نشست رونمایی کتاب «پارههای انسانشناسی آنارشیستی» نوشته «دیوید گریبر» که با ترجمه رضا اسکندری و مهرداد امامی و مقدمه ناصر فکوهی از سوی انتشارات گهرشید منتشر شده، در کتاب فروشی هنوز برگزار شد.
ناصر فکوهی بخش نخستین سخنرانی خود را به وضیعت نشر کتاب در ایران اختصاص داده بود و گفت: وضیعت نشر در ایران یک فاجعه واقعی است و با وجود امکانات متعددی که دراختیار داریم کوشش چندانی برای بهبود این وضیعت در نشر کتاب نکردهایم و اکثر فعالیت های ما بیشتر موجب بدتر شدن وضیعت موجود شده است.
او افزود: بیش از ۷۰ درصد کسانی که می توانستند نقش مهمی در تولید فکر و اندیشه داشته باشند در چند سال گذشته منفعل شدهاند و حوزه فکر و اندیشه را رها کردهاند. این افراد می توانستند یا مترجمان برجسته ای باشند و یا مولفان و پژوهشگرانی بسیار ارزشمند. اما برخورد های کاسبکارانه در بازار نشر در ایران و هدایت شدن به وسیله کسانی که جز به سود خود نمی اندیشیده اند و عرصه فکری را جایی نه برای کار برنامه ریزی شده و قدر دانستن کار مترجمان و مولفان بدانند، جایگاهی برای سودجویی قلمداد کرده اند. به همین دلیل است که برغم آنکه اغلب ناشران از نبود سود در این عرصه اظهار نارضایتی کرده و کار خود را صرفا در جخهت «خدمت علمی» اعلام می کنند، تعداد ناشران در سال های اخیر افزایشی نجومی داشته است. ناشرانی که برخی از آنها بدون داشتن کوچکترین صلاحیتی ، تعیین می کنند که ترجمه بهتر است یا تالیف، که از چه نویسندگانی که «در بورس هستند» باید ترجمه کرد. ناشرانی که کتاب ها را با کم ترین وسواس و دغدغه روانه بازار می کنند و برایشان نه سرنوشت نویسنده مهم است و نه سرنوشت مولف و ذره ای هم برای معیشت آنها به خود دغدغه راه نمی دهند.
فکوهی در ادامه با اشاره به سالهای ۱۳۳۵ تا اواخر دهه ۴۰ گفت: در فاصله این سالها اتفاقاتی در ایران رخ داد که موجب شد که افراد خلاق در این دهه در کشور ما رشد کنند و امروزه همچنان میراث این افراد برای ما به جا مانده است و بخشی از این افراد همچنان در تصمیم گیریهای فرهنگی نقش دارند، اما امروزه سیستمهای سرمایه داری به شکلهای مختلف در پی نابود کردن پتانسیلهای فکری هستند. دلیل آن بود که برغم استبداد سیاسی این سال ها، بسیاری از ناشران ما افرادی فرهیخته بودند که به دراز مدت فکر می کردند و نه به «بازار» کوتاه مدت و پولی کردن همه چیز. در آن سال ها ارزش کتاب و نویسنده و مترجم شناخته بود و کمتر کسی به خود اجازه می داد پا در انی عرصه بگذارد.
او افزود: در بازار نشر ایران ناشران سود میبرند و نویسندگان و مترجمان قربانیهای بازار نشر هستند که به خاطر نوکیسگی ناشران و خودشان به جای اینکه اقدام به تالیف و یا ترجمه آثار ماندگار کنند، هر کتابی را که شاید ارزش یک بار خواندن هم ندارد را مینویسند و یا ترجمه میکنند، تنها به این دلیل که نام خود را بر روی جلد یک کتاب ببینند و درآمدی هرچند ناچیز عایدشان شود. اگر بازار نشر ما سالم بود شرایطی را فراهم میکرد که مولفان و مترجمان به بیراه نروند و سرمایه و انرژی خود را صرف آثار ارزشمند کنند.
به گفته فکوهی؛ فاجعه نشر در ایران معطوف به یک حوزه نمیشود و در حوزه علوم اجتماعی این موضوع به شدت خودش را نشان میدهد، براساس آمار و ارقام موجود که از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر میشود؛ فکر می کنم شاید حدود هفتهای ۶۰۰ کتاب در حوزه علوم اجتماعی منتشر میشود که بخش عمده این کتابها، درسی و جزوه دانشگاهی هستند. بسیاری از انی آقار هیچ ارزشی ندارند نه به عنوان ترجمه و نه به عنوان تالیف. اما این بدان معنا نیست که ما نتوانیم استعدادهای زیادی را که در هر دو خوزه وجود داشته باشد ، را بشناسیم و به آنها کمک کنیم در راه درستی که موجب رشدشان می شود کمک کنیم. اما این کاری نیست که هرکسی که برای پول پا به این عرصه گذشاته بتواند انجام دهد نویسندگان و مترجمان اغلب خود را با کسانی روبرو می بینند که بدون کوچکترین صلاخیتی تمایل دارند در همه چیز دخالت کنند ولی کمترین کنترلی را بر نمی تابند و کمترین سودی به مولفان و مترجمان نمی رسانند. بسیاری از ناشران به بهانه «کیفیت بالاتر» ترجمه ها نسبت به تالیف، که قادر به خواندن هیچ کدامش نیستند، اصولا کار تالیف منتشر نمی کنند و معلوم نیست که چطور ما باید رشد فکری را در انی کشور ممکن کنیم.
او افزود: به هر تقدیر رقم تولید و انتشار کتاب در حوزه علوم اجتماعی در ایران بسیار بالا است و با توجه به تجربه ۴۰ سالهام در حوزه علوم اجتماعی به عنوان مولف، مترجم، استاد دانشگاه چنین آماری بسیار عجیب است اگر تنها ۱۰۰ مولف و مترجم برجسته در حوزه علوم اجتماعی در ایران فعالیت کنند باید تاثیر آنها را در جامعه ببینیم و برایند فعالیت آنها را در جامعه شاهد باشیم اما این آمار و ارقام را تنها بر روی عطف کتابها میتوان دید و بیش از ۹۰ درصد مولفان و مترجمان این حوزه حضور و فعالیت اجتماعی ندارند.
فکوهی با بیان این مطلب که هیچ نظم و قانونی در حوزه نشر کتابهای علوم اجتماعی وجود ندارد، گفت: هر کتابی در این حوزه که شاید ارزش خواندن نیز نداشته باشد منتشر میشود. زمانی که ما میخواهیم کتابی را تالیف و یا ترجمه کنیم در ابتدا باید این پرسش را برای خودمان مطرح کنیم که این کتاب در کجای این علم قرار میگیرد و چه ضرورتی برای انتشار آن وجود دارد، این پرسش و پرسشهایی از این دست در موارد بسیار نادری مطرح و عملی میشود.
او با اشاره به تجربه خود با نشر نی برای ترجمه و تالیف کتاب در حوزه انسان شناسی گفت: سالها پیش زمانی که همکاریام را با این نشر شروع کردم چون کتاب در حوزه انسانشناسی در ایران کم بود تصمیم گرفتیم که تالیف و کتابهای مبانی را آغاز کنیم و سپس به فکر تالیف و ترجمه مباخث نظریه هاو سرانجام کتابهای تخصصی در حوزه های انسان شناسی باشیم و تجربه نشان داد که چنین رویهای بسیار سودمند است. منظورم آن است که اگر ناشر و مترجم و مولف دست در دست یکدیگر کار کنند بی شک می توان انتخاب های درستی داشت که به رشد یک علم کمک کند. این تجربه را من بعدها با ناشران دیگری نیز داشتم. بنابراین ناشران می توانند و باید با کمک مولفان و مترجمان به سوی سلامت بازار نشر و خارج کردن آن از انی وضعیت فاجعه بار بروند.
فکوهی با بیان این مطلب که ترجمه فضیلت مطلق نیست، گفت: هیچ ضرورتی وجود ندارد که هر کتابی در حوزه علوم اجتماعی ترجمه شود و بیشتر این کتابها تنها به خاطر زیبا کردن و جلوه دادن به قفسههای کتابخانهها منتشر میشوند و هیچ کاربردی ندارند. ترجمه بخشی از کتابها هم منطقی نیست و مطالعه آن برای کسی که حداقل بر زبان انگلیسی و یا فرانسه تسلط ندارد، ضرورتی ندارد. برخی از کتاب هایی که دارد ترجمه می شود اصولا برای خواننده فارسی زبان قابل فهم نیستند مگر آنکه اگر کتاب ۶۰۰ صفحه است برای فهم آن کتاب ۶۰۰ صفحه هم پانویس اضافه کنیم تا مخاطب فارسی زبان آن کتاب را درک کند. برحی ز کتاب ها اصولا ارزش علمی خود را سال های پیش از دست داده اند و یا مولفان آ«ها خود نظرات پیشین خود را به زیر سئوال برده اند .ما هنوز شاهدیم که کتاب های ابتدای قرن بیستم به عنوان «کلاسیک» در حال انتشار هستند، کتاب هایی که نه کلاسیک هستند و نه ارزش ترجمه کردن و منتشر شدن دارند. ناشران ابتدا، یک «ستاره» از یک مولف می سازندو بعد شروع به ترجمه فله ای کردن از او می شوند.
او با تاکید بر این مطلب که نو کیسگی مهمترین هدف بسیاری ازمولفان و مترجمانی است که اقدام به تالیف و یا ترجمه هر اثری بدون فکر و اندیشه میکنند گفت: به نظر من راههای بسیار و بدون دردسرتری برای این گروه از افراد وجود دارد و این افراد میتوانند اگر دغدغه این را دارند که نام خود را بر روی جلد کتاب ببینند با پرینت رنگی به این آرزو برسند، البته راههای دیگری نیز وجود دارد. چه ضرورتی وجود دارد که برای انتشار یک کتاب بیسر و ته دو درخت قطع شود.
فکوهی در ادامه با اشاره به قانون کپی رایت گفت: در ایران ناشران حاضر نیستند که کپی رایت را رعایت کنند و به دروغ اعلام میکنند که کپی رایت موجب میشود که قیمت کتاب در ایران افزایش پیدا کند، اما این حرف دروغی بیش نیست. برخی از معتبرترین ناشران دنیا برای کپی رایت یک کتاب 300 صفحه ای، حداکثر ۲۰۰ یورو درخواست می کنند اما روشن است که اجازه نمی دهند هر کسی هر کتابی را ترجمه کند. این رقم هیچ تاثیر آنچنانی بر قیمت کتاب نمیتواند بگذارد. اگر ناشران ایرانی کپی رایت را رعایت کنند در این صورت دیگر هر کتابی منتشر نخواهد شد و مترجمان هم به خاطر دشوار بودن فصلهایی از کتاب هنگام ترجمه، خودسرانه فصلهای کتاب را نمیتوانند حذف کنند و یا همزمان چند ترجمه بد از یک کتاب روانه باز کتاب نخواهد شد.
او افزود: معتقدم هر کتابی که بناست منتشر شود، باید ارزش این را داشته باشد که درختی یا بخشی از درختی را برایش قطع کنیم. به نظرمن باید نشر ما به سمتی برود که دیگر ضرورتی برای انتشار کتابهای کاغذی وجود نداشته باشد و از سیستم نشر، ناشرانی از این دست را حذف کنیم و مولفان بدون واسطه خودشان کتابهاشان را منتشر کنند و به دست مخاطبانشان برسانند. چنین اتفاقی با توجه به انقلاب اطلاعاتی ممکن است.
فکوهی بخش دوم گفتههایش را به موضوع آنارشیسم اختصاص داد و گفت: در دیدگاه عامیانه نسبت به نظریه آنارشیسم، آن را اغلب با مفاهیمی چون هرج و مرج و بیقانونی مطرح میکنند. این تصور در طول سالهای ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۰ و در سالهای بحرانی جنبشهای دانشجویی اروپایی و آمریکایی و روی کار آمدن گروهی از مخالفان نظام سرمایه داری به سوی اشکال رادیکالیسم سخت و جنبشهای مسلحانه علیه دولتها تقویت شده است و حتی در دهه ۱۹۸۰ انقلابی بودن در برخی از کشورها مترادف با آنارشیسم تعریف میشد.
او افزود: گروههایی چون مبارزه مستقیم در فرانسه و فدارسیون ارتش سرخ در آلمان بوجود آمدند و یا در اشکال دیگر جنبش میر در شیلی یا توپاماروسها در اروگوئه و راه درخشان در پرو تعریف میشد که به اشکال مختلف تحت تاثیر مارکسیسم و به ویژه مارکسیسم- لنینیسم و مائوئیسم بودند.
به گفته فکوهی درسالهای اخیر یعنی از دهه ۲۰۰۰ جنبشهای آنارشیستی رادیکال در قالب جنبشهای خیابانی در برابر حرکات فاشیستی در تظاهرات ضد سرمایه داری ظاهر میشدند و اغلب با خشونت خود تصویر کلاسیک را از آنارشیسم تقویت میکردند.
او افزود: آنارشیسم پیش از آنکه یک حرکت مبارزاتی و جنبش و کنش اجتماعی باشد یک فلسفه و بینش بسیار قدیمی است که به پیش از میلاد و فلسفه چینی میرسد. اما خود واژه همچون بیشتر واژههای سیاسی ریشه یونانی دارد و به نبود قدرت و حکومت اشاره میکند.
فکوهی دربخش پایانی سخنان خود با اشاره به اهمیت کتاب «پارههای انسانشناسی» آنارشیستی گفت: کتاب گریبر که به همت همکاران ما در انسانشناسی و فرهنگ، با ترجمه رضا اسکندری و مهرداد امامی به فارسی منتشر شده است؛ شاید یکی از نخستین آثار جدی در زمینه این رویکرد به شمار آید و راه گشای آثار دیگری باشد که بتواند نظریه آنارشیستی را در تفاوت و گوناگونی بسیار بالای آن و همچنین انسانشناسی آنارشیستی و سرانجام نظریه پسا آنارشیستی به خوانندگان ایرانی بشناساند.
- http://anthropology.ir/article/30581