع در آمارها و اسناد مرکز تحقیقات سپاه مستند است.

علایی: در دیپلماسی جنگ انفعال داشتیم

دکتر علایی در پاسخ به دکتر الله کرم گفت: این‌ها حرف‌های بدون پشتوانه است که می‌زنید؛ اگر آقای هاشمی جنگ را تمام نمی‌کرد، ما دوباره خرمشهر را از دست می‌دادیم، چه کسی جلوی فرماندهان سپاه را برای فتح بغداد گرفته بود؟ وقتی محسن رضایی به امام نامه می‌نویسد که ما ۱۵۰۰ گردان لازم داریم، اصلاً ما ۱۵۰۰ فرمانده گردان داشتیم؟ تازه تضمینی نمی‌دهد که با ۱۵۰۰ گردان هم پیروز شود، ما برای پایان جنگ نیاز به استراتژی داشتیم و استراتژی آقای هاشمی یک پیروزی ممکن بود؛ اما نیروهای نظامی نتوانستند این پیروزی را در عملیاتهای بدر و رمضان و خیبر به دست بیاورند؛ مهم‌ترین پیروزی ما والفجر هشت بود که موجب تدوین قطعنامه ۵۹۸ شد، اما ما در دیپلماسی انفعال داشتیم و به جای این که خودمان در نگارش قطعنامه نقش ایفا کنیم، دیگران آن را نوشتند و آقای ولایتی باید در این زمینه پاسخگو باشد، اگر ما در دیپلماسی ابتکار و قدرت داشتیم، جنگ می‌توانست یکی دو سال زودتر و با دستاوردهای بهتری به پایان برسد؛ اما ما کاری نکردیم تا قدرتهای غربی خودشان قطعنامه ۵۹۸ را بنویسند.

الله کرم در پاسخ گفت: اشکال فرماندهی آقای هاشمی، این بود که می‌خواست با جنگ کلاسیک بجنگد؛ در حالی که ما نیاز به جنگ انقلابی و نامتقارن داشتیم و اگر انقلابی می‌جنگیدیم، پیروز می‌شدیم.

علایی در پاسخ گفت: سپاه مدعی جنگ انقلابی بود و این عملیاتها هم به وسیله سپاه انجام شد، ما که در سال ۶۵، چهل هزار شهید دادیم، غیرانقلابی جنگیدیم؟ چرا برای مسائل سیاسی و دشمنی که با آقای هاشمی دارید، تاریخ را تحریف می‌کنید؟ حالا که چند سال است آقای هاشمی فوت کرده است؛ مهم‌ترین دستاورد ما در جنگ، تثبیت قرارداد الجزایر بود که آن هم آقای هاشمی بدون گلوله و از طریق دیپلماسی توانست در دوران ریاست جمهوری خودش به دست بیاورد، ۳۰ سال از آن موقع گذشته و بعد از آقای هاشمی هیچ کس نتوانسته کاری در این باره بکند، شما که مدعی هستید دولت عراق دوست و شریکتان است و عراق در اختیار شماست، بروید قرارداد الجزایر را اجرایی کنید، اروندرود را لایروبی کنید که بخش مهمی از مشکلات مردم خوزستان حل شود، غرامت را از عراق بگیرید، چه کسی جلویتان را گرفته است؟

پایان جنگ، خدمت یا خیانت؟

در پنل دوم مناظره‌ای بین کامران غضنفری، نویسنده کتاب راز قطعنامه و جعفر شیرعلی نیا از پژوهشگران دفاع مقدس برگزار شد.

محمد رحمانی مدیر این پنل از نویسنده «راز قطعنامه» درباره اظهارات منسوب به رهبری در نفی این کتاب پرسش کرد که غضنفری در پاسخ گفت: آقای محسن رضایی سال ۱۳۹۳ ادعا کرد در دیدار با رهبری درباره این کتاب سؤال کرده و ایشان گفته‌اند در حاشیه کتاب نوشته‌اند این مطالب خلاف است و حقیقت ندارد، من بارها به آقای محسن رضایی نامه نوشتم و تقاضای مناظره و بیان مطالب خلاف را کردم اما ایشان جواب ندادند، اگر رهبری مخالف این کتاب بود، آیا موسسه کیهان و آقای شریعتمداری آن را ۱۷ بار و ۷۰ هزار نسخه چاپ می‌کردند و تذکر نمی‌گرفتند؟

وی اظهار کرد: درباره پذیرش قطعنامه، جلسه‌ای بین مسئولان و امام برگزار می‌شود و آقای هاشمی به امام نامه مسئولان نظامی و دولتی را می‌دهد و می‌گوید که باید قطعنامه را بپذیریم و امام در پاسخ می‌گوید اگر می‌خواهید قطعنامه را بپذیرید، من کنار می‌روم و خودتان بپذیرید، یعنی امام تا روز ۲۳ تیر ۱۳۶۷ هم با پذیرش قطعنامه مخالف بودند.

شیرعلی نیا در نقد صحبت‌های نویسنده و ادعاهای کتاب راز قطعنامه گفت: اصولاً این نوع ادعاها، پشتوانه علمی و پژوهشی ندارد وحتی با اصول اخلاقی سازگار نیست؛ مثلاً ایشان به کتاب من رفرنس می‌دهد، در حالیک ه مطلبی که ادعا می‌کند در کتابم نیست.

شیرعلی نیا با اشاره به نمونه‌هایی از ادعاهای مطرح شده توسط غضنفری در مورد جاسوس بودن مسئولان مهم کشور نظیر بهزاد نبوی یا ملاقات حسن روحانی با مسئولان اسرائیلی گفت: ما این ادعاها را دنبال کردیم و دیدیم به منابع خارجی ارجاع شده است، منابع خارجی را با زحمت پیدا کردیم و دیدیم نه تنها منابع معتبری نیستند، بلکه درجه دو هم نیستند. یک جا، یک نشریه‌ای در پیوست خود مطلبی را بدون سند نوشته که از این مطالب در دنیای مطبوعات جهانی زیاد است و قابل استناد نیست، اما ایشان آن مطلب را به عنوان یک فکت و واقعیت نقل کرده که این روش علمی نیست. 

وی ادامه داد: مثلاً ایشان در مورد جاسوسی آقای بهزاد نبوی، مدعی شده در سال ۱۳۶۰ این موضوع لو رفته و مسئولان می‌دانستند، خوب چرا با ایشان برخورد نشده و هیچ وقت هم به این اتهام رسیدگی نشده؟، ایشان به خاطرات آقای هاشمی استناد می‌کند، در حالیکه اصلاً در خاطرات آقای هاشمی چنین مطلبی نیست و تحریف کرده‌اند.

این پژوهشگر گفت: مساله دیگر این است که ما با این کار، ولایت فقیه را بی اعتبار می‌کنیم و افراد می‌پرسند: این چه امام و رهبری می‌شوند که دورشان پر از جاسوس و خائن است و براساس حرف‌های آن افراد خائن تصمیم می‌گیرند؟

مدیر پنل از کامران غضنفری سؤال کرد: شما که چاپ کتابتان توسط موسسه کیهان را دلیل بر عدم مخالفت رهبری با محتوای کتاب می دانید، چطور حکم امام به آقای هاشمی به عنوان فرمانده جنگ یا امضای ریاست جمهوری آقای روحانی را دلیل جاسوس و خائن ندانستن این افراد توسط امام و رهبری نمی‌دانید؟

غضنفری در پاسخ گفت: من مدعی درستی همه مطالبم نیستم و ممکن است رهبری بخشی از آن را هم خلاف بدانند، اما معتقدم امام آقای هاشمی را مدیریت می‌کرد و نقطه ضعف‌های ایشان را پوشش می‌داد، امام به دنبال تصرف عراق بود و کسانی که جام زهر را به امام دادند، خائن هستند.

شیرعلی نیا در بخشی از این میزگرد گفت: ما همیشه تصمیمات را در زمان مناسب خود نمی‌گیریم و آنقدر تعلل می‌کنیم که هزینه و خسارت سنگینی بپردازیم و بعد واقعیت را قبول کنیم، در موضوع قطعنامه هم اگر آن را در همان تیر ماه سال ۱۳۶۶ و بعد از تصویب آن پذیرفته بودیم، بسیاری از خسارت‌ها وتلفات را نمی‌دادیم اما زمانی که در جبهه‌ها شکست خوردیم و دستاوردهایمان را از دست دادیم، مجبور شدیم واقعیت را بپذیریم، کسانی که شعار پیروزی در جنگ می‌دادند خودشان گفتند که با این نیروها و امکانات نمی‌توانیم پیروز شویم.

غضنفری در پاسخ گفت: نامه‌هایی که به امام نوشته شده، واقعیت نداشته، هم نیرو بوده، هم پول و امکانات و هم مردم آماده جنگ بودند، اما مسئولان نمی‌خواستند بجنگند و امام پس از استقبال مردم از جبهه‌ها در مرصاد گفته بودند اگر می‌دانستم مردم این طور در صحنه هستند، قطعنامه را نمی‌پذیرفتم.

شیرعلی نیا در پاسخ گفت: چطور شما این همه سند رسمی و مدرک را انکار می‌کنید و به یک حرف بدون سند استناد می‌کنید؟ نامه‌های مسئولان درباره قطعنامه و دو پاسخ عمومی و خصوصی امام به آنها موجود است و در آن همه حقایق ذکر شده است.

مختاری: تحریفات زیاد این روزها درباره جنگ

مجید مختاری، در این نشست با بیان اینکه وقتی به موضوعی تقدس دهیم، امکان نقد آن از بین می‌رود، گفت: با تحریفات زیاد این روزها درباره جنگ، اول باید اثبات کنیم آقای هاشمی فرمانده جنگ بوده و بعد تصمیماتش را به نقد بکشیم.

وی با اشاره به مقاطع مختلف فرماندهی جنگ گفت: در ابتدا بنی صدر فرماندهی کل قوا را بر عهده داشت که تا زمان عزل وی از ریاست جمهوری ادامه داشت. بعد از او امام به تیمسار فلاحی حکم جانشینی فرماندهی کل قوا می‌دهند که بسیار کوتاه بود و در سقوط هواپیما شهید می‌شود.

مختاری ادامه داد: از دوره آغاز استراتژی آزادسازی سرزمینی که همزمان با فرماندهی محسن رضایی در سپاه و صیاد شیرازی در ارتش است، تا زمان عملیات خیبر ما فرمانده عالی در جنگ نداریم و فرماندهان نظامی کار را پیش می‌برند. در حالی که در طول جنگ‌های بزرگ دنیا هیچ گاه فرماندهی بر عهده فرماندهان نظامی نبوده و نوعاً یکی از مقامات عالی رتبه کشور فرماندهی جنگ را داشته است. این موضوع مثلاً باعث شد در مقطع حمله اسراییل به جنوب لبنان فرماندهان نظامی  لشکر ۲۷ حضرت رسول را به لبنان اعزام کنند، اما با مخالفت امام، بر می‌گردند.

این پژوهشگر دفاع مقدس گفت: بعد از فتح خرمشهر، ما پیروزی نظامی نداشتیم و دچار بن بست نظامی شدیم و قبل از عملیات خیبر، آقای هاشمی با حکم امام وارد صحنه شده و ابتدا به حل اختلاف ارتش و سپاه پرداخته و بعد فرماندهی جنگ را به عهده می‌گیرد و تلاش می‌کند جنگ را به تصمیم اساسی برساند.

وی با اشاره به ۴ شرط (مثل پایان تجاوز، آزادی اسرا) برای پایان جنگ گفت: حتی بعد از موضوع لبنان شرط پنجمی می‌گذاریم که عراق اجازه انتقال نیروهای ما برای جنگ با اسرائیل را بدهد. ورود آقای هاشمی به فرماندهی برای به نتیجه رساندن هدفگذاری جنگ است و اشاره می‌کند که می‌خواهم با یک عملیات اساسی جنگ را پایان دهم. در حالی که بعد از فتح خرمشهر جنگ برای جنگ بود و با یک هدف روشن انجام نمی‌شد.

در جنگ با چهار دوره هاشمی روبرو هستیم

در ادامه حجت‌الاسلام پروازی با اشاره به تلاش برای حذف نقش مرحوم هاشمی از فرماندهی در تاریخ رسمی جنگ گفت: این رویکرد با اتهام خیانت یا کم رنگ کردن نقش هاشمی پیش می‌رود، اما موفق نمی‌شود، چون جبهه و جنگ اتفاقی مردمی بوده که ۲۰ میلیون نفر در آن مستقیم و غیرمستقیم در آن حضور داشته و آن را از نزدیک لمس کرده‌اند.

وی با بیان اینکه قبل از فتح خرمشهر هیچ گروهی به فکر صلح برای پایان جنگ نبود، افزود: اما بعد از آن در شورای عالی دفاع مورد بحث قرار گرفت و خروج دشمن، غرامت جنگی، رسیدگی به جنایات حزب بعث، بازگشت آوارگان عراقی، آزادی مردم عراق و.. مطرح شد. حتی مرحوم سید احمد خمینی در نامه‌ای به امام، به نگاه پایان جنگ بعد از فتح خرمشهر اشاره می‌کند. این در حالی بود که عراق بعد از فتح خرمشهر از برخی نقاط عقب نشینی و برای میانجیگری اعلام آمادگی می‌کند.

پروازی با تقسیم رویکرد هاشمی رفسنجانی به ۴ مقطع، گفت: هاشمی اول مستند به دریافت‌ها از نظر مسوولان کشور، جنگ همه جانبه برای تنبیه متجاوز را دنبال می‌کرد. از سال ۶۲ هاشمی دوم بحث پایان جنگ را با امام مطرح می‌کند و امام حکم فرماندهی به او می‌دهند. در این مقطع او دنبال یک پیروزی برای پایان دادن به جنگ است، اما در میدان و دیپلماسی تنهاست، هم عملیات بدر شکست می‌خورد و هم دیپلماسی ما منفعل است. بعداز موفقیت والفجر ۸، آمریکا به بهانه آزادی گروگان‌ها، به ایران نزدیک می‌شود و هاشمی در ماجرای مک فارلین از این استقبال می‌کند، اما لو دادن آن توسط سید مهدی هاشمی باعث عصبانیت آمریکا و رفتن به سمت عراق می‌شود.

به گفته پروازی، اثبات توانمندی ایران در عملیات کربلای ۵، باعث بحث سران آمریکا و شوروی برای پایان جنگ، بدون پیروزی طرفین می‌شود و سال ۶۶ هاشمی سوم برای پایان جنگ وارد می‌شود. وقتی وزیر خارجه می‌گوید قطعنامه مورد قبول ما نیست، هاشمی می‌گوید آن را نه رد کنید و نه قبول و مذاکره کنید، تا بعداً تصمیم بگیریم و با اینکه وزارت خارجه در زمان مذاکرات ۵۹۸، حضور در شورای امنیت را تحریم کرد، به سمت قبول قطعنامه‌ای می‌رود که مدافع زیادی در ایران نداشته است.

وی در پاسخ به این سؤال که چرا امام همزمان با پیگیری مذاکرات از سوی مسوولان، می‌گفتند جنگ جز با سقوط صدام پایان نمی‌یابد؟ گفت: مردم نباید دلسرد می‌شدند و امام برای وحدت مردم و قوت جبهه این موارد را مطرح می‌کردند.

برخی به جای افتخار به پیروزی، صحبت از خیانت می‌کنند

در این نشست محسن هاشمی با اشاره به نقش شرایط در نظرات مسوولان جمهوری اسلامی در مقاطع مختلف گفت: مسئولان همواره به فکر کشور و مردم و جان‌هایی بودند که از دست می‌رود و هیچ یک از کسانی که در مدیریت جنگ ایران و عراق فعال بودند، به خیانت نمی‌اندیشیدند.

رئیس پیشین شورای شهر تهران با اشاره به مقاطع مختلف جنگ اظهار داشت: هر وقت می‌دیدند ایران کار جدی انجام می‌داد، قطعنامه‌هایی بدون درنظر گرفتن منافع ایران صادر می‌شد. اما بعد از فتح فاو قطعنامه ۵۸۸ و سپس ۵۹۸ مطرح شد که شرایط بهتری برای ایران داشت و غرامت و تنبیه متجاوز هم در آن می‌آید. این رویدادها بسیار کوتاه و البته معنی دار در خاطرات آقای هاشمی آمده است.

وی تاکید کرد: امام تنها از یک نقطه گزارش نمی‌گرفتند و از فرماندهان و مسئولان مختلف اطلاعات می‌گرفتند و تنها با صحبت آقای هاشمی تصمیم نمی‌گرفتند. مقام معظم رهبری هم که دقیق از موارد مطلع بودند، سال ۶۹ نشان فتح را به آقای هاشمی دادند. البته ایشان می‌خواستند نشان را زودتر بدهند که آقای هاشمی گفت صبر کنید آزادگان آزاد شوند. لذا ادعای خیانت مسئولان جنگ، با رویکرد رهبر انقلاب کاملاً در تضاد است.

هاشمی گفت: با قبول قطعنامه صدام به پشت مرزها برگشت، اسرا آزاد شدند و غیر از تنبیه متجاوز که با رفتار بعدی خود صدام محقق شد، تنها موضوع غرامت مانده که الان مسکوت است. اما با این که ایران بدون دادن یک وجب خاکش به اکثر اهداف رسیده، برخی به جای افتخار به این پیروزی و توضیح آن برای جامعه، با شعارهای توخالی و ادعاهای تحریف شده صحبت از خیانت می‌کنند.

محسن هاشمی در پاسخ به این سؤال که چه میزان از روزنوشت‌های پدرش در کتابهای خاطرات سانسور شده، گفت: تلاش شده این کتاب‌ها با حداقل حذف منتشر شود و بیش از ۹۹ درصد موارد آمده و مواردی که نیامده ناشی از مصالح امنیتی بوده که همچنان پابرجا است.