اولدوز قهرمانی – پانزده سال از زمانی که مطالعات جنسیتی در شهرسازی و معماری جهان شروع شد، میگذرد؛ مطالعاتی که در ایران نوپاست و همین هم باعث میشده که هنوز تعداد کسانی که درباره رابطه جنسیت و طراحی شهری مطالعه و فعالیت میکنند، کم باشد. شادی عزیزی از محدود معمارانی است که در چند سال گذشته در این باره مطالعه کرده است. او عضو هیئتعلمی دانشگاه آزاد اسلامی است و در سال گذشته مسئولیت دبیری علمی نخستین همایش“زن، معماری و شهر“را بر عهده داشته است.**
گفتوگو با شادی عزیزی، معمار
عزیزی در این گفتوگو از طراحی مرد ساخت شهرهای ایران میگوید. از تهران که فضای شهریاش برای زنان مناسب نیست: «تهران چنان ساختاری دارد که زنان یا در حال فرار از آن یا طالب یک همراه مرد برای حرکت در آناند.»
+خانوم عزیزی اجازه بدهید با این پرسش شروع کنم که اصولاً فضاهای شهری چه نسبت به جنسیت دارند؟ و در مطالعاتی که درباره فضاهای شهری میشود، مطالعات جنسیتی و رابطهاش با فضاهای عمومی چه نقشی دارد؟
اولین موضوعی که در این باره باید بگویم این است که هر وقت درباره فضای شهری صحبت میشود، ابتدا باید درباره فضای عمومی صحبت کنیم و اگر درباره فضای عمومی حرف میزنیم، حوزه عمومی را هم فراموش نکنیم، چرا که داستان پیچیدهای دارد و دارای بدنهای است که طی قرنها در کشورهای غربی شکلگرفته و ما هنوز آن را یا طی نکردهایم یا نمیتوانیم طی کنیم.
+و چطور میتوان موضوعی مانند جنسیت را در حوزه عمومی برسی کرد؟
وقتی ما از حوزه عمومی حرف میزنیم، باید مناسبات آن را باقدرت در نظر بگیریم. عامل قدرت در شهر و شهرسازی همیشه وجود داشته است. در همه جای دنیا همه حکمرانان به شهر توجه زیادی داشتهاند، چون شهر نمودی از قدرت آنها بوده است.
+یعنی این موضوع ازنظرشان آنقدر مهم بوده که مثلاً شهرهایشان را طوری بسازند که بتوانند در صورت لزوم مردم را کنترل کنند و با مداخلاتی در طراحی شهری، به این هدفشان برسند؟
بگذارید جواب این سؤال شما را با یک مثال بدهم. در متون دانشگاهی بارها به این موضوع اشاره شده که در فرانسه، در دوره ناپلئون، دلیل ساختن خیابانهای پهن این بوده که نیروهای پلیس در صورت شورش مردم، بتوانند در خیابانها حضور داشته باشند و مردم را کنترل کنند. این موضوع درست است اما تنها دلیل نیست. وقتی میگوییم شهر باقدرت مناسب دارد به این معنی نیست که اگر مثلاً خیابانها اینطور طراحی و ساختهشدهاند فقط باهدف کنترل مردم بوده است، شهر فراتر از این، نمودی از قدرت است. مثلاً در دورهای که پاریس به شهرسازی اهمیت زیادی داد، توانست به نوع شهرسازی باقدرت بالای اقتصادی و … برسد و در دنیا بهعنوان شهری قدرتمند مطرح و حاکم آنهم حاکمی قدرتمند شناخته شد، چنانکه دیوید هاروی هم درباره آن زیاد صحبت کرد. بنابراین شهر اساساً با مناسبات قدرت ارتباط دارد.
+به دلیل همین مناسبات شهر باقدرت و قدرت با مردم است که دیوید هاروی از موضوعی به نام حق مردم بر شهر صحبت میکند؟
دقیقاً همینطور است. شهر باقدرت کار دارد و گروههای اجتماعی مختلفی هستند که با شهر کار دارند، در آن زندگی میکنند و آن را میسازند. حالا اینکه مناسبات قدرت در هر دورهای چطور بخواهد حق را به گروههای اجتماعی بدهد، در جای خود بحث گستردهای است. این موضوع را میتوان در انقلابهای زنان، دانشجویان و…دهه ۶۰ اروپا دید. در آنجا میبینم خردهفرهنگهایی وجود دارد که همیشه به حاشیه راندهشده بودند و در انقلاب به دنبال این بودند که به متن بیایند. آنها میخواستند بگویند ما هم بر شهر حق داریم و در پی چنین مطالباتی بود که آن انقلابها رخ داد، پس از آن است که موضوع حق بر شهر مطرح میشود.
+پس وقتی میگوییم شهر باقدرت مناسباتی دارد، میتوانیم بگوییم جنسیت هم باقدرت مناسباتی دارد، چنین برداشتی درست است؟
درست است. میدانید که جنسیت با مناسبات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی تعریف میشود. بنابراین میتوان گفت که این قدرت است که جنسیت را تعریف میکند. منظور از قدرت هم فقط قدرت حاکم نیست.
+رابطه بین قدرت در خانواده و شهر دقیقاً چطور تعریف میشود؟
ببینید، روابط قدرت در زناشویی، پدر دختری و…فضایی ایجاد میکند برای اینکه یک زن بتواند در مناسبات قدرت و تولید شرکت کند و هرچه بیشتر بتواند در آن مشارکت کند حرف بیشتری برای گفتن خواهد داشت. خانواده کوچکترین واحد یک جامعه است و همه مناسبات در آن شکل میگیرد؛ مثلاً وقتی بحث حوزه عمومی و خصوصی میشود، اغلب به خانواده ارجاع داده میشود.
+اجازه بدهید برگردیم به پرسشی که ابتدای گفتوگو پرسیدم، اساساً فضا جنسیتی است یا جنسیتی میشود؟
سؤال خیلی مهمی است. معماری و فضا جنسیتی نیست، جنس ندارد. موضوع این است که مناسبات جنسیتی برای فضا یا پتانسیل ایجاد میکند یا محدودیت؛ به بیان دیگر فضا جنس ندارد ولی با توجه به محدودیتها یا پتانسیلهایی که جنسیت برایش ایجاد میکند، خودش را بروز میدهد. مثلاً همین پارک زنان یک فضای جنسیتی است ولی جنسی نیست.
+برای اینکه بهتر بتوانیم این بحث را پیش ببریم، شاید بهتر باشد مرور کوتاهی کنیم بر مطالعات جهانی که در این باره شده. از چه زمانی مطالعه درباره جنسیت و فضا شروع شده و اساساً چطور رابطه بین این دو در مطالعات شهری وارد شده است؟
مطالعات جنسیتی در این حوزه از مطالعات مربوط به جغرافیای انسانی شروع شده و بعد وارد مطالعات شهری شده است. این مطالعات شاید قدمت پانزده ساله داشته باشد و حتی همه دانشگاهها به آن نمیپردازند، دانشگاههایی مانند آکسفورد و ملبورن به آن توجه میکنند. این رشته بسیار جدید است. زمانی تعریف فضا، فضای کالبدی بود ولی با همان جنبشهای می ۱۹۶۰، فضا تعاریف دیگری پیدا کرد و از منظر اجتماعی به آن نگاه شد، یعنی انسان بازیگر اصلی فضا شناخته شد. از طرف دیگر هم بحثهای جنسیتی و زنان مطرح بود. جغرافیای انسانی این دو را به هم مرتبط کرد. اما در مطالعات حوزه شهری این موضوعات خیلی جدید است. این نکته را هم بگویم که مطالعات جنسیتی فقط مربوط به زنان نیست ولی چون زنان گروه در حاشیه بودهاند، در مطالعات جنسیتی شهری به آنها توجه بیشتری شده است.
+اگر بخواهیم این موضوع را در ایران بررسی کنیم، ازنظر شما اساساً ساختارهای جنسیتی چه تأثیری بر فضاهای عمومی گذاشته و اصلاً این تأثیر در شهرهای ما قابل مشاهده است؟
اگر بر این باور باشیم که فضا و مکان عبارتاند از ساختاری اجتماعی که در تعاملی دوسویه با روابط اجتماعی به دلیل شکل و هویت خود قرار دارند، میفهمیم که چطور جنسیت از طریق محیط شهری از یکسو چطور تحت تأثیر ساختارهای جنسیتی است و از سوی دیگر شکل و هویت محیط شهری چه تأثیری بر شکلگیری ساختارهای جنسیتی دارد. بر این اساس میتوان فضاهای کنونی زندگی شهر تهران را هم بر اساس تعاملات دوسویه روابط اجتماعی و ساختارهای جنسیتی فضا و مکان خوانش کرد. برای مثال احساس راحتی افراد جامعه برای حضور در فضاهای عمومی و تمایل آنها به پرسه زدن وقت سپری کردن در این فضاها، بهجای حضور در خانه و فضاهای بسته، همه میتوانند با ساختارهای جنسیتی و اجتماعی مرتبط باشد و تحت تأثیر آن قرار بگیرد. واقعیت این است که تهران شهری چنان جنسیت زده است که زنان یا در حال فرار از آناند یا طالب اینکه مردی همراه آنها باشد تا احساس راحتی و امنیت بیشتر کنند. البته رابطه زن با فضای شهری برگرفته از ویژگیهای متعددی مانند سن، تحصیلات، طبقه اجتماعی، قومیت و اعتقادات هم هست، اما به هرحال زنان نسبت به شهر احساس تعلق چندانی ندارند.
+یعنی میتوانیم درباره تهران بگوییم که ساختار معماری و فضاهای شهری آن بر ایجاد حسهایی مانند خشونت، ترس و ناامنی تأثیر زیادی گذاشته است؟
ساختارهای معماری و فضاهای شهری تأثیر مستقیمی بر احساسات شهروندان دارند. این فضاها با کدهای اجتماعی و جنسیتی که بر آن اساس شکلگرفتهاند میتوانند محدودیتهایی را ایجاد کنند یا امکاناتی را به وجود آورند. و درنهایت برآیند این محدودیتها و امکانات موجب شکلگیری احساساتی مانند امنیت یا ترس و خشونت در زندگی روزمره شهروندان میشود. برای روشن شدن موضوع میتوان به سیر تحول حرکت زن از درون خانه به فضای عمومی در قرنهای ۱۸، ۱۹ و ۲۰ اشاره کرد. با تحولات عظیم در دنیای صنعت و عصر ارتباطات، زنان از کارهای خانگی دور شدند. آنها در ابتدا بهعنوان کارگر ساده در کارخانهها مشغول به کار شدند، پس از آن، با آشنایی و خودآگاهی نسبت به حقوقشان بهعنوان یک شهروند، برای حضور در فضای عمومی تلاش کردند. در این میان، به دلیل آنکه این فضاها از دیرباز در اختیار مردان شکلگرفته بر اساس باورهای آنان بود، کدهایی از مردانگی و زنانگی را در خود نهادینه کردند و به همین دلیل زنان امروز هنوز هم در برخورد با این کدهای اجتماعی-جنسیتی محدود کننده، دچار ترس و خشم میشوند و احساس ناامنی میکنند.
+با این اوصاف، شهرهای ایران و مشخصاً تهران تا چه اندازه با در نظر گرفتن شاخصها و معیارهای شهرهای امن برای زنان طراحی شدهاند؟
از آنجا که اساساً فضا بر اساس ساختارهای اجتماعی و جنسیتی شکل دهندگان آن خود را ارائه میدهد و از آنجا که حضور زنان در شهر دیربازی است که مورد قبول واقع شده که البته این مقبولیت هم برحسب شرایط، ویژگیهای شخصیتی افراد و…. کاملاً مشروط است، طبیعتاً مقوله امنیت هم که در دو گونه امنیت فیزیکی و روانی تعریف میشود بهگونهای کاملاً نسبی برقرارشده است. هرچند به نظر میرسد شهر تهران امروزه شهری پاکیزهتر و زیباتر شده است اما از منظر امنیت فیزیکی رشد مناسبی نداشته و حتی در سالهای اخیر، بهرغم همه تغییراتی که در شهر پدید آمده، حضور بیشازپیش ماشینها در خیابانها و در نظر گرفتن افراد پیاده، از امنیت فیزیکی تهران کاسته شده است. از منظر امنیت روانی هم، به دلیل باورهای اجتماعی و جنسیتی موجود که ساختار فضا را تشکیل میدهد، چالشهای زیادی در تهران وجود دارد و هنوز زنان نمیتوانند با خیال آسوده به مشارکت و بازتولید اجتماعی در شهر بپردازند. حتی نمونه پارکهای زنان تلاش برای ایجاد محیطی سالم و امن برای زنان تنها از منظر فیزیکی است. حال آن که این شهروندان نیازمند فضای عمومی همانند مردان هستند که از منظر روانی بهعنوان یک شهروند دارای حق مشارکت به رسمیت شناخته شوند. البته بازهم لازم به ذکر است که رویارویی با کدهای جنسیتی موجود، تمکین یا رد شدن از سطح آنان برحسب موقعیتهای تحصیلی، درآمدی، اجتماعی و …. زنان بسیار متفاوت است.
+تهرانهم جزو محیطهای مرد ساخت است؟ کدام کشورها درزمینهٔ شهرهای مرد ساخت مطالعات بیشتری کردهاند و چه دستاوردهایی داشتهاند؟
به دلیل حضور بسیار طولانی و تاریخی و حکمرانی مردان بر حوزه عمومی، محیطهای ساختهشده محیطهای مرد ساختاند. حالآنکه نیازها و نگرشهای زنان و مردان تفاوتهای قابل احترامی دارد باید به آنها توجه ویژه شود نوع نگاه زنان به زیباییشناسی، خواناییای فضاها، عملکردهای روان، ارتباط با طبیعت، توجه به رفاه، راحتی، امنیت، انعطاف و…از مقولههایی است که بسیار مورد توجه زنان است. حالآنکه فضاهای صلب و حجمافزا و موجب شده شهرهای ایران از این نیازها فاصله بسیار زیادی داشته باشد. البته نگاه به مقوله زن را میتوان از دو منظر بحث کرد: یکی از منظر زن بهعنوان استفاده کننده و دیگری از منظر زن بهعنوان تولید کننده. در مورد دوم، طبق تحقیقاتی که در حوزه رشته معماری انجام شده، بدترین وضعیت اشتغال را زنان در سه کشور به ترتیب ژاپن، آمریکا و انگلستان دارا هستند و بهترین وضعیت متعلق به کشورهای اسکاندیناوی، آلمان، اسپانیا، فرانسه و ترکیه است. اما در مورد اول، کشورهای اروپای غربی و استرالیا، قدمهای مؤثری برداشتهاند و از منظر پیشرو بودن در رشتههایی مثل gendered میتوان به مطالعات دانشگاههای ملبورن، سیدنی، آکسفورد، هاروارد، کمبریج و…. اشاره کرد.
+خانم عزیزی ازنظر شما معماران در طراحی فضاهای شهری به همان اندازه که نماینده مردان جامعه بودهاند، نماینده زنانهم بودهاند؟ یعنی توجه به هر دو جنسیت را در طراحیهایشان لحاظ کردهاند؟
این سؤال بسیار بحثبرانگیز است. در حال حاضر فضاهای شهری با رویکردی مرد ساخت اراوه میشوند، چه توسط زنان طراحی شده باشند چه توسط مردان. به عبارتی، توجه به کیفیت، جزئیات، رفاه، امنیت، انعطاف که مورد نظر زنان است مورد غفلت واقع شده است. شهرهای ما انگار فقط برای مرد طبقه متوسط میانسال طراحی میشوند. برای مثال آیا تا به حال فکر کردهاید که یک پیرمرد یا یک پیرزن چگونه با طیب خاطر میتواند در شهر حرکت کند؟ جوانان چه جایی برای تفریح در شهر دارند؟ زنان دارای کودک خردسال چگونه میتوانند بهراحتی بدون همسرانشان به مکانهای دور از خانه خود بروند؟ کجا باید نوزادشان را عوض کنند و به آنها شیر بدهند؟ پیرمردان و پیرزنان، جوانان، زنان و کودکان کجا میتوانند بهراحتی قدم بزنند یا بدون ترس از تعرض عابران، زیر ماشین رفتن و بدون نگرانی از هوای آلوده، لحظاتی در شهر تأمل و توقف داشته باشند؟ اصل بحث این است که شهرهای ما شهرهای انسانی نیستند چه رسد به اینکه توجه کافی و دقیقی به نیازهای زنان داشته باشند. درباره تهران که سؤال کردید، تهران شهری است که تنها به ماشین اصالت میدهد و به همین دلیل است که جوانان ما اعم از دختر و پسر تنها تفریحشان دور دور کردن در خیابانهای شهر است.
زنان بچهدار از زندانهایی به نام خانههایشان نمیتوانند بهراحتی خارج شوند. تا به حال فکر کردهاید کالسکه بچه را کجا میتوان استفاده کرد یا اینکه کودکان خردسال کجا میتوانند بازی و معاشرت کنند، و آیا آپارتمانهای پنجاه، شصت متری آنها را به زندانیهایی نگون بخت تبدیل نکرده است؟ خیابانها هم که در تسخیر ماشین هستند، دخترا و پسران جوان کجا میتوانند معاشرت کنند؟ من بهعنوان یک زن، تنها دغدغه فکریام این است که در کمترین زمان از یک نقطه شهر به نقطه دیگر برسم و به این ترتیب خیابان برای من فقط یک مسیر ارتباطی است و هیچ زندگیای در آن جاری نیست که در آن مشارکت کنم.
+از وضعیت شهرهای مدرن و به اصطلاح امروزی که بگذریم، شهرها در زمانی که بر اساس استانداردهای شهرسازی به اصطلاح سنتی طراحی میشدند چقدر به نیازهای زنان زمان خود توجه داشتند؟ در آن زمان هم این تأثیرگذاری متقابل بین جنسیت و فضا وجود داشته است؟
در گذشته، شهرها در خلق هویتهای جنسیتی نقش اساسی داشتهاند و نهتنها در خلق آن بلکه در انتقال ایده به سطوح و مرزهای محلی-ملی هم نقشآفرینی کردهاند. در طول تاریخ حتی آن زمان هم که شاهد حضور پررنگ خدایان ماده در سراسر دنیا بودهایم، به زنان در عرصه اجتماعی بها داده نشده و آنها در بازتولید اجتماعی نقش نداشتهاند. بعد از رنسانس در اروپا، این مسئله با چالشهای بیشتری هم روبهرو شد و زنان در تثبیت موقعیت شوهرانشان نقش محوری به خود گرفتند. تلقی مسیحی-یهودی از زنان تغییر یافت و زنان همچون شیطان موجودی خطرناک معرفی شدند و بورژوازی هم نقش مهمی در خلق نقشهای جنسیتی در قالب حوزه عمومی و خصوصی داشت. طبقه متوسطه هم هرچند با انتقادهای روشنفکرانه علیه استبداد همراه بود، درباره نقش زنان و حقوقشان همچنان هواخواه سنت بود. در این زمان نگرش به شهر از مفهوم town به urban تغییر کرد که این تغییر نگرش با توسعه خودشناسی و تمرکز بر سه واژه موقعیت status معاشرت پذیری و جامعهپذیری sociability و مدنیت civility همراه بود. در این زمینه همزمان با توسعه صنعتی و رفاه و توسعه بازرگانی، دورنمای جدیدی در اختیار مردان قرار گرفت؛ به عبارتی شغلهای تجاری و آنچه به تجارت وابسته است و به آن خدمات میرساند در خدمت مردان درآمد و از آنطرف برای زنان نقشهای دیگر مانند بازدید از شهرها، تفریح و حضور در شبکههای اجتماعی برای حمایت از موقعیت و اهداف سیاسی همسرانشان در نظر گرفته شد و اینگونه بود که معاشرت پذیری، جامعهپذیری و آدابدانی در شهرهای قرن ۱۸ فضای جدیدی برای زنان به وجود آورد که با فضاهای فیزیکی و معنایی شهرها در ارتباط بود. اینجا بود که ساختارهای صنفی هم که برگرفته از ساختار قدرت مردانه بود زنان را بیشازپیش محدود کرد. زنان از زمانی که وارد بازار کار شدند، کمکم به تولید اقتصادی دست زدند و جایگاه خود را بازتولید کردند که این فرایند در دهههای اخیر با تعداد روزافزون فارغالتحصیلان زن از دانشگاهها به نقطه اوج خود رسیده است و به این ترتیب زنان خواهان مشارکت حداکثری در تولید اقتصادی و بازتولید اجتماعی در شهر شدهاند. اما نگاهی به سابقه جنسیتی در شهرهای ایران، نشان میدهد که فضای این شهرها حرکت زنان و انتخابهای آنان را نسبت به مردان بسیار محدودتر میکند. این وضعیت درست مخالف فضایی است که قرن ۲۱، عصر ارتباطات، به شهروندان اعطا میکند؛ در این عصر، زنان از محیطهای بسته به فضاهای شهری راه یافتهاند و هرچند محدودیتهای بسیاری وجود دارد، ولی این امر گریزناپذیر است.
+در شهرسازی سنتی ایران یعنی شهرهایی که ما در گذشته میساختیم توجه به جنسیت در فضاهای شهری چقدر وجود داشته و در شهرهای سنتی ایران جنسیت چطور معنا میشده است؟
اینکه جنسیت در شهرهای سنتی ایران چگونه خوانش میشده از سویی با محل شکلگیری آن شهر در شمال، مرکز، جنوب و…. مرتبط بوده است و از سوی دیگر تحت تأثیر فرهنگها و باورهای مردم ساکن آن شهرها و حتی درجه مدنیت آن شهرها قرار داشته است. موضوع دیگر اینکه باید توجه داشته باشید که درباره کدام طبقه اجتماعی صحبت میکنید. برای مثال شرایط زنان طبقه مرفه و اشراف با زنان کارگر و محروم جامعه بسیار متفاوت بوده است. در ایران، پس از ورود مدرنیته، با زنان طبقه متوسطه روبرو هستید که عملاً معادلات دیگری را رقم میزند اما اگر مقطع قبل از ورود مدرنیته به ایران را در نظر بگیرید و تمرکز خود را روی شهری چون تهران آنهم طبقه بالای جامعه بگذارید، شاهد خانههایی با دو بخش اندرونی و بیرونی هستید که زنان در بخش اندرونی زیست کرده و بخش بیرونی به مردان و معاشرتهای آن اختصاص داشته است. ولی در طبقه کارگر و محروم شاهد چنین جداسازیای نیستید یا اینکه زنان طبقه بالای جامعه اشراف اساساً درون خانهها جای دارند و به شهر بهعنوان عرصه عمومی، که محل حضور و فعالیت مردانی است، کمتر ورود میکنند و از آن بهره میبرند مگر برای حرکت سریع از گذرها و رسیدن از خانهای به خانه دیگر یا خرید باهدف مشخصی که هرگز شامل پرسه زدن در شهر نمیشده است. به هر حال در شهرهای ماهم پیش از آن که مدرن شوند به طور کلی فضا در اختیار مردان بوده است، فرایندی که پس از احداث خیابانهای جدید در تهران ادامه پیدا کرده؛ وقتی خیابان لالهزار تأسیس میشود تا مدتها زنان از یکطرف خیابان حرکت میکردند و مردان از طرف دیگر و زنان حتی حق ورود به گراند هتل را نداشتند. تا همین چند سال پیش هم خوردن و آشامیدن زنان مخصوصاً تنهایی در شهر و فضاهای عمومی و حتی پرسه زدن در شهر امری پسندیده نبود و زنان این کار را داخل پاساژها و فضاهای سرپوشیده راحتتر انجام میدادند، شاید هنوز هم همینطور است.
+شما در بخشی از صحبتها از فضاهایی مانند پارک زنان انتقاد کردید.مطالعات جدید درباره فضاهای تک جنسیتی شهرهای ایران چه میگویند؟ ازنظر شما تک جنسیتی کردن بعضی فضاهای عمومی مانند پارک زنان یا در نظر گرفتن واگنهای جدا برای زنان در مترو برنامههایی مشابه اینها گامی در جهت جنسیتی کردن فضای عمومی است؟
درباره فضاهای تک جنسیتی در ایران مطالعات جالبی انجام شده است. برای مثال این مطالعات نشان داده این فضاها در جذب زنان طبقه متوسط به بالا موفق نبودهاند یا اینکه شاید موجبات امنیت فیزیکی زنان را فراهم کردهاند، اما از منظر روانی راه مناسبی برای زنان بهعنوان بدنه اجتماع در راه مشارکت در تولید و بازتولید اجتماعی نیستند. به عبارتی شاید زنان بدون محدودیت حجاب بتوانند در آنجا قدم بزنند و از نور آفتاب بهره بگیرند، اما این فضاها درنهایت زنان را در موقعیتی قرار میدهند که آنها مثلاً در مهمانیهای خانوادگی قبل از ورود مدرنیته داشتند، فضاهای عمومیای که زنان میتوانستند در آنها دور همیهای کوچکی ایجاد کنند و موجبات هویتسازی خود را فراهم آورند. این وضعیت با نیازها و شرایط زنان امروز همخوانی ندارد. زنان در عصر حاضر بهعنوان شهروند خواهان مشارکت در امر تولید و بازتولید فرهنگی هستند و این موضوع در فضاهای تک جنسیتی محقق نمیشود. علاوه بر این، در فضاهای تک جنسیتی تفریحهای خانوادگی امکانپذیر نیست درنتیجه خانوادهها نمیتوانند در فضای عمومی شهر معاشرت کنند و در کنار هم تفریح کنند و از این نظر هم من به تشکیل چنین فضاهای تک جنسیتی در شهرها انتقاد دارم.
- ** منبع: ماهنامه زنان امروز