اسماعیل فدایی
مقدمه
میرزا یوسف خان مستشارالدوله، پسر حاجی میرزا کاظم از بازرگانان آذربایجان، از رجال سیاسی دوره قاجار، در سال 1239 قمری در شهر تبریز به دنیا آمد. وی در همان شهر به تحصیل ادبیات عرب و علوم دینی پرداخت و به زبانهای فارسی، عربی تسلط پیدا نمود.
در جوانی به خدمت کنسولگری انگلیس درآمد و چندی بعد از آن استعفا داد و استخدام وزارت امور خارجه ایران شد. در سال 1270 به دلیل آشنایی با امور کنسولی به دستور ناصرالدینشاه به مدت هشت سال سرکنسول ایران در حاجی ترخان روسیه شد. چند ماه پس از بازگشت به ایران یکبار دیگر به آنجا اعزام شد. در این مرحله بود که به قصد دیدار از سایر نقاط روسیه به مسکو و پترزبورگ رفت. او در این دوره بر یافتههایش از اوضاع کشورهای اروپایی افزود. هشت سال اقامت در حاجیترخان، این فرصت را برای او فراهم آورده بود که از نزدیک با نحوه اداره امور روسیه آشنا گردد.
میرزا یوسف پس از عزیمت به پترزبورگ، شش ماه با عنوان وزیرمختار ایران بهکار پرداخت و از 1280 ق به مدت چهار سال در سمت ژنرال کنسول ایران در تفلیس گمارده شد. (1)
او 3 سال در این سمت ماند و در مدت 3 سال اقامت خود در پاریس 4 مرتبه به لندن رفت. او در یکی از این سفرها با میرزا ملکمخان ملاقات کرد. در 1286 هـ. ق. به تهران بازگشت، اما برای بار دوم با سمت کنسول ایران در پاریس به فرانسه برگشت. او در این دوره به نگارش کتابی با عنوان رساله «یک کلمه» دست زد که در حقیقت ترجمه قانون اساسی فرانسه بود. (2) پس از بازگشت به تهران، به دلیل حسادت برخی، به خشم شاه گرفتار و در سال 1290 هـ. ق. به خراسان تبعید شد. (3) در این مدت نیز فرصت خدمت به ملت را از دست نداد و کتابچه بنفش یا رساله راهآهن از تهران به خراسان را نوشت که شامل مشاهداتش از دوران حضور در روسیه پیرامون خطوط آن و نقش آن در پیشبرد صنعتی آن کشور بود و طی آن فتوای علمای خراسان را نیز در موافقت با احداث راهآهن تهران خراسان بدان منضم ساخت. (4) چیزی نگذشت که کارگذار خراسان شده پس از آن به تهران مراجعت نمود، خدمات شایانی در آنجا ارائه نمود و بعد از یک سال به دارالخلافه احضار گردید. (5) در این وقت وزارت عدلیه به عهدهٔ یحییخان مشیرالدولهٔ قزوینی بود، وی مستشارالدوله را به عدلیه جلب نمود (6) و میرزا یوسف مستشارالدوله با شرط اینکه صدور و اجرای احکام عدلیه از روی قرآن و بر طبق قانون باشد، این سمت را قبول نمود. چون در آن زمان رشوه گرفتن و ناسخ و منسوخ دادن دایر و از عادات و رسوم شده بود. (7) فرمان لقب مستشارالدوله و معاونت عدلیه برای او صادر کرد؛ اما چندی بعد بهواسطهٔ فساد حاکم در محل اشتغالش، از کار کناره گرفت.
در این اوقات در روزنامه اختر چاپ استامبول انتقاداتی از دستگاه دیوان انتشار مییافت و همچنین ارتباطی که مستشارالدوله با فراموشخانه ملکم داشت، مورد اتهام قرار گرفت و او را مسبب اصلی این انتقادات دانستند… به علت ارتباطش با ملکم مواجبش قطع و لقبش را به میرزا جوادخان دادند. (8) این اقدام وی توسط اطرافیان به گوش شاه رسید و به امر ناصرالدینشاه دستگیر و 5 ماه در انبار دولتی حبس گردید. پس از خلاصی از زندان، کارگزار ایالت آذربایجان گردید، اما بار دیگر پارهای از نوشتههای خصوصی وی همراه رسالهٔ یک کلمه برای شاه فرستاده شد؛ بنابراین شاه بار دیگر حکم دستگیری وی را صادر کرد. این بار وی در زندان قزوین انواع زجر و شکنجه را تحمل کرد. (9) تا سرانجام با وساطت ظلالسلطان آزاد شد و به تهران آمد و در نهایت در سال 1313 هـ. ق. به سبب بیماری درگذشت. (10)
اندیشههای میرزا یوسف مستشارالدوله
شکلگیری اندیشههای مستشارالدوله را میتوان محلول سه عامل دانست:
1) آشنایی از وضعیت و مشکلات جامعه ایرانی در دوره ناصری
در دوره ناصری اراده شاه و حکام و فراشباشیها حکومت میکرد. مردم و رعایا مانند مردم قرونوسطی با جهل و تنگدستی زیر بار ظلم و جور بسر میبردند و به جان و مال خود تسلط نداشتند. روزی نبود که چند تن به دست میرغضبها سپرده نشوند و میرغضبها مردمی را که به امر شاه به آنان میسپردند، سر میبریدند. محکمه عدل و عدالتی برای دادخواهی نبود و چهبسا شاکی را شکنجه داده و به قتل میرساندند. (11) گرداننده این دستگاه عظیم زور و وحشت بود و محصول آن تعدی، تجاوز، قلدری و پیروی از هوای نفس بود. (12) این وضعیت نهادهای قدرت در دوره ناصری بودند که به هیچ وجه اجازه کوچکترین صدای آزادیخواهی و قانون طلبی را به کسی نمیدادند.
مستشارالدوله در این شرایط به نفی استبداد و قدرت مطلقه شاه، معتقد بود، منشأ قدرت دولت را ارادهٔ ملی میدانست. وی در رساله یک کلمه خود با انتقاد از حکومت استبدادی، اشاره به جدایی قوه مقننه با قوه مجریه در جوامع غربی نوشته است: مقصود از جدایی این است که وضع و تنظیم قوانین در امتیاز مجلس باشد و اجرای آن در مجلسی دیگر. از نظر او ترقی و قدرت و ثروت فرنگستان از نتایج جدایی این دو اختیار دو قوه است. او در تأیید و اشاره به جوامع غربی چنین نوشته است: احدی از احکام و امرا و سران لشکر جرات و قدرت ندارند که نسبت به زیردستان خود بدون حکم قانون، به هوای نفس، و به جهت اقرار گرفتن کسی را چوب بزنند، شکنجه بکنند یا فحش بگویند. و این قسم تنبیهات را از آنرو که خلافشان انسانیت است در من اسب و استر و سایر حیوانات بارکشی هم روا دانند و هیچ پادشاهی را این قدرت نیست که در حق کسی حتی حکم زدن یک چوب و تازیانه بدهد. (13)
وی در دوره شدت استبداد سلطنت ناصرالدینشاه که ادای کلمه قانون گناه نابخشودنی بود در دفاع از اصول آزادی و سلطنت مشروطه از پای نیستاد. وی در سال 1306 طی نامهای به مظفرالدین میرزا ولیعهد نوشت و در آن افکار خود را بیان کرد. وی در این نامه نیز از حکومت استبداد و فساد دربار سخت انتقاد کرد. اصلاحات مملکتی و ایجاد حکومت قانون و برقراری آزادی و مساوات و تغییر سلطنت استبدادی را به مشروطه را لازم شمرد و خواستار قانون اساسی گردید. وی در نامه خود میگوید افعال و اغفال خودسرانه و بی باکانه درباریان ایران را دچار ضعف و ناتوانی کرد است. (14)
یکی دیگر از مشکلات دوره ناصری که وی آن را بهخوبی دریافته بود این بود که اگر روشنفکری میتوانست بهنوعی از سانسور و اختناق سیاسی حکومت فرار کنند تازه با مشکل بزرگتر که سانسور مذهبی و قدرت و نفوذ روحانیت که بر ذهنیت مذهبی جامعه سنتی تسلط داشتند روبهرو میشدند. وی بهخوبی دریافت بود که مرم میهن او برای دریافت و هضم مطالبی که رنگ و بوی اسلامی داشته باشد بیشتر آمادگی داشتهاند، بنابراین کوشید که اندیشههای نو را با آیات قرآن و حدیث بیاراید. (15) وی در نامه مورخ 1286 ه ق خود به آخوندزاده اشاره میکند: کسی نگوید که فلان چیز بر ضد اسلام و یا اسلام مخالف ترقی و تمدن است. (16) شاید به خاطر همین جنبه ظاهراً اسلامی کتابش بود، که محبوبیت زیادی در ایران یافت تا بهاندازهای که دولت کتاب یک کلمه را توقیف و مؤلف آن را زندانی کرد. (17) وی در همین راستا به انتقاد از وضعیت مدارس موجود در کشور میپردازد و بهضرورت ایجاد مدارس جدید در کشور سخن میگوید. مستشارالدوله در این رابط میگوید: اگرچه در ایران مدارس بسیار هست و تحصیل علوم میکنند اما از برای معاد است نه از برای معاش. با اینکه پیغمبر (ص) فرموده: “من لا معاش له لامعادله.”(18)
به گفته جواد طباطبایی موفقیت مستشارالدوله در تدوین این یک کلمه بیشتر از آنکه برخاسته از علم او به تاریخ حقوقی باشد، ناشی از دریافت درستی است که وی از جایگاه حقوقی شرع در نظام سنت قدمایی پیدا کرده بود و با تکیه بر چنین دریافتی بود که مستشارالدوله توانست اصولی از اعلامیه حقوق بشر را در رساله خود بیاورد. (19)
2) آشنایی با مبانی سیاسی و فکری غرب
این آشنایی با خدمت در کنسولگری انگلیس در تبریز در دوران جوانی آغاز شد. وی در این دوره بود که با کتابهای لیبرالیستهای انگلیسی آشنا شد. بعدها، چندین سال اقامت در پطرزبورگ و تفلیس یعنی مراکز آزادیخواهی و آزادیخواهان روس، تحول بزرگی در افکارش به وجود آورد. (20) تفلیس در آن زمان مرکز علمی و محل تجمع نو اندیشان و روشنفکران قفقاز و روسیه بود. از اینرو مأموریت و زندگی در تفلیس بهترین فرصت بود که وی با جریانهای روشنفکری بیشازپیش آشنا شود. (21) در روسیه با افکار سوسیالیستها و نیز در فرانسه با افکار و آثار سوسیالیستهای فرانسه مثل شارل نوریسی و پرودون و سن سیمون آشنا شد. سالهای اقامت او در پاریس با عنوان کنسول ایران مصادف با سال کمون پاریس 1871 میلادی و سرکوبی خونین کمون است. بیشترین نظریه سیاسی او از مکتب اصالت فردِ فرانسوی و خردگرایی وابسته به آن بود.
ناظم الاسلام کرمانی در این رابطه چنین میگوید: در مأموریت پاریس انتظام و آبادی و ثروت ملی و فرهنگ و هنر اروپا را دید و بر شور و حرارت قبلی او نسبت به ایران افزوده شد و چون سبب ترقیات فرانسه و تنزلات ایران را از ملکم پرسید او چنین گفت: بنیان و اصول نظم فرانسه یک کلمه است و همه ترقیات همان یک کلمه و آن یک کلمه که جمیع انتظامات و ترقیات فرانسه در آن مندرج است کتاب قانون است. (22) او در مقدمه کتاب یک کلمه میگوید در مدت اقامت خود در پاریس چهار دفعه به عزم سیاحت به لندن رفتم و در این مدت میدیدم که در فرانسه و انگلیسی انتظام لشکر و آزادی عامه صد آنقدر است که در مملکت سابقالذکر (روسیه) دیده بودم، اگرچه سبب این نظم و این ترقیات و این آسایش و آبادی را از عدل میدانستم به سبب آنکه این سلطنت و این ثروت و این آبادی و عمارت به غیر عدالت میسور نشود. (23)
در این جملات مستشارالدوله بهروشنی میتوان تأثیری فکری که وی در طول اقامتش در فرنگ گرفته است راه مشاهده کرد.اندیشهٔ مستشارالدوله در مسیر تجددخواهی خویش با غرب پیوندی محکم دارد؛ چنانکه غرب بهمثابهٔ مدینهٔ فاضلهٔ وی رخ مینماید و آیندهٔ ایران را مشخص میکند. به این ترتیب، تجددخواهی وی بر رویکردی مثبت نسبت به تمدن غرب پیش رفت. درواقع وی به پشتیبانی این رویکرد است که روایتی کلی از پیشرفت ارائه میدهد و آسایش ایرانیان را در پذیرش این نسخهٔ ترقی، یعنی تجدد، میداند. (24)
3) آشنایی و ارتباط با روشنفکران ایرانی و غربی
مستشارالدوله از همفکران میرزا حسینخان سپهسالار و با میرزا ملکم خان هممسلک و دوست بوده (25) و مجالست سری و علنی داشته است. با میرزا فتحعلی آخوندزاده آشنایی و مکاتبه داشته و از این مرد کسب فیض میکرده است. (26) و در مواردی پشتیبان وی بوده و مکاتبات زیادی با آخوندزاده دارد. مستشارالدوله و ملکم خان و آخوندزاده با ملاقاتهای حضوری و ارسال نامه، همواره از حال هم جویا میشدند و به لحاظ فکری به بحث و تبادل نظر میپرداختند. در یکی از نامههای مستشارالدوله به آخوندزاده آمده: وقتی که مرسله شما رسید روحالقدس (ملکم خان) اینجا بود، خواندم خوشحال شدم، ابواب آشتی با شخص معلم با ایشان تمهید کردم که باعظم و خوبی انجام داده شود از الفبا اختراعی روحالقدس چه نویسم که اذن ندارم، خودش به شما خواهد نوشت و نمونه خواهد فرستاد، خواهید دید به جهت کتب چاپی بهتر از این خط نمیشود. (27)
محمدرضا فشاهی در کتاب تحولات فکری و اجتماعی در جامعهٔ فئودالی ایران براین باور است که ملاقاتهای مکرر مستشارالدوله با ملکم خان و مطالعه کتب متفکران انقلابی فرانسه مثل روسو و ولتر و منتسکیو و کتابهای دیگر و قوانین اساسی مجلس مؤسسان و کنوانسیون انقلابی فرانسه و اعلامیه حقوق بشر در ساخت اندیشه او تأثیر بسزایی گذارد و ثمره آنها کتاب یک کلمه اوست. (28)
نتیجه
در میان روشنفکران عهد قاجار، میرزا یوسفخان مستشارالدوله تبریزی از جمله روشنفکران اثرگذار در پیشبرد جنبش مشروطهخواهی و قانون خواهی ایران است. اندیشههای وی نسلی از روشنفکران ایرانی را تغذیه کرد که در جریان مشروطه و پس از آن نقش داشتند. وی با طرح مفاهیم تازهای چون قانون، ملت و تفکیک قوا، بر ذخیرهٔ میراث غربی روشنفکران ایرانی افزود.
منابع نزد سردبیر سایت موجود است.