(یادداشت رنانی و بازنشر مقاله نصرالله کسرائیان در باب کتابخوانی در ایران)
سعادتآباد جایی است که حیوانهای ناطق زندگی میکنند و بهجای سررسید، کتاب هدیه میگیرند:
این دو سه روز تماسهای زیادی داشتم از طریق ایمیل، پیامک و تلگرام. همه انتظار دارند و میگویند حالا که نامهای به آن تفصیل را در باب انتخابات برای شورای نگهبان نوشتهای وقت آن است که دریکی دو شبمانده به انتخابات نیز بهگونهای ویژه مردم را ترغیب به رأیدهی کنی. اتفاقاً بعد از نامه به شورای نگهبان متنی را هم تهیه کردم با این عنوآنکه «من رأی میدهم، به صد دلیل» و صد دلیلم را هم در آن ذکر کرده بودم. اما از انتشار آن منصرف شدم. بعد از آن نامه خیلیها برایم پیام دادند از تمجیدهای غریب تا تنفرهای بعید. اما دوستی عزیز دو خط نوشت (واقعاً دو خط) و در آن دو خطش به ضعفی اخلاقی اشاره کرد که در من هست و در نحوه نگارش نامه هم منعکس شده است، ضعفی که حالا که خودم هم نامه را میخوانم متوجه وجود آن میشوم. و چنین شد که نوشته «صد دلیل» را رها کردم.
هفتاد سال از فروپاشی حکومت یکساله فرقه دموکرات آذربایجان میگذرد، اما هنوز طرحی جامع و همهسونگر از فرجام کارش در دست نیست. کارنامه و زمانه فرقه دموکرات آذربایجان موضوعی تحقیقی است مفصل که پیشتر به آن پرداختم. آنچه در این مختصر خواهد آمد، نه کارنامه و زمانه فرقه که تنها فرجام کارش است، آن هم تنها در پیوند با افسانهای که سالها سایهاش را بر چرایی فروپاشی حکومت یک ساله دموکراتها در آذربایجان افکنده است: افسانه اولتیماتوم آمریکا به شوروی.
در باره نوروز و پیدایش آن صدها جستار و کتاب نوشتهاند، اما اندک کسی به پیوند آن با تمدن بابلی پرداخته است.
بنا به اساطیر و باور سنتی، آغاز تجلیل از نوروز به پانزده هزار سال پیش برمی گردد، به روزی که جمشید شاه (ییما یا یامای هند و ایرانی) بر تخت نشست. اصطلاح “نوروز جمشیدی” از همین باور بر میآید. شاهان دوران معاصر نیز به مانند فتحعلی شاه قاجار تلاش میکردند به تقلید از جمشید در روز نوروز تاج بر سر بگذارند.
با افول گفتمان ایدئولوژیک و تردید در انگاره ها ومفروضات آن، جای دارد که بار دیگر به گذشته بنگریم وبا دریدن پرده های پنداری که گفتمان های ایدئولوژیک بر دیده ها کشیده بودند. به بازخوانی تاریخ بپردازیم وبا ببرون کشیدن کنش گران سیاسی ازظلمت تاریخ نگاری ایدئولوژی زده و بدور از مرده وزنده باد، رفتار سیاست مداران را مورد سنجش قرار دهیم.
ستیزهای ایدئولوژیک در تاریخ معاصرایران ومتون مولد آن، از رجال سیاسی ایران به گونه ای اسطوره ای یا فرشته ساخته که غیر قابل نقد هستند و یا اهریمن که ارزش نقد وبررسی ندارند. پیامدی چیزی جز سیاست زدائی نداشته است و مجالی برای تجربه سیاسی فراهم نمی آورد.
نشست رونمایی کتاب «پارههای انسانشناسی آنارشیستی» نوشته «دیوید گربر» که با ترجمه رضا اسکندری و مهرداد امامی و مقدمه ناصر فکوهی از سوی انتشارات گهرشید منتشر شده، در کتاب فروشی هنوز برگزار شد.
ناصر فکوهی بخش نخستین سخنرانی خود را به وضیعت نشر کتاب در ایران اختصاص داده بود و گفت: وضیعت نشر در ایران یک فاجعه واقعی است و با وجود امکانات متعددی که دراختیار داریم کوشش چندانی برای بهبود این وضیعت در نشر کتاب نکردهایم و اکثر فعالیت های ما بیشتر موجب بدتر شدن وضیعت موجود شده است.