کارگردان: کلویی ژائو
تهیهکننده: فرانسیس مکدورمند، پیتر اسپیرز، مولی اشر، دن جانوی، کلویی ژائو
فیلمنامهنویس: کلویی ژائو
بر پایه سرزمین خانهبهدوشها: زنده ماندن از آمریکا در قرن بیست و یکم اثر جسیکا برودر
بازیگران: فرانسیس مکدورمند، دیوید استراترن، باب ولز، لیندا می، سوانکی
موسیقی: لودویکو اناودی
فیلمبردار: جوشوا جیمز ریچاردز
فیلم سینمایی Nomadland (سرزمین آوارهها) اثر کلویی ژائو یکی از مهمترین آثار سینمای اکثر جشنوارههای بینالمللی بود. فیلمی که توانست در مراسم اسکار 2021 با سه جایزه (جایزه اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر نقش اول زن) خوش بدرخشد و سینماگران را وا دارد که به یک روایت نقادانه از زندگی معمول و واقعی توجه کنند. چراکه در انبوه ایدههای پرزرقوبرق هالیوودی ضرورت و امکان نقد خلاقانه زندگی اسفبار پیرامون ما همچنان ضروری است.
فیلم Nomadland درباره زنی است که قربانی سرمایه مالی و رکود بزرگ اقتصادی آمریکاست. اموال و محل سکونت خود را ازدستداده و ناخواسته رهسپار سفری بهسوی غرب آمریکا میشود؛ او در یک ماشین ون روزگار میگذراند.
فرانسیس مکدورمند بازیگر خلاق و توانمند در نقش فرن بعنوان بازیگر اصلی فیلم سرزمین آوارهها حضور دارد. مکدورمند را در آثار مهم و موفقی چون «فارگو» (Fargo) و «سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری» (Three Billboards Outside Ebbing, Missouri) به یاد داریم؛ آثاری که جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن را برای مکدورمند به ارمغان آورد. او در این فیلم هم تماشاگران خود را راضی میکند.
نکته قوت فیلم تنها بازی خوب فرانسیس مکدورمند نیست چرا که اغلب بازیگران این اثر نابازیگر و کوچ نشین هستند و تعامل مک دورمند با آنان در طول فیلم به صورت بداهه شکل گرفته است.
نقد فیلم در ایندی وایر، توسط اریک کوهن
فیلم سرزمین آوارهها از آن دست آثاری است که میتوانست فیلم بدی از کار دربیاید. باوجود فرانسیس مکدورمند در نقش اصلی و استفاده از خانهبهدوشهای واقعی در اطراف او فیلم میتوانست به ارضای فانتزیهای سطح پایین بپردازد یا اسیر فخرفروشیهایی غیرضروری شود. اما بهجای اینها کلویی ژائو با بازیگر اصلی و اطرافیان او یک ترکیب جادویی تولید کرده که قادر است اندیشههایی عمیق را در رابطه با رها کردن جامعه به حال خود بازتاب دهد.
سرزمین آوارهها لحن پیچیده و دوگانهای دارد؛ فیلم بهنوعی چشمانداز وسیع یک آمریکای فراموششده را گرامی میدارد درحالیکه حسرتها و پشیمانیهای زیرپوستی مردمی که درون این فضای وسیع پرسه میزنند را هم به رسمیت میشناسد.
گرچه ممکن بود فیلم به دامن مفاهیم مبتذلی چون «زندگی همچون یک سفر نه یک مقصد» بیفتد اما فیلمنامه ظریف ژائو به شیوهای نگاشته شده که در مقابل هر نوع بیان زمخت و تصنعی مقاوم است.
گرچه سرزمین آوارهها ویژگیهای یک فیلم واقعی را حفظ میکند و فورانهای قدرتمند خشم و اندوه را با نشان دادن ناامیدی و دلسردی شخصیت اصلی درون خود نگهداشته اما روح آثار سینماگرانی چون ترنس مالیک در سبک شاعرانه فیلم پیدا است.
درعینحال که میتوان تأثیر رئالیسم خاص فیلمسازانی چون کن لوچ را در پرداخت به مسائل مربوط به طبقات فرودست و وحشت آنها از بی اطمینانی که سرمایهداری به زندگیشان تزریق کرده دید.
فراتر از همه اینها، فیلم نشان میدهد که ژائو در شالوده شکنی برداشتهای عمومی از رویای آمریکایی بسیار موفق است؛ برداشتهایی که بسیاری از شهروندان را نادیده میگیرد و از طریق افشای این نادیده انگاشتن میتوان دست به ساختارشکنی برداشتهای معمول از این رؤیا زد.