دکتر سعید مقیمی
1- کرونا ویروسها Coronaviruses عضوی از خانواده بزرگ ویروسها هستند که قدمت آنها تا بیش از ده هزار سال تخمین زدهشده و بنا بر برخی تحقیقات تا ۵۵ میلیون سال قبل نیز برای آنها پیشینه در نظر گرفته میشود. واژه کرونا ویروس (که کووید ۱۹ فعلاً آخرین تجربه شناختهشده از این خانواده تلقی میشود) از کلمه لاتین corona به معنی «تاج» یا «هاله» گرفتهشده است و به جهت اینکه زیر میکروسکوپ الکترونیکی یادآور تصویر تاج سلطنتی یا تاج خورشیدی است، کرونا ویروس را «ویروس تاجدار» نیز مینامند. شاید در همین تشابه است که بتوان نسبت نمادین این ویروس تاجدار را در میل فراوانش به قدرت با «افراطیگرایی» Extremism و تقابل آشکار آن با «امرسیاسی» The Political به تصویر کشید. برای مشخص شدن بهتر بحث ابتدا نگاهی کوتاه به تعریف و تبیین مفاهیم «افراطگرایی» و «امر سیاسی» لازم و ضروری است.
2- ژان بشلر اندیشمند فرانسوی «امرسیاسی» را سامانی میداند «که مسئولیت پرداختن به مسئلهای را بر دوش دارد که خصلت ستیزندگی انسان پیش میآورد. هدف امر سیاسی صلح بر پایه عدالت و رژیم طبیعیاش دموکراسی است» (بشلر، 1396: 16) بشلر بر این نکته تأکید دارد که ستیزندگی انسانی فشاری طبیعی است که نادیده انگاری و بر چیدگیاش عملاً امکانپذیر نیست، اما میتوان آن را سامان داد. لذا «امرسیاسی» آن فعالیت ویژهای است که میخواهد با کاربست قاعدهها و ضابطههای پذیرفته در گروهبندی انسانهای مستقل، بر آرا و عملکرد خشونتآمیز شورها و سوداهای انسان لگام زند و به حل کشاکشها بدون دستیازی به «خشونت» اهتمام ورزد. بنابراین امر سیاسی را میتوان هنر پردازش کشاکشها دانست، هنری که تلاش میورزد برای «کشاکشهای درون جامعه» راه برونرفتی صلحآمیز بر پایه عدالت و برای «کشاکشهای بیرونی» راهحلی مبتنی بر تضمین امنیت و استقلال بیابد. «فشرده سخن، هدف امر سیاسی، از سویی، همداستانی و توافق هموندان جامعه و از سوی دیگر، حفظ امنیت در رابطه با بیگانگان است. البته باید توجه داشت این هدف، خود تابع هدفی بالاتر یعنی حفظ زندگی در جامعه است. امر سیاسی آماج خود را جستوجوی راهحلهایی برای کشاکشهای درونی و بیرونی مینهد، البته راهحلهایی که تمامیت ممکنه یکان اجتماعی را به بهترین شکل نگاه دارد و برای هر یک از هموندان جامعه و همگان بیشترین امکانات موجود را برای دستیابی به خوشبختی فراهم آورد.» (بشلر، 1396: 9-8)
3- فرهنگ معین معنای لغوی «افراط» را «از حد گذشتن» و «زیادهروی» تعریف کرده است و در معنای عام اجتماعی افراط به معنای خروج از امر مرسوم که زاده تعصب در رأی و تفکر است بکار برده میشود. در فرهنگ دهخدا نیز در یکی از معانی افراط، آورده شده است «سبقت و مبادرت نمودن در برآوردن شمشیر از نیام» که خود نشان از همراهی افراط با امر خشن است. لذا بر این امر تأکید میشود که افراطگرایی رأی و کنشی است که از «خشونت» Violence بهعنوان وسیلهای برای تحقق ایده و اهداف خود بهره میگیرد. سازمان بهداشت جهانی WHO که متولی امر سلامت است و در رابطه با پاندمی ویروس کرونا در این ماهها بارها نام آن را شنیدهایم تعریفی از «خشونت» ارائه میدهد که میتواند با تأکیدی که بر عناصر مادی و معنوی و در عین حال وجوه آشکار و پنهان خشونت دارد در تبیین افراطگرایی مورد استفاده ما قرار گیرید. بنا بر تعریف WHO خشونت «بهکارگیری عمدی از قدرت یا سلطه معنوی از جانب شخص علیه خود، شخص دیگر، یا علیه گروه یا جامعه همراه با تهدید یا اعمال آنکه منجر به جراحت، مرگ، آسیب روانی، رشد ناقص یا محرومیت (عدم پیشرفت) آن شود و یا بهاحتمال زیاد به آن بیانجامد.» تمامی رویکردها یا تجربههای افراطگرایی صرفنظر از چارچوبهای نظری و تفکری خاص خود، در این مدعا که «برترین و جامعترین حوزه شناخت و راهکار» را در اختیار دارند مشترکاند. افراطگرایان همواره مبتنی بر این «توهم شناختی» و بر اساس مکانیسم خشونت با رویکردی واحد بسط زیست جهان خود را با بهرهگیری از تمام مناسبات قدرت (سیاسی، اقتصادی، اجتماعی) و نادیده گرفتن و حذف زیستن گاههای دیگر پیگیری مینمایند.
4- همانگونه که بیشتر اشاره شد کرونا ویروسها از دیرباز در طبیعت یا زیست جهان بشر حضور داشتهاند. بازخوانی تاریخ نیز به ما یادآور میشود که «افراطگرایی» بهعنوان نوعی ویژه از کنش سیاسی و اجتماعی در حوزههای فرهنگی و جغرافیای گوناگون یا همان زیست جهان بشری به اشکال و صور گوناگون حضور داشته است. تأکید ما بر واژه «افراطگرایی» بدون هیچ پسوند یا پیشوندی بدان دلیل است که فارغ از گونههای متفاوتی که افراطگرایی همانند گونههای متفاوت کرونا ویروس میتواند داشته باشد بهعنوان گونهای یا رویکردی خاص از زیست جهان انسانی میبایست بدان نگریسته شود. ممکن است در بررسیهای تاریخی و با توجه به تجربههای فرهنگی و جغرافیای گوناگون گونههای متفاوت ویروس افراطگرایی را بازشناسی کرد مانند افراطگرایی اسلامی که امروزه بر آن تمرکز ویژهای وجود دارد، اما این توجه بدان معنا نیست که سویهها و گونههای متفاوت دیگری از افراطگرایی در جهان امروز قابلبازشناسی نبوده و این ساحت دین اسلام است که تنها بدان منحصر است. چراکه برخلاف جنجالهای سیاسی در حوزههای مختلف فکری و ایدئولوژی و دینی و سیاسی جهان امروز به شکل آشکار و پنهان میتوان گونههای متفاوت افراطگرایی را مشاهده کرد. تأکید بر این نکته بدینجهت نیست که از نفی و نقد جدی افراطگرایی اسلامی Islamic Extremism بکاهیم بلکه به جهت روشی، این رویکرد تقلیل گرایانه و بیتوجهی به گونههای متفاوت افراطگرایی ارزیابی و شناخت دقیق ما را از این ویروس خطرناک با نقصان مواجه میکند. وجود تجربههای افراطگرایانه مسیحی، بودائی، ملیگرایانه، مارکسیستی، نژادی، ایدئولوژیک، طالبانی، ترامپی و …… ما را از تأثیرپذیری و غلبه رویکردی سیاسی زده در بازشناسی و مقابله با این ویروس بر حذر میدارد. همانگونه که تلاشهای نخستین برای فهم اینکه ویروس کرونا، چینی یا آمریکایی است بیش از اینکه یک معادله شناختی باشد متأثر از منافع و بازی سیاستمدارانی بود که به دنبال حل معادله خود بودند.
5- گونههای متفاوت از ویروس در طبیعت وجود دارد و انسانها به شکل گوناگون با آنها مواجه میشوند اما سؤال اساسی این است که چه زمانی ویروسها تبدیل به معضل و سرآغاز شکلگیری یک بیماری همگانی یا پاندمی میشوند؟ به نظر زمانی که ویروسها وارد زیستگاه انسان میشوند و تداوم و تکثیر خود را با تسخیر و نابودی مستمر و گسترده زیستن گاه میزبان خود امکانپذیر میکنند ما با بیماری سخت و شروع پاندمی مواجه میشویم. در حالتی که ویروسها وارد بدن ما نشدهاند و به عبارتی تمایل یا امکان ورود و تسخیر بدن ما را نداشته باشند (شما بخوانید تمایل به قدرت و غلبه) ما با خطری مهلک مواجه نیستیم. در حوزه رأی و تفکر و ایدههای گوناگون بشری نیز از ابتدا تاکنون هزاران نظر و تفکر مختلف و متعارض ظهور و بروز نمودند که همگی این آرا و باورها داعیهدار بهرهمندی و امکان وجوه متفاوتی از شناخت و ارائه راهکارهای مناسب برای تضمین خوشبختی و زیستی ارزشمند را در زیستن گاهی که خود طراحی کردهاند به مخاطبان خود ارائه دادهاند. تجربه تاریخی نشان میدهد چالش و تضاد آشتیناپذیر زمانی آغازشده یا میشود که یکگونه زیست تمایل پیدا کند که زیست جهان خود را گسترش داده و وارد زیست جهان دیگری شده و تداوم و گسترش خود را عملاً با «بهرهگیری»، «تغییر» و «تسلط» بر زیست جهان دیگری امکانپذیر ساخته و استمرار دهد. رویکردی که عملاً توأم با حذف و نابودی زیستن گاه جدید همراه است.
افراطگرایی درواقع نوع و شیوهای از زیست است که فارغ از هرگونه پیشوند یا پسوندی حفظ و تداوم و گسترش خود را عملاً در نابودی و تخریب زیست جهان دیگری تحقق میبخشد. چراکه آن زیست جهان را نهتنها دارای ارزش و بهرهمند از حقی طبیعی برای تداوم نمیداند بلکه آن را خطری برای تداوم زیست مناسب موردنظر خود تلقی میکند. به همین جهت است که حذف با مکانیسم خشونت برای او اصلی «لازم»، «بدیهی» و «مسلم» تلقی میشود. همانند ویروسی که کاملاً طبیعی با مأموریت و عملکردی خاص رفتهرفته و در حد امکان به تغییر و نابودی زیست جهانی که بر آن وارد شده است میپردازد. این خود به این معناست که جدا از باورهای گوناگون، افراطگرایی یا «وجود دارد» و یا «وجود ندارد.» بنابراین تغییر یا اصلاح یک تفکر و عملکرد افراطگرا در عمل فاقد معناست و محلی از اعراب ندارد. ویروس کرونا معنا و ماهیت خود را از عملکرد و ویژگیهای تعریف شدهاش یافته و اگر از آنها تهی شود و یا فاقد آن شود، دیگر ویروس کرونا نیست چیزی دیگر است. (شاید یک شفابخش!)
اینکه طالبان حال با طالبان ۲۰ سال گذشته تفاوت دارد زاییده عدم توجه به گونه و عملکرد و زیست جهان افراطگرایی است. اینکه در 48 ساعت بتوان به ویروسی شفابخش تبدیل شد فانتزی است برای تحمل لحظات تلخ رنج یا ناامیدی یا توجیه بیکفایتی و فرار از مسئولیت انسانی. همانگونه که ویروس از هوشمندی لازم جهت تغییر رفتار و عملکرد خود برای نفوذ و تداوم حیات خود بهرهمند است طالبان نیز از این هوشمندی یا خدعه لازم بهره میگیرد که از سیاست و عملکردی مناسب با بقا، بسط و تداوم خود حیات حداکثر استفاده ممکن را ببرد. ازاینرو درواقع امر ما در مواجهه با افراطگرایی تنها میتوانیم از درصد اندکی شدت یا ضعف در اعمال سیاستهای متصلب آنها (نه در ماهیت) بسته به سطح و امکان تواناییشان در زمان و مکان متفاوت سخن به میان بیاوریم. از منظر نظری و عملی تأکید بر این نکته ضروری است که مباحث امکان تغییر،اصلاح و یا بازسازی مجدد یک نظریه و کنش تنها در «امر سیاسی» امکانپذیر است نه در «افراطگرایی». زمانی که جریان افراطگرایی بهواقع تن به تغییر و اصلاح دهد ما با زیست جهان جدیدی مواجه خواهیم شد. (شاید یک شفابخش!)
6- همانگونه که در مواجه با ویروس کرونا ویژگیهای زیست جهان بیمار اصل اساسی است که میتواند موجب گسترش، تداوم و درنهایت نابودی و یا بهبود بیمار گردد، در افراطگرایی نیز ساختارها و عملکرد داخلی و خارجی است که تا حد زیادی توفیق یا عدم توفیق افراطگرایی را مشخص میکند. بدیهی است تحلیل افراطگرایی ازجمله قدرت گیری و تداوم حضور طالبان بدون در نظر گرفتن زمینههای اقتصادی اجتماعی و سیاسی آن تبیینی جامع نخواهد بود. اما به نظر میرسد که برخلاف تصور رایج وجود محرومیتهای گسترده اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و امکان مواجهه ذهنی گستردهتر انسان در عصر مدرن با توجه به پیچیدگیها و متغیرهای تأثیرگذار آن به شکل خودآگاه و بهویژه ناخودآگاه (که خود بحث مستقل و مهمی در حوزه روانشناسی سیاسی است) بیش از هر زمان دیگری در عصر مدرن امکان ظهور و بروز، تکثر و تکثیر گفتمان و کنشهای سیاسی افراطگرایانه را فراهم نموده است.
سقوط تلخ و نگرانکننده چند روز گذشته کابل به دست طالبان مؤید این نکته است که پس از سقوط دولت طالبان طی دو دهه گذشته افراطگرایی تضعیف شده مجدداً به امکان بازیابی خود دستیافته است. بهویژه در چند سال اخیر طالبان از شرایط زیست و گسترش لازم به دلایل متعدد داخلی و بینالمللی برخوردار شده است. بازخوانی حضور نظامی غرب در افغانستان با بودجههای هنگفت خود نشان از آن دارد سهم «هزینه گلولهها» از سهم بهبود زیرساختها، بهبود معیشت، فرهنگسازی یا آنچه تقویت دولت-ملت سازی و جامعه مدنی خوانده میشود بهمراتب بیشتر بوده است. وجود بیماریهای زمینهای همانند قومگرایی، فساد اداری، نابرابری اقتصادی، رانت و …… نهتنها کنترل نشده و کاهش نیافته است بلکه بنا به برخی از آمار و گزارشهای بینالمللی افغانستان با وضعیت اسفبارتری مواجه شده است. بهگونهای که متأسفانه حتی بخش عمدهای از کمکهای بینالمللی به تعمیق فساد فراگیر سیاسی، اداری و اقتصادی در افغانستان منتهی شده است. محمد عابد جابری در کتاب «عقل سیاسی در اسلام» در خصوص مشکلات جهان عربی-اسلامی به سه معضل اساسی اشاره میکند که بیشتر کشورهای منطقه و ازجمله افغانستان امروز نیز کماکان به این بیماریهای زمینهای خطرناک مبتلا هستند: «اقتصاد رانتی، رفتار مبتنی بر عصبیت و قبیله، و افراطگرایی دینی، سه «کلید» یا مشخصهاند که حل معماهای «اکنون» جهان عرب {شما بخوانید افغانستان}، بدون آنها ناممکن خواهد بود.» (جابری، 1384: 69)
شاید بتوان گفت انتخابات ریاست جمهوری افغانستان در سال ۱۳۹۸ مظهر این آشفته بازار است. انتخاباتی که نهتنها نشانگر بحران فراگیر مشروعیت حکومت افغانستان بلکه وجوه دیگر بحران ازجمله بحران مشارکت، بحران هویت، بحران نفوذ و… را نیز نشان میدهد. همانگونه که میدانیم انتخابات با چالشهای فراگیر بین بازیگران سیاسی افغانستان بالاخره در مهرماه ۱۳۹۸ آغاز و نتیجه نهایی آن ذیل همین چالشها چندین ماه به درازا کشید و درنهایت در آستانه یک درگیری نظامی با یک مصالحه بیمعنا با اعمال فشار آشکار آمریکا و متحدانش بین اشرف غنی و عبدالله عبدالله بهظاهر قدرت تقسیم گردید. این جنجال در وضعیتی رخ داد که بنا بر آمار رسمی میزان مشارکت حدوداً ۱۹ درصد بود. به سخن دیگر بیش از ۸۰ درصد جمعیت افغانستان به دلایل مختلف ازجمله حضور نظامی طالبان در انتخابات شرکت نکردند. اما جدا از مسئله طالبان نباید ازنظر دور داشت بررسی لیست کاندیدهای ریاست جمهوری (18 کاندیدا بهاضافه دو معاون پیشنهادی، که 5 نفر از آنها بعداً به نفع کاندیداهای دیگر کنار کشیدند) نشان از آن دارد که اصلیترین بازیگران یا مدعیان قدرت سیاسی افغانستان در این انتخابات خود را در معرض رأی و سنجش مردم قرار دادهاند. فارغ از درصد تخلفات و تقلبهای اعلامی، آمار نشانگر مشروعیت قابلقبول بازیگران سیاسی افغانستان نیست. بهعنوانمثال فردی مانند حکمتیار که بهتازگی اسلحه را زمین گذاشته بود و داعیه رهبری افغانستان را داشت از ۱۹ درصد رأی دادهشده کمتر از ۴ درصد آرا (حدوداً 70241 نفر) را به خود اختصاص داد.
تحلیل انتخابات افغانستان بهروشنی وضعیت اسفبار بیمار ما را نشان میدهد و حکایت از آن دارد که بیمار ما بخش عمدهای از امکان حیات خود را در حمایت بیرونی جستجو میکند. حمایتی شکننده که در بدترین شرایط ممکن از آنها دریغ گردید. اینکه تلاش گردد و بر این امر تأکید شود که حیات یک بیمار کرونایی معطوف به این است که اندامهای او و ریهاش به وظایف و عملکرد طبیعی خود بازگردند، بدین معنا نیست که بیماری که به دستگاه ونتیلاتور وصل است را به این امید و درواقع با این توهم یا ایده زیبا از دستگاه جدا کنیم و انتظار داشته باشیم او متکی به خود به حیات طبیعی و شایستهاش بازگردد.
7- تصور اینکه ویروس افراطگرایی از گونه طالبانی آن در حالیکه زمینههای مناسب داخلی و بینالمللی رشد آن وجود دارد، نمیخواهد و یا نمیتواند سهم زیست جهان خود را گسترش دهد و زیستن گاه دیگری را نمیبلعد، اگر نگوییم از سر همراهی است، حکایت از حماقتی آشکار در بازشناسی مکانیسم عملکرد ویروس موردنظر دارد. نکته دیگری که در اینجا یادآوری آن ضروری است مکانیسم انتقال در یک وضعیت پاندمی است. در دنیای امروز فارغ از اینکه شما سرمنشأ یا علت تکثیر ویروس کرونا را کجا بدانید و شما متعلق به چه قوم، مذهب، کشور و… باشید اصل سرایت و الگوی گسترش پاندمی شما را ملزم میکند که تصور سادهلوحانه و غیرمسئولانه در خصوص مواجهه دلبخواهانه با این ویروس را کنار بگذارید. چراکه بر اساس شیوه تکثیر و عملکرد این ویروس آلودگی و خطرات آن به سراغ همگان خواهد آمد و دست بر قضا حلقههای ضعیفتر شکنندگی و تأثیرپذیری بیشتری دارند. متأسفانه برخی از کارگزاران نظام جمهوری اسلامی توقعات ارزشی ، تمایلات ارزشی، آرزوها و تصورات خود را بهعنوان توفیقات و یا امکانات سیاست خارجی و توسعه انقلاب اسلامی تلقی میکنند. نباید این واقعیت ملموس و اساسی را ازنظر دور داشت که برخلاف تصور رایج هر ایدئولوژی سیاسی رادیکالیزه شدهای بهویژه از نوع دینی که در قالب یک نظام حاکمیتی در منطقه تبلور یابد در عمل (بهویژه در بلندمدت) تأمینکننده منافع جمهوری اسلامی نیست.
این نکته قابلدرک است که یک دیپلمات گاه بهضرورت به توجیه و فرار از واقعیت پیش رو گام بردارد ولی تصور یا توهم آقای ظریف که «ابتکار برادران در شورای هماهنگی و دیگر رهبران افغانستان میتواند زمینهساز گفتگو و انتقال مسالمتآمیز به صلح پایدار باشد.» پس از اشغال نظامی کابل نه یک بیان دیپلماتیک، بلکه اصرار بر بلاهت و سیاستی ناکارآمد و بیتوجهی به ویرانی است که ملت افغانستان و درنهایت منطقه با آن مواجه خواهد شد.
افراطگرایی ویروسی است که ما و جهانیان چه در سطح فردی و چه در سطح نخبگان و نظام حاکمیتی باید بپذیریم شیوه تکثیر و عملکرد مخرب آن به اشکال گوناگون همه ما را از خود متأثر میسازد. مقامات ما در ذوقزدگی ابتدایی خروج آمریکا از افغانستان و توفیق طالبان نباید فراموش کنند چهبسا تبعات آن در کوتاهمدت و بلندمدت برای ما بسیار سنگینتر از آن چیزی است که تصورش را میکنیم. شکستن این حلقه گسترش و نفوذ زمانی میسر است که فارغ از گفتار، بیانیه و امید بافی با پذیرش مسئولیت فردی و جمعی چه در داخل و چه در خارج از افغانستان یک کارزار عینی به راه افتد. برای ویروس کرونا حد یقفی وجود ندارد تا زمانی که اقداماتی عملی در راستای توقف آن را صورت نگیرد.
نباید این نکته مهم را ازنظر دور داشت اینکه حضور مخرب آمریکا و قدرتهای بزرگ در منطقه باید پایان پذیرد بههیچعنوان بدان معنا نیست که خروج غیرمسئولانه و صرفاً مبتنی بر منافع استعماری آنها نیز در کوتاهمدت به نفع و تأمین منافع ملی افغانستان و منطقه تمام خواهد شد. این واکنشی عجولانه و احساسی است که صداوسیمای ما و کارشناسان برجسته آن و برخی از مسئولین امنیتی و آقای رئیسی بهعنوان رئیس دولت جدید شادمانه به استقبال آن میروند.
ناگفته نماند که متأسفانه روند تحولات چند روز اخیر حکایت از آن دارد که بخشی از جهان به افغانستان خیانت کرده و بخش دیگر بهدرستی مسئولیت خود را انجام نداده است.
8- در مواجهه با ویروس کرونا رفتهرفته میآموزیم (هرچند که برخی از مسئولان ما بهسختی میآموزند و برخی به نظر قصد آموختن ندارند) که مواجهه با یک پاندمی و یا یک پدیده پیچیدهی عینی، نیاز به دانش و تخصص داشته و بر اساس تصورات و رهیافتهای ساده و ابتدایی شناسایی، کنترل یا حل آن امکانپذیر نیست. اصل دانش است که تعیین میکند که «ما» چه چیزی را «میتوانیم» یا «نمیتوانیم.» همانگونه که علیرغم تلاشهای گسترده علمی، بشر تاکنون امکان حذف ویروس کرونا نیافته در خصوص افراطگرایی هم در عمل نسخه نهایی وجود ندارد. این نکته بدان معناست که در مقابله با افراطگرایی اصل مراقبت دائمی حتی در جوامع پیشرفته نیز امری ناگزیر و ضروری است چراکه جهان میتواند همواره با گونههای جهشیافته ویروس در هرجایی مواجه شود. از سوی دیگر تا شناخت کافی و امکان درمان، اصل پیشگیری و کنترل میتواند راهکار مناسبی برای جلوگیری از بسط، تداوم یا کاهش اثرات مخرب ویروس افراطگرایی باشد. تجربه دو دهه تحولات افغانستان نهتنها نتوانست واکسن ضد طالبانی قابلقبولی را تولید کند بلکه با راهکارهای غیرواقعبینانه و تقلیل یافته نظامی و در راستای تأمین منافع آمریکا و متحدانش در داخل افغانستان و همچنین بازیگران سودجو منطقهای و فرا منطقهای شرایط ناگوار کنونی را برای مردم دردمند این خطه رقمزده است.
نباید این نکته اساسی را ازنظر دور داشت که «افراطگرایی» تنها یک «عارضه شناختی و عملی» صرف نیست. بلکه گونهای از زیست است که میتواند با هر رویکرد فکری و فرهنگی درآمیزد و حیات تازهای یابد (دقیقاً همانند یک ویروس) هرچند دلایل متعددی را میتوان برای ظهور و بروز آن مدنظر قرارداد و آن را در حال حاضر زائیده مواجهه با دنیای مدرن دانست، اما تأکید ما بر این است که تشابه رویکردی سلبی مستتر در آن با گفتمان نقادانه علیه دنیای مدرن، ماهیت واقعی یا فصل ممیز افراطگرایی را نشان نمیدهد و نباید به اشتباه این دلیل توجیهی را مبنای تحلیل افراطگرایی قرارداد. چراکه این رویکرد اشتباه خود میتواند از دلایل شکلگیری یا گسترش افراطگرایی باشد.
«افراطگرایی» بدین معنا که در تقابل با «امر سیاسی» قرار میگیرد و میتوان گفت در «فقدان امر سیاسی» یا «تضعیف امر سیاسی» (تجربهای که در کشورهای توسعهیافته نیز شاهد ظهور آنیم) امکان ظهور و بروز آن فراهم میشود.
9- تلخی تحلیل ویروس افراطگرایی و پاندمی طالبان را با یادآوری این نکته به پایان میرسانیم که افراطگرایی وضعیتی متناقض و پارادوکسیکال دارد. در حالی که وارد زیستن گاه دیگری میشود و با نابودی آن بهظاهر به قدرتی فراگیر دست مییابد در عمل روند فروپاشی و نابودی خود را نیز آغاز میکند. همانند همان ویروس کرونا که با نابودی و از کار انداختن اندامهای میزبان، خود نیز به پایان راه میرسد. تاریخ به ما میگوید که هیچ تجربه افراطگرایی علیرغم تخریب فراوان امکان تداوم و حضور ماندگار را در هیچ زیستن گاهی نداشته است. هرچند که سرعت و وسعت پیروزیهای نخستین برای همگان بهت برانگیز، ناامید کننده و برای حاملان آن اغوا کننده است اما تجربه تاریخی به ما نشان میدهد همزمان فرآیند اضمحلال و سقوط این ویروس هم آغاز میشود. فرقی نمیکند میخواهد حمله برقآسای هیتلر باشد، سیطره ارتش سرخ، یورش بمبافکنهای B52 آمریکایی، اسب داعش که خلیفه بغدادی با آن میتاخت و یا هله هله کاروان طالبان.