این که زندگی چیست؟ در کجا خانه دارد؟ مرزهای آن کجاست و چه قلمرویی را شامل میشود؟ این که در خود است یا بیرون از خود؟ غایتش کجاست و آغازینگاهش نیز؟ و بسیاری دیگر از این پرسشها، تاریخ بشر و فکر را به خود مشغول داشته است. مطمئنا من که در این لحظه مینگارم و شما که در لحظهای دیگر میخوانید در همین پرسشها با یکدیگر شراکت داریم. گرچه ممکن است در نسبت با این پرسشها رویههای متفاوتی را در پیش گیریم. میتوان نادیده گرفت، به آن فکر نکرد و از کنار آن گذشت. میتوان تعبیری از زندگی را گرفت و تا آخر مومنانه به آن پایبند بود، میتوان کاوشگری مدام بود و دست از جستارگری نکشید و پا در پیش گذاشت و هم چون شوالیهای جسور مرزهای وجود را یک به یک درنوردید و شور زندگی را دنبال کرد.
اینها عباراتی است که هر یک از ما تا کنون به دفعات شنیده یا گفتهایم: ما ایرانیها در مورد سیاست بسیار میدانیم، از سیاست بسیار صحبت میکنیم، مردم کشورهای دیگر تا این اندازه نه از سیاست میدانند و نه درگیر سیاست هستند، بحث سیاست را در هر جایی میتوان گفت و شنید، در مهمانیها، در تاکسی در آرایشگاه، در خیابان در سوپرمارکت و هر جای دیگری، سیاست بحثی داغ است، هر بحثی از هر نقطهای که شروع میشود به سیاست کشانده میشود و بسیاری از نکتههای دیگر که میتوان گفت و شنید و تمامی ندارد. تا جایی که هر جا از سیاست حرفی نمیزنیم جای خالی آن را به شدت احساس میکنیم.
این نوشته بر آن است چگونگی عمل خانم راستگو را از چند زاویه بررسی نماید. و بر این نظر است که این اولین در نوع خود نبوده و آخرین نیز نیست. اما نباید آن را به ورطه فراموشی سپرد. و اگر بر آنیم نظم سیاسی در ایران سامان یابد. و تحولات قابل پیشبینی شده و شیوه آزمون و خطا در انتخاب افراد و سیاستها با استهلاک انواع سرمایهها به پایان برسد. همه نیروهای سیاسی باید بر اتفاقی نظیر آن حساسیت داشته باشند.
اعتدال مفهومی است که در تاریخ بشر همواره مورد توجه گروههای مختلف فلسفی، عرفانی، مذهبی، سیاسی و غیره قرار داشته است. به این معنا هیچ برهه از تاریخ بشر را نمیتوانیم پیدا کنیم که مفهوم اعتدال بخشی از آن را به خود اختصاص نداده باشد. بنابراین بهموازات طول عمر این مفهوم، بر پیچیدگی آن نیز افزوده شده است. این که چرا بشر از آغاز زیست خود با این مفهوم دست به گریبان است، به وجود دو نیروی شعور و غریزه در انسان باز میگردد. به گفته ابن خلدون انسان موجود موزونی نیست چرا که همواره بین دو نیروی شعور و غریزه قرار گرفته است و کشاکش بین این دو نیرو باعث بر هم خوردن موزونیت انسان میشود.
مساله سرقت علمی، از جمله در خلال پایاننامههایی که دانشجویان مینویسند، نه موضوعی است جدید و نه اختصاص به ایران در سالهای اخیر دارد. این مشکل ممکن است در هر کشوری و در هر زمانی رخ دهد، و حتی گاه در مورد آثار و نوشتههای اثرگذار برخی از بزرگترین متفکران علوم اجتماعی یک قرن اخیر نیز ادعا شده است. همچنین سرقت علمی تعبیری است که گستره و مصادیق زیادی دارد و از آوردن جملهای بدون ذکر منبع تا ارسال مقاله یا نوشتهای به نام خود را در برمیگیرد درحالیکه از آن شخص دیگری است. بایستی توجه داشت اصولا پیدایی وضعیتی آرمانی که در آن همه افراد ارزشها و قواعد را ماشینوار رعایت کنند، خبری از هیچگونه مشکل و نابهنجاری نباشد و بهویژه خود را مقید به حفظ حقوق دیگران بدانند، ناممکن است. بنابراین وقوع مسائلی از این دست همواره قابل انتظار است. با این حال، توجه به نکات زیر نشان میدهد چرا این امر؛ یعنی سرقت علمی در ایران، نگرانکننده شده است.